تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

هدیه‌ی با ارزش

بالاخره تحصيل در دانشكده پزشكي را به پايان رساندم. گرچه خيلي منظم نبودم و در تحصيل جدي نبودم اما خداوند مرا كمك كرد و توانستم در پايان موفق شوم.

در يكي از بيمارستانهاي نزديك به محل زندگي ام مشغول به كار شدم. كار خيلي خوب پيش مي رفت. از آنجا كه مي خواستم ازدواج كنم و زندگي آبرومندي تشكيل دهم در كار خودم جدي بودم و همين باعث شد برخلاف مرحله دانشگاهي بسيار موفق باشم و كم كم در بيمارستاني كه كار مي كردم پيشرفت كنم. به همراه من پزشكان ديگري نيز در آن بيمارستان مشغول به كار بودند كه از چهار كشور مختلف بودند. تا اينكه يكي از همكارانم كه اهل انگلستان بود تصميم به بازگشت به كشورش گرفت.

با دوستان ديگر تصميم گرفتيم براي اين همكار جشن خداحافظي بگيريم. قرار شد اين مراسم در مزرعه ما در روستا برگزار شود.

توي اين مانده بودم كه به به عنوان هديه خداحافظي براي او چه چيزي در نظر بگيرم. بعد از فكر زياد چون مي دانستم به عتيقه جات علاقه زيادي دارد، تصميم گرفتم از ميان عتيقه جات قديمي وبا ارزش خانوادگي چيزي را به عنوان هديه به او تقديم كنم. اما پسر عمويم به من گفت: بهتر نيست كتابي درباره اسلام به او هديه بدهي؟ زياد به نظر او توجه نكردم.

اما خداوند چيز ديگري اراده كرده بود… فرداي آن روز كه براي خريد مجله و كتاب به كتابفروشي رفته بودم تصادفي كتابي به زبان انگليسي درباره اسلام به چشمم خورد. ناگهان به ياد حرف پسر عمويم افتادم و چون آن كتاب قيمت زيادي نداشت آن را خريدم. روز جشن خداحافظي آن كتاب را داخل هديه اي كه درنظر گرفته بودم پيچيدم گويي مي خواستم آن را مخفي نگه بدارم! و به دوستم دادم…

هفته ها و ماه ها از آن روز گذشت… من ازدواج كردم و صاحب فرزند شدم تا اينكه…

يك روز نامه اي از انگلستان به دستم رسيد… چون به زبان انگليسي بود به سختي آن را خواندم… بار اول چيز زيادي از نامه نفهيدم… فقط فهميدم از طرف دوستي به نام Daifullah مي باشد. خيلي به مغزم فشار آوردم اما كسي با اين اسم به ذهنم نيامد.

ضيف الله؟ يعني چه كسي ممكن است باشد؟ (نام خودم ضيف الله بود)

نامه را دوباره اين دفعه با دقت و كلمه به كلمه خواندم. متن نامه اين بود:

برادرم ضيف الله

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته…

برادر عزيزم!‌ خداوند به واسطه تو راه من را بسوي اسلام و هدايت گشود… هيچگاه دوستي و محبت تو را فراموش نخواهم كرد… هميشه برايت دعا مي كنم. هيچگاه كتابي را كه هنگام خداحافظي به من هديه دادي از ياد نخواهم برد.

وقتي آن را مطالعه كردم علاقمند شدم بيشتر درباره اسلام بدانم و با استفاده از آدرس و تلفن ناشر كه بر روي جلد كتاب بود از آن انتشارات تقاضا كردم كتابهاي ديگري هم به من ارسال كند و آنها هم كتابهاي مورد نياز من را برايم ارسال كردند و الحمدلله خداوند نور اسلام را به قلبم تاباند و پس از مدتي مسلمان شدم و در يك مركز اسلامي رسما به اسلام گرويدم و نام خود را به مانند نام تو به ضيف الله (مهمان خداوند) تغيير دادم.

چون تو در واقع وسيله هدايت من به اسلام بودي. همچنين نسخه اي از گواهي مسلمان شدنم را برايت خواهم فرستاد. به همين زودي براي به جاي آوردن فريضه حج به مكه خواهم آمد…

برادر مسلمانت ضيف الله

آن نامه من را به شدت تكان داد… دوباره آن را خواندم…

هم خوشحال بودم و هم غمگين…

خوشحال بودم از اينكه خداوند بدون اينكه تلاش چنداني بكنم او را هدايت كرده بود. و با اين وجود خيلي غمگين بودم. از خودم پرسيدم چرا اين همه مدت از همكاران غير مسلمان خود غافل بودم؟ چرا آنها را به اسلام دعوت نكردم؟ چرا آنها را قبلا با اين دين آشنا نكردم؟

درست است. خيلي با هم حرف مي زديم، خيلي با هم شوخي مي كرديم، اما هيچگاه درباره اسلام با آنها حرفي نزده بودم.
خداوند «ضيف الله» را به اسلام هدايت كرد و مرا به محاسبه نفس هدايت نمود. به من فهماند هيچگاه كار معروف و خير را دست كم نگيرم ولو يك كتاب ارزان قيمت باشد

با خودم گفتم اگر هر مسلمان به اطرافيان خود فقط يك كتاب نافع هديه مي داد چه مي شد…

به اين حقاق تكان دهنده در مورد حمله تبشيري مسيحي عليه آفريقا فكر كنيد:

براي كمك به فعاليتهاي مسيحي در افريقا و مسيحي كردن افريقاييها 39/1 مليارد دلار در سال 1987تنها در آمريكا جمع آوري شده است…

براي همين هدف در همان سال 396800 مبشر نصراني به آفريقا فرستاده شدند…

همچنين 112564400 نسخه انجيل ترجمه شده به صورت رايگان در آفريقا توزيع شده است…

تعداد مراكز راديو و تلويزيوني كه جهت نشر نصرانيت در تلاش هستند به 1620 پايگاه رسيده است…

اين آمارها را از مجله بين المللي پژوهشهاي تبشيري آمريكا شماره 1 به تاريخ 11-1987 برايتان ذكر كردم
اكنون… ما كجاييم؟

چه تعداد غير مسلمان در ميان ما زندگي مي كنند؟ چه فرصتهايي كه از دست نداده ايم؟
چه كار كرده ايم؟

فرصت ها كم كم از دست مي روند.
به خود بياييم…

——————————
به نقل از سايت طريق التوبه


سایت مهتدین

Mohtadeen.Com