تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

مرد استرالیایی راه بازگشت به وطن را می یابد، جان پیو

راه یابی من به سوی دین اسلام به نحوی ریشه در عقاید کاتولیک من دارد. در توومبا در کوینزلند استرالیابه دنیا آمده و بزرگ شدم. هر هفته، در مراسم عشای ربانی به همراه مادر،مادربزرگ و داییم، شرکت کردم. دایی من یک کاتولیک پایبند بود و تاثیرعمیقی بر اعتقادات من داشت و دوران کودکی ام بر آداب کاتولیک به شدت محافظت می کردم. 
در 1984، با مردن دایی ام زندگی من دچار شوک بزرگی شد و ارتباطم با کلیسا بیشتر شد. 
در مدت سال هایی که به فعالیت در گروه های مذهبی کلیسا مشغول بودم، کلیسای کاتولیک را مملو از تناقضات دیدم. با اینحال، همیشه آرزو داشتم در کلیسای کاتولیک کار کنم، برای همین در 1991، درخواست پذیرش برای ورود به دانشگاه ارائه دادم. 
برای شرکت در یک دوره ی کاریابی جوانان به ملبورن رفته و الهیات خواندم. از دانشگاه فارغ التحصیل شده و در یک مدرسه ی کاتولیک در ستن تروپ مشغول به تدریس شدم. 
دو سال بعد، پستی را در تدریس به معلولین ذهنی را به دست آوردم که درباره عیسی مسیح و خدا بحث می شد. در این بین هرچه بیشتر به این نتیجه می رسیدم که کلیسای کاتولیک از ریشه هایش بریده و کاملاً تشکیلاتی شده است. 
در جریان کارم با همسر آینده ام آشنا شدم، که تازه کاتولیک شده بود. ما در1997 با هم ازدواج کردیم و در اوایل 1998 اولین دخترمان به دنیا آمد. بعد از دوسال و نیم کار با افراد معلول، بودجه ته کشید و قرار شد من در یک مدرسه ی کاتولیک محلی تا آخر 1998 تدریس نمایم. 
آرزوهای من برای کار در کلیسا با ابتلای به افسردگی درهم شکست. در 1999،در یک مدرسه ی کاتولیک دیگر مشغول به کار شده و صاحب یک دختر دیگر شدیم، اما معلوم بود که در پایان 1999 دیگر نمی توانم به تدریس ادامه دهم. در نتیجه از کارم اخراج شدم. 
در این زمان بود که باور دینی ام را نسبت به کلیسا از دست دادم. گمان می کردم قضیه افسردگی است اما مسأله خیلی عمیق تر از این حرف ها بود. اطلاع نداشتم که همسرم نیز کم کم دارد از کلیسای کاتولیک روی می گرداند. هنوز می خواستم در مراسم کلیسا شرکت کنم، اما دیگر مانند قبل نبود. به خدا ایمان داشتم ولی کلیسا را قبول نداشتم. 
مطالعاتم نشان می داد که کلیسا توسط افراد فاسدی اداره می شد و کسانی را که آن را مورد سؤال قرار دهند کنار می گذارد. 
همسرم نیز سؤالاتی در ذهن داشت. تناقضات فراوان در تعالیم کلیسا را او نیز دریافته بود. او به خداوند ایمان داشت، و در حین تحصیلات مذهبی اش دردانشگاه نیوانگلند استرالیا در مورد دین اسلام نیز مطالعه کرده بود. در دین اسلام برخلاف کاتولیک، ایمان به خدا، برابری و آرامش برای همه و عدم هراس از سؤالات سخت و دقیق را یافته بود. در سال 2001، او اسلام آورد و یک ماه بعد از آن من هم مسلمان شدم. او از آن پس حجاب و پوشش اسلامی می پوشد. 

نقطه عطف این ماجرا یک ماه از مسلمان شدن غیر رسمی همسرم رخ داد. طی آن یک ماه به شدت از کلیسایی که در آن بودم نا امید شده بودم و طی مراسمی کشیش گفت: "اگر همه ی مسیحیان به هم احترام می گذاشتند، این همه فرقه و انقسام نمی داشتیم." دانستم که موضوع چیست. 
مسلمانان به هم احترام می گذارند و مردان و زنان به یک اندازه قدر و منزلت دارند و سلسله مراتبی در آن وجود ندارد. در قرآن نیز خداوند از برابری انسان ها نزد خداوند سخن می گوید و اینکه نزدیک ترین انسان ها به خداوند پارساترین آنان است. (حجرات 49:13) 
دریافتم که خود پیشاپیش بسیاری از نظرات و افکار اسلامی را در زندگی پیشگرفته بودم؛ آنچه را لازم نداشتم به فقرا می دادم، همواره سعی داشته ام طبق خواست پروردگار زندگی کنم و انسان ها را باهم برابر می دانستم. 
انسان ها همه فرزندان آدم و حوا هستند. در اسلام این گفته مشهور است که هیچ عربی بر غر عرب برتری ندارد و غیر عرب را نیز امتیازی بر اعراب نیست. سفید بر سیاه یا سیاه را بر سفید برتری نیست. جز بواسطه ی اعمال آن ها. مسلمانان همه با هم برادرند و همه یک امت را می سازند. مال و جان و ناموس مسلمان بر دیگری حرام است. نباید به کسی ظلم کنیم و یک روز در محضر پروردگار حاضر شده و پاسخگوی کردارمان خواهیم بود. 
در طول زندگانی ام، خداوند من را قدم به قدم به سوی دین اسلام راهنمایی فرموده است؛ و من خود از آن بی خبر بودم. همسرم به تازگی با نماینده ی جامعه ی اسلامی توومبا تماس داشته و دکتر شاهجهان خان و همسرش در 16 ژوئن2001 به منزل ما آمده و شاهد اسلام آوردن من و همسرم باهم بودند. سپاس خداوند را که خود او ما را هدایت فرمود و رحمت و نور اسلام را بر ما ارزانی داشت. 

پایان


 

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com