|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
سوناکو، از ژاپن |
سوناکو، از ژاپن Sunaku)) زندگی امن و آرامی داشتم. پس از فوت پدرم، مادرم به تنهایی مسئولیت بزرگ کردن من را به عهده گرقت. تمام اسباب خوشی و راحتی برای من فراهم بود. با این حال از کودکی، هرگز به واقع خوشبخت نبودم، و اغلب احساس نگرانی و اضطراب بر من مستولی می گشت. می کوشیدم که بر این احساسات با کار و تلاش مداوم برای مطالعه و مسافرت به دور جهان به عنوان گردشگر، غلبه نمایم اما اضطراب و تشویش هایم تا پایان تحصیلات دبیرستان و مسافرت به انگلستان برای تحصیل در رشته ی زبان انگلیسی، تداوم یافت. "هرچه بیشتر درباره ی اسلام مطالعه می کردم، ایمان و درک من افزون تر می شد." طی تعطیلات درسی، با یکی از دوستان ژاپنی ام به اردن مسافرت کردم. دوست من پیشتر هم از آن جا دیدن کرده بود، و هماهنگ کرده بود تا آن جا با یک خانواده ی مسلمان زندگی کنیم. زندگی آن ها خیلی اهل عمل و سازمان یافته بودند، درحالیکه منزلشان نیز بسیار تمیز و مرتب بود. پیوندهای مستحکمی که در خانواده و حس مسئولت پذیری اجتماعی ایشان من را تحت تاثیر قرار داده بود. صدق و صفا و اعتماد دوجانبه بین آن ها را جای دیگری ندیده بودم. مرد خانه برای کسب درآمد برای خانواده کار می کند درحالیکه زن خانه مانده و شاد و خرسند از کار خویش می باشد. حس می کردم که این همان خوشبختی است که هرگز نداشته ام، و دریافتم که برداشت من از دین اسلام از اساس اشتباه بوده است. پیش از این هیچ مسلمانی را از نزدیک نشناخته و برای همین از واقعیت این دین بی اطلاع بودم. تصور من از مسلمانان تنها برمبنای چیزهایی بود که در اخبار می شنیدم و بر اساس همین جهل از واقعیت می پنداشتم که آنان مردمانی خشونت جو می باشند که فقط نگران نفت و ثروت خویش هستند. می پنداشتم که زنان مسلمان قربانیان تبعیض جنسیتی در دستان شوهرانشان می باشند. پس از مسافرتی که به اردن داشتم، تصمیم گرفتم در مورد اسلام تحقیق کرده و پیام حقیقی آن را دریابم. در بازگشت به ژاپن، از یک مرکز اسلامی در توکیو بازدید نموده و از آن ها درخواست یک جلد ترجمه ی قرآن کریم به زبان ژاپنی و کتابی درباره ی زندگانی حضرت محمد (صلی الله علیه و سلم) نمودم. همچنان به دیدن مرکز اسلامی و تحقیق در مورد اسلام به همراه علمای ژاپنی، پاکستانی و عرب ادامه می دادم و فهمیدم که دین اسلام به حقیقت دین راستین است. باور من به آفریدگار یکتا و پروردگار هستی پایدار گشته و هرچه بیشتر درباره ی اسلام می خواندم، ایمان و درک من نیز فزونی می یافت. دریافتم که دین اسلام در حقیقت جایگاه زن را بهبود بخشیده و از لحاظ فکری از او را کالا بودن و مادیگرایی رهایی داده است. به زودی دریافتم که تصور پیشین من از زنان مسلمان نادرست بوده و درواقع دین اسلام شیوه ای از زندگانی را عرضه می دارد که همیشه آرزوی آن را داشته ام. شش ماه پس از مطالعه و تحقیق درباره ی اسلام، فهمیدم که باید اسلام بیاورم، بنابراین مسلمان شدنم را اعلام داشته و به زودی به رضایت و ثبات ایمان مطلوب دست یافتم. نمازهای روزانه و روزه ی ماه رمضان را شروع نمودم. خداوند متتعال به من این عنایت را فرموده که بتوانم سوره های کوتاه پایانی قرآن را حفظ نمایم. نخستین بار که ان ها را می شنیدم به همان لحن عربی آن نیز علاقمند شدم و تصمیم گرفتم این زبان زیبا را نیز بیاموزم. مدتی را در مرکز اسلامی توکیو صرف آموختن زبان عربی نموده و به دنبال آن برای ادامه ی تحصیلات اسلامی به موسسه ای در مصر زیر نظر دانشگاه الازهر و برای آموزش عربی به یک آموزشگاه زبان عربی رفتم. از خداوند خواستارم که من و داستانم را برای هدایت دیگران به سوی نور اسلام، بزرگ ترین هدیه ای که ممکن است کسی بتواند دریافت نماید، بکار گیرد. والسلام. منبع: www.readingislam.com
ترجمه: مسعود سایت مهتدین |