|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
داستان اسلام آوردن سمیه میهن از آمریکا |
به نام خدا دوازده سال از ازدواج من با همسر مسلمانم می گذرد، دوره ای طولانی و سخت اما رضایت بخش. هنگامی که با هم ازدواج کردیم من یک کاتولیک بودم و هیچ علاقه ای به مسلمان شدن نداشتم. همسرم مرد فهمیده ای است و فقط چند بار از من خواست تا ترجمه ی قرآن به انگلیسی را بخوانم، من هم موافقت کردم. مدتی پس از آغاز زندگی مشترک از آمریکا به کویت نقل مکان نمودیم. از لحاظ اقتصادی در مضیقه بودیم بطوریکه تحمل وضعیت برایم مشکل بود. در همان لحظه ای که از هواپیما پیاده شدم عطش شدیدی نسبت به جهان اسلام و مسلمانان و فرهنگ سنتی پیدا نموده که باعث شد مرا به اندیشیدن وادارد. خانواده ی همسرم بسیار مهربان بودند، مادرش برای جلب توجه من سعی می کرد غذاهای خوشمزه درست کند. اوایل برای وطنم احساس دلتنگی می کردم و همسرم مجبور بود در خانه کنار من بماند تا به این وضعیت عادت نمایم. وی نقش یک معلم را برایم بازی می کرد و به طور غیر مستقیم طریقه ی نماز خواندن و روزه گرفتن و خیلی از ارکان دینی را به من می آموخت. او بهترین دوست و همراه و پدر برای من و فرزندم بود. هیچ چیز او را نگران نمی ساخت حتی در سخت ترین لحظات زندگی پشتیبانم بود. هنگامی که به کویت آمدیم لباس معمولی خودم یعنی جین آبی با تی شرت می پوشیدم و همسرم و خانواده اش چیزی به من نمی گفتند. بالاخره شروع به خواندن قرآن نمودم و هر روز نسبت به یادگیری دین اسلام علاقه ی بیشتری پیدا می کردم. به تحقیق و جستجو پرداخته و به حقیقت دست پیدا کردم. تصمیم گرفتم مسلمان شوم و همان روز به فروشگاهی رفته و لباس بلند و روسری خریده و برای اولین بار حجاب گرفتم. همسرم با خوشحالی تمام اصول دین را به من آموخت و اگر یکی از اعمال را اشتباهی انجام می دادم بدون اینکه ناراحت شود با صبر و حوصله آن را اصلاح می نمود. اسلام آرامش را به قلب من هدیه داد، از وقتی که مسلمان شده ام دیگر هیچ نگرانی بابت آینده ام ندارم. هم اکنون یازده سال است که به دین اسلام مشرف شده ام و سه فرزند دارم، همراه همسر و فرزندانم در کویت زندگی می کنیم. پایان
ترجمه: مسعود |