تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

خدیجه ایوانس - مسیحی سابق

او در نامه‌ای که برای یک سایت انترنتی اسلامی به زبان انگلیسی فرستاده است، داستان گرویدن خود را به دین اسلام این‌گونه بیان نموده است:

«اعتراف می‌کنم که در طول زندگی گذشته‌ام حتی یک‌بار به دینی که اکنون به آن گرویده‌ام، تمایلی نداشته‌ام. از همان کودکی نام خدا را در خانواده می‌شنیدم و هنوز به ده سالگی نرسیده بودم، که برای خدا نامه می‌نوشتم. اما از جواب نامه خبری نبود و با خود می‌گفتم اگر خدایی وجود دارد، پس چرا به نامه‌های من جواب نمی‌دهد. هفده ساله که بودم با دختر یکی از کاهنان مسیحی که با هم به کلیسای پدرش می‌رفتیم، آشنا شدم. پس از این‌که تصور نمودم که کاهن مرد مهربانی است به او گفتم که پدرم خیلی بی‌شرمانه با من رفتار می‌کند و اگر امکان دارد، شما اجازه دهید که مدتی در منزل شما باشم. کشیش از پدرم درخواست نمود که من را به آنها بسپارد و در مقابل مقداری پول از پدرم به عنوان خروجی من بگیرد. پدرم موافقت نمود و من چند سال در منزل آن کاهن مسیحی بودم. روزی از روزها هنگام بازگشت به منزل، خانه را خالی یافتم و پس از تحقیق روشن شد که کاهن به علت اختلاس از کلیسا، اموالش ضبط شده است و فوراً آن شهر را با خانواده‌اش ترک نموده است. این عمل او باعث شد که ایمان من به خدا کمتر شود و باورهای دینی را خرافات بدانم. اگرچه من از کودکی به سخنان جیمی سواگرت و شبکة تلویزیونی تثلیث گوش فرا می‌دادم، اما اعتقاد زیادی به آن گفته‌ها نداشتم. حدود بیست سال بعد از این واقعه من بین دینداری و الحاد گرفتار و در میان فرقه‌های مختلف مسیحیت سرگردان بودم. به علت یک بیماری بیناییم کم شده بود و من مطالعاتم را از کامیپوتر و انترنت با خط‌های بزرگ دنبال می‌کردم. 11 سپتامبر سال 2001، من در خانه پشت دستگاه کامپیوتر نشسته بودم که خبر حمله به برج‌های دوقلو را شنیدم. انگشت اتهام به سوی مسلمانان و اسلام نشانه رفته بود. این‌جا بود که از خودم پرسیدم: این دین چه نوع دینی است؟ سپس در انترنت به تحقیق دربارة اسلام مشغول شدم و با گروه زنان مسلمان از طریق فرستادن نامه‌های الکترونیک به تبادل‌نظر پرداختم، و سرانجام پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیدم که خدای مورد بحث در اسلام همان خدایی است که مسیحیت و یهودیت از آن می‌زنند. از آن پس سعی نمودم که حضوراً با مسلمانان تماس بگیرم. در یکی از روزها در یک سایت انترنتی اسلامی به اعجاز علمی قرآن برخورد کردم. در آن آیة 37 سوره «الرحمن» را دیدم که خداوند به فروپاشی منظومة شمسی اشاره می‌کند. سریعاً به سایت سازمان ناسا رفتم تا در این‌باره تحقیق کنم. با کمال تعجب تصویری از یک ستاره که منفجر شده بود و با کمک تلسکو‌بهای بسیار بزرگ برداشته شده بود را دیدم که در زیر تصویر نوشته شده بود: این همان سرانجامی است که منظومة شمسی به آن دچار می‌شود. بسیار متعجب شده بودم. تحقیقات دیگر من دربارة اعجاز علمی قرآن من را به این نتیجه رساند که قرآن کتاب خداست، و محمد r پیامبر اوست، و تصمیم گرفتم که به دین اسلام بگروم. از این‌که رفت‌وآمدهای من به مسجد ممکن بود باعث ناراحتی شوهرم شود، روزی با احترام به او گفتم: من اصلاً از تو نمی‌خواهم به دینی که به آن معتقد نیستی، ایمان بیاوری اما دوست دارم در مورد دینی که همسرت به آن گرویده است، تحقیق و مطالعه کنی و نظر خودت را دربارة آن به من بگویی، و سپس به مسجد رفتم. هنگام بازگشت به خانه با کمال تعجب دیدم که همسرم رو به سوی قبلة مسلمانان آورده و سرش را بر زمین گذاشته است. آری، او فقط با تحقیقی چندساعته، و سی و شش روز بعد از اسلام آوردن من به این دین الهی گروید. بعد از گردن نهادن هر دوی ما به اسلام به هدف زندگی خود دست یافتیم. اکنون زندگی برای ما بسیار لذت‌بخش و هدفدار گشته است، و لذت‌های زودگذر دنیا را فانی می‌دانیم، و خود را برای آخرت آماده می‌کنیم.