|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 11 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
ناکارآمدی تئوری امامت در عصر حاضر |
حجت الله نیکوئی (از محققین آزاد اندیش قم)
فرض کنیم خداوند واقعاً امامان معصومی را به عنوان جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و هادیان امت نصب کرده و دوازدهمین آنها نیز در حدود هزار و دویست سال پیش غایب شده و تاکنون زنده ولی پنهان از دیدههاست و روزی به فرمان خدا برای تحقق وعدة الهی ظهور خواهد کرد. اما سؤال مهم این است که این اعتقاد حتی اگر درست باشد برای امروز مسلمین به چه کاری میآید و کدام مشکل را حل میکند؟ از آن طرف، عدم اعتقاد به امامت و عصمتِ علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندانش، امت اسلامی را از کدام نعمت محروم و به کدام مشکلات گرفتار میکند و چه کمبودهایی را باعث میشود؟. قبل از ورود به بحث اصلی، تذکر یک نکته واجب است و آن اینکه هیچ انسانی به خاطر خطاهای فکری و اعتقادی به جهنم نمیرود مگر اینکه این خطاها، عمدی و به عبارت دیگر نوعی عناد آگاهانه با حق باشد. و گرنه اگر کسی با تحقیق و مطالعه و با دلیل و برهان به اعتقادی دست یابد، حتی اگر خطا هم کرده باشد، مادام که خودش آن را حق میداند، همان برای او حجت است و روز قیامت به او نمیگویند که چرا اشتباه کرده. زیرا اشتباهِ او عمدی و آگاهانه و از روی عناد و لجبازی نبوده و نه تنها معذور بلکه مأجور هم خواهد بود. بنابراین اگر کسی با مطالعه و تحقیق و تفکر و تأمل در ادلة امامت و عصمت، به این نتیجه رسید که این اعتقادات باطلاند و پشتوانة محکمی ندارند، حتی اگر اشتباه هم کرده باشد، به خاطر انکار این عقاید گرفتار مجازات آخرت نمیشود چرا که قصد او انکار آگاهانه و عامدانة حق نبوده است بلکه برعکس در پی یافتن حق و حقیقت بوده – که البته این کار اساس مسلمانی و دینداری حقیقی است اما در تشخیص حقیقت دچار اشتباه شده است. پس با فرض بر اینکه عقیدة شیعه در مورد امامت و عصمت درست باشد، منکران امامت و عصمت، چنانکه ادلة شیعه را ناکافی یافته باشند و عنادی با حق و حقیقت نداشته باشند، معذور و بلکه مأجورند اما اگر به خاطر مسائل دنیایی و نفسانی و از روی غرور و تکبر و خودخواهی و با آنکه به حقانیت شیعه پی بردهاند، چشمِ خود را به روی حقیقت ببندند و سرپوش روی آن بگذارند و از درِ عناد و لجاجت و تعصبهای کور و کر، در آیند، البته با کفر فاصلهای نخواهد داشت. کما اینکه شیعه نیز اگر چنین باشد فرقی با کافر ندارد. اما برویم بر سر اصل مطلب یعنی کاربر عملی تئوری امامت در عصر حاضر. به ادعای عالمان شیعه، به دلیل منصوب بودنِ امامان دوازدهگانه از طرف خدا و عصمت آن بزرگواران از هر گونه خطا و لغزش و گناه، و همین طور به دلیل ارتباطی که آن بزرگان با عالم غیب داشتند و علمشان به حقایق دین و احکام الهی، موهبتی و لدنی بود نه اکتسابی، لذا قول، فعل و تقریر آنها برای هر مسلمانی حجت است و برای فهم درست دین و گام زدن در طریق هدایت، زانو زدن در محضر ایشان شرط لازم و ضروری است و با وجود این ستارگان هدایت، نباید به دنبال دیگران رفت. اکنون نیز اگر چه امامان معصوم حضور ندارند اما تعالیم به جای مانده از آنها میتواند چراغ هدایت انسانها بسوی سعادت و کمال باشد و با جود این تعالیم، رجوع به تعالیم دیگران که معصوم نیستند – مانند مالک، شافعی و ... – دور شدن از مسیر هدایت است. آب را باید از سرچشمه برداشت و سرچشمه در اینجا تعالیمی است که از امامان معصوم به یادگار مانده است. اسلام ناب را باید از مکتب اهل بیت (یعنی امامان دوازدگانه) آموخت. در سخنان فوق، حق و باطل به هم آمیختهاند. آری اگر ما کسی را معصوم و منصوب از طرف خداوند بدانیم، قول، فعل و تقریر او برای ما حجت میشود اما به شرط حضور او در جامعه و دسترسی مستقیم و بلاواسطة ما با او. اگر در زمان ما امام معصومی در جامعه وجود داشت، دیگر نیازی به شافعی و مالک و .. نداشتیم اما چه کنیم که امام معصومی در میان نیست و سرمایه ما اکنون دو چیز است : 1. قرآن 2. احادیث و روایات. در حجیت قرآن سخنی نیست اما آیا تمامی احادیث و روایات میتوانند برای ما حجت باشند؟ و آیا ادعای شیعه مبنی بر اینکه به دلیل رجوع به احادیث امامان معصوم و مرجع قرار دادن این احادیث، به اسلام ناب دست یافته، قابل دفاع است؟ پاسخ ما به این سؤالات، منفی است و معتقدیم که ادعای شیعه مبنی بر دسترسی به سرچشمه، خواب و خیالی بیش نیست. زیرا تعالیم به جای مانده از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان که اکنون در کتابهای ما داخل شده اند، لزوما صحت ندارند، چرا که بسیاری از آن روایتها درغ و ساختگی هستند که افراد جاهل و نادان آگاهانه یا جاهلانه آن روایات را جعل کرده و به ائمه نسبت داده اند، و یا بسیاری از آن روایات دارای سند مخدوش هستند که اگر بر اساس قواعد حدیث شناسی مورد معاینه و بازبینی قرار بگیرند، از حجت و اعتبار ساقط خواهند شد. و از طرفی تقریبا تمام کتابهای روایی شیعی – بر خلاف کتب اهل سنت – بررسی و معاینه نشده اند تا مشخص شود کدام روایت صحیح است و کدام دروغ و یا ضعیف، با این حساب چگونه می توان به این روایتها اعتماد نمود درحالیکه صحت یا ضعف آنها برای ما مشخص نیست، آیا می توان تنها بر مبنای ظن و گمان عقیده را از این روایات مشکوک اخذ کرد و سپس یک میلیار مخالف خود را به گمراهی و انحراف متهم ساخت؟!
مهتدین
|