تاریخ چاپ :

2025 Jul 16

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

آيا تمام انجيل کلام خداست؟

زمانی که  يک انسان ميشنود که کتابی بسوی خدای عزوجل نسبت داده ميشود، انسان با تمام آداب واحتياط ميخواهد اين کتاب را بخواند، وبه ويژه زمانی حديث پيامبراسلام را در اين‏ مورد انسان ميخواند که شما کتاب های تورات وانجيل تحريف شده را نه تصديق کنيد ونه هم تکذيب کنيد.

ولی وقتی انسان درشرايط فعلی که مسيحيان هجوم آورده وميخواهند اين کتاب را به عنوان‏ کتاب خدا ثابت نموده به مردم برسانند، انسان مجبور ميشود که اين کتاب را بخوبی مطالعه نمايد، تا برای ساير هموطنان ما که در اين‏ مورد مطالعه ندارد حقيقتها را برساند، ولی متاسفانه زمانی انسان اين کتاب را مطالعه ميکند، ميبيند که اين کتاب، به خدای عزوجل  توهين ميکند وصفاتی را برای خدای متعال بيان ميدارد که شايسته آن ذات نيست ، نه تنها شايسته نيست بلکه مطلقا کفراست، خدا سخنی را ميگويد، وسپس آن سخن درست نميشود، نسبت دادن دروغ، فريب، حسادت، جهل، بی خبری وساير صفات غير درست ، به علاوه اينکه خدا را مانند يک انسان بسيار ضعيف وحتی فريب کار معرفی ميکند، که هيچگاه انسان نميتواند با خواندن اين عبارات احساس کند که اين کتاب کلام خداست وحتی کلام يک پيامبر ، وياهم کلام کدام انسان مومن وخدا دوست.

درمورد پيامبران نيز اين کتاب بی نهايت بیحرمتی وبیاحترامی نموده ، وهرپيامبر معصوم وپاک را به زنا، شراب خواری، تجاوز به ناموس ديگران، دسيسه قتل، بت پرستی، وبتخانه سازی متهم نموده است، که خواندن اين مطالب انسان را بی نهايت متاثر نموده، نه تنها به اين باور ميرسد که اين عبارات کلام خدا نیستند، بلکه يک انسان يکتاپرست وپيامبردوست این جرأت ندارد که در شأن پيامبران چنين بی ادبی کند ، وبرای انسان ثابت ميکند که اين عبارات را کسانی نوشته اند که نه به خدا ايمان داشته اند ، ونه برای پيامبرانش حرمتی قايل بوده اند، آنها خواستهاند، تحت عنوان کتاب مقدس ، امور بسيار زشتی را برای مردم پيشکش نمايند ، تا پيامبران خدا را ذليل ساخته ، وخدای عزوجل را مانند يک مخلوق بسيار ضعيف وبد اخلاق معرفی کنند .

مشکل موجوديت چندين بايبــل واختلاف ميان آنـها

دليل 17 رد مسيحيت

بايبل نه کلام خدا ونه کلام پيامبر ونه هم کلام یک شخص نيک

 يک حقيقتی که بايد بدانيم اينست که بسياری از مردم در مورد تحريف انجيل صحبت ميکنند، ولی بر اساس گفته دکتر سيد علی موسوی واقعيت چيز ديگر است ، اين اناجيل که مشاهده ميکنيم نه سخن خدا ووحی برحضرت عيسی (عليه السلام) ونه سخن ويا نوشتهی خود مسيح ، بلکه همه نوشتهها ، سرگذشت و داستان زندگی حضرت مسيح است که بوسيله شاگردان مغرض وحتی اراتمندانی چون پولس نوشته شده است، وهمانها نيز درهر زمان ودرهرتحولی به وسيلهی کشيشان ديگردست خورده، وتحريف شده اند )) ([1])

من ميخواهم برسخنان دکتر موسوی يک نقطه را اضافه کنم که با مطالعه بايبل کاملا برای يک انسان مومن ثابت ميگردد که اين نوشتهها را نميتوان به شاگردان حضرت مسيح نسبت داد، و يا حتی به يک مسلمان با ايمان عادی،  زيرا سخنانی را که در اين‏ کتاب ميخوانيم، بسيار بعيد است که از زبان يک شاگرد حضرت مسيح و يا یک شخص خدا پرست  نوشته شود ، بلکه حقيقت اينست که متون اين کتاب توسط دشمنان خدا وپيامبران چنان طرح گرديده که هر کسی که به این اناجیل معتقد گردد خواه ناخواه ، به شرک منجر میگردد ، او را به اهانت پيامبران عادت ميدهد ، وبزرگترين پيامبران خدا را به زنا ، شراب خواری ، بت پرستی متهم ميسازد .

انجيلی را که ما مسلمانان به آن ايمان داريم همان کلام الهی بود که مانند قرآن عظيم الشان توسط حضرت جبرئيل بر حضرت عيسی (عليه السلام) نازل شده بود ، دشمنان حضرت مسيح، آن اناجيل را کاملا از حذف نمودند و کتاب تاريخی را که درمورد قصه های دروغين پيامبران وحضرت مسيح است ، بنام کتاب خدا در بين مردم منتشر نمودند.

 بي احترامی به خداوند ( جل جلاله) درکتاب مقدس مسيحيان (بايبل)

من چند سال قبل کتاب مقدس (بايبل) را بزبان عربي مطالعه نمودم زمانيکه محصل بودم و دردانشگاه مشغول تحصيل بودم ، براي نخستين بار کتاب مقدس بدستم افتاد ، آنرا ميخواندم ودرمورد آن فکر ميکردم ، درخواندن نخستين صفحات آن احساس کردم که اين کتاب توهيني به ذات پروردگار عالميان است .

چندي قبل يک تن ازدانشجویان کندز نسخهای ازکتاب مقدس (بايبل) را به زبان فارسي که از نزد مسيحياني که در ولايت کندز دعوت به مسيحيت مينمودند به من تقديم نمود ، و از خاطرات تلخ خويش با ميشنرهايي که مردمان مظلوم وبيسواد ما را مورد حمله قرار داده ميخواهند آنانرا از دين مقدس يکتاپرستي به دين سه خدايي بکشانند، صحبت مينمود ، ما همه تعجب کردیم که کشور مسکين ما چقدر داغ و رنج حملات خارجيها ودرگیریهای داخلي را چشيدند وهنوز از زخمها، و تجاوزهاي سابق رهايي نيافته، وهنوز آن آلام ودردها فراموش شان نشده، ويا به عبارت ديگر هنوز از فقر وبيچارگي سالهاي جنگ و ويراني و نابودي تمام هستيهاي مادي خويش غم ميکشند ، وجنگ همه دارایی آنها را نابود کرده وهيچ چيزي باقي نگذاشته است که اکنون تروريستهای فکري با هزاران نيرنگ هجوم جديدي را بر اين ملت مسکين آغاز نموده اند، آنان ميخواهند که آخرين ثروت مسلمانان که عقيدهی يکتاپرستي است، نيز از آنان بگيرند ، وآنانرا از عقيدهی يکتا پرستي به تثليث (سه خدايي ) بکشند .

ملت مسلمان که سالها درمقابل مهاجمان مسلح قيام نموده، هرمکناتن ولشکر ترورستياش  وهربريژنف وقواي سرخ وحشياش را شرمسار از وطن رانده اند، وقهرمانانه يا جام شهادت حاصل نمودهاند، وياهم لشکریان سربلند سعادت دنيا را حاصل نموده اند، اين ملت مسلمان درقيامهاي جديد خويش تروریستهای فکري را نيز شکست خواهند داد، واين افغانستان است که در سابق قبرستان انگليس ها وروسها شد، درعصر کنونی قبرستانی برای صليبیها خواهد گشت، واينک سربازان گمنام اين کشور پشت کامپيوترهاي خويش نشسته وحقيقتها را به ملت خود بيان ميدارند تا آنان حق را از باطل درک نمايند، وبا آمدن حقيقت باطل سرنگون و نابود گردد (وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا).

خلاصه اينکه من  درحضور آن دوستم وموجوديت برادرم قيام الدين محصل ديگردانشگاه کابل نخستين صفحات بايبل را باز نموديم، درنخستين صفحات اين کتاب نامقدس بزرگترين خطايي که درمقابل خداي متعال مرتکب شدهاند، با خواندن صفحه اول همه به اشتباه اين کتاب پي برديم، شايد بپرسيد چگونه؟

 

دليل 18 رد مسيحيت

نسبت دروغ و فريب به الله (جل جلاله)

درصفحه دوم چنين نوشته شده است : (الله آدم را درباغ عدن گذاشت تا درآن کارکند وازآن نگهداري نمايد، وبه او گفت: ازهمه ميوه هاي درختان باغ بخور ، بجزميوهی درخت شناخت نيک وبد ، زيرا اگرازميوه آن بخوري مطمئن باش خواهي مرد) سفرپيدايش ، 15-17  صفحه 2. 

 درصفحه بعدي (صفحه سوم) نوشته شده است : (آن درخت درنظر زن زيبا آمد وباخود انديشيد: ميوهی اين درخت دلپذير ميتواند خوش طعم باشد و به من دانايي ببخشد ، پس ازميوهی درخت چيد وخورد وبه شوهرش هم داد و او نيز خورد ، آنگاه چشمان هردو بازشد، وازبرهنگي خود آگاه شدند، پس با برگهاي درخت انجير پوششی براي خود درست کردند) ([2]) بعد ازخواندن اين دو نص کاملا حيران شديم که الله  درنخست چگونه براي آدم وحوا تاکيد ميکند که هرگاه از اين ميوه بخورند، مطمئنا خواهند مرد، ولي بعدها زماني آنها از آن ميوه خوردند، نمردند، در اين‏جا براي انسان سه فکر پيدا ميشود:

1- اينکه تصديق نمايد که الله (جل جلاله) العياذ بالله ، دروغ گفته است، ونسبت دادن دروغ به الله  (جل جلاله) کفراست.

2- اينکه الله (جل جلاله) نسبت به آنها (العياذ بالله) فريب کاري نموده، تا آنان ازترس مرگ از اين درخت نخورند، ونسبت فريب به الله  (جل جلاله) نيز کفراست.

3- اينکه الله  نميدانست که خوردن اين ميوه سبب قتل آدم وحوا نخواهد شد و اين سخن را بشکل تخميني وخيالي گفته است، ونسبت اين صفت نيز به الله  (جل جلاله) بي ادبي ، بي احترامي وکفر ميباشد زيرا الله (جل جلاله) به همه چيزعالم وبا خبراست.

4- اينکه الله (جل جلاله) از دروغ و فريب منزه بوده ، وبرهمه چيزعالم است،  بنابراین‏ اين سخناني که در بايبل ذکرشده، ونسبتش به خدا داده شده همه کار همان دشمن سرسخت مومنان (پولس يهودي) باشد که دين توحيد را خواست تا از اساس ريشه کن نموده، درآن روايت هاي ضد خدا وضد وحدانيت را جایگزين نموده است.

درحاليکه زماني قرآن عظيم الشان را مطالعه نماييم ، الله  متعال (جل جلاله) براي ما بيان ميدارد که براي انسان راه خيرو شر را راهنمايي نموده است ، او ذات مهربان است ، عالمي است که غيب وآشکار همه را خوب ميداند .

 

دليل 19 رد مسيحيت

تشبيه نمودن خدا (جل جلاله) به انسان

از ديدگاه قرآن عظيم الشان الله (جل جلاله) دارای صفات بزرگي ميباشد که با انسان فرق ميکند، وقرآن عظيم الشان در اين‏ زمينه ميگويد: (ليس کمثله شيء) مثل الله (جل جلاله) هيچ چيزي نيست، ولي در کتاب بايبل درقصه آدم وحوا ميخوانيم : (عصرهمان روز، آدم و زنش ، صداي الله  را که درباغ راه ميرفت شنيدند وخود را لابلاي درختان پنهان کردند) ([3])

اين جمله را لطفا باز بخوانيد وبه آن فکرکنيد، صداي راه رفتن، ودرباغ راه رفتن، مجسم ساختن الله (جل جلاله) وتشبيه وي به انسانهاست.

 تشبيه نمودن الله (جل جلاله) به صفاتيکه انسان دارد، وبراي ذات الله ( جل جلاله) راه رفتن وصداي پايش را شنيدن دليلي بربطلان عقيدهی مسيحيت ميباشد .

 

دليل 20 رد مسيحيت

نسبت جهل وبی خبری به خداوند (جل جلاله)

دربايبل در ادامهی قصهی خوردن درخت ممنوعه توسط آدم وحوا، ميگويد: (خدا آدم را ندا داد ، اي آدم ، چرا خود را پنهان ميکني؟ آدم جواب داد : صداي تو را درباغ شنيدم و ترسيدم، زيرا برهنه بودم، پس خود را پنهان کردم . خدا فرمود: چه کسي به تو گفت که برهنهاي؟ آيا ازميوهی آن درختي خوردي که به توگفته بودم از آن نخوري؟ آدم جواب داد: اين زن که يار من ساختي از آن ميوه به من داد ومن هم خوردم ) ([4]). شما لطفا اين جملات را دوباره خوانده وبه آن فکرکنيد: در اين‏ عبارات چنين حکايت ميکند که زماني حضرت آدم وحوا از اين ميوه خوردند ، تازمانيکه خود آنان بـراي خدا اقرار نکردند، خدا نميدانست (العياذ بالله)، بنابراین‏ ازاو سوال ميکند: چي کسي به توگفت که برهنهاي؟  اين سوال بدين معناست که خدا (جل جلاله) تا هنوز خبرندارد. وبدتر از اين، عبارت بعدي است که خدا ازآدم ميپرسد که : چي کسي به توگفت که برهنه اي؟

 

  دليل 21 رد مسيحيت

نسبت دادن هم چشمی خداوند (جل جلاله) با مخلوق

بايبل، خداوند (جل جلاله) را چنان جلوه ميدهد مثل اينكه با انسانها هم چشمي دارد ، لذا كوشش ميكند تا مانع فهم ودانش وي گردد و اورا ازدانستن حقيقتها و پي بردن به راه وروش زندگي ابدي مانع گردد، شما لطفا زحمت نموده اين متن بايبل را با دقت بخوانيد (سپس خدا  فرمود: حال كه آدم مانند ما شده است وخوب وبد را ميشناسد، نبايد گذاشت ازميوهی ، درخت حيات ، نيزبخورد وتا به ابد زنده بماند) پس الله  اورا ازباغ عدن بيرون راند» ([5])

هرگاه قرآن عظيم الشان را مطالعه نماييم الله  ذو الجلال هميشه براي انسان خير را خواسته ، راه نيك وبد را برايش نشان داده وبراي اينكه انسان به مقام عالي برسد براي وي خودش علم را آموزش داده است (وعلم آدم الاسماء كلها) (وعلم الانسان ما لم يعلم ) يعني الله  انسان را چيزهايي را آموخت كه آنان نميدانستند .

مشكل مسيحيان اينست كه آنان خداي عزوجل را مثل يك انسان عادي دانسته بنابراین‏ تمام صفات انسانهاي بد را نيز به خدا نسبت ميدهند ، زيرا انسانهای نيك به خوبي ديگران راضي ميباشند ودردين مقدس اسلام ، ايمان انسان زماني تكميل ميگردد كه چيزي را كه برای خود ميپسندد براي ديگران نيز بپسنند پيامبر (صلي الله عليه وسلم) ميفرمايد: (لا يومن احدكم حتي يحب لاخيه ما يحب لنفسه) پس وقتي يك مسلمان مومن خيرخواه براي ديگران باشد ، ذات الله  متعال ازهمه انسانها به بندههاي خود مهربانتراست ولي بايبل به ذات الله توهين نموده به او صفات انسانهاي شرير را نسبت ميدهد ، وهرگاه يك انسان مخلص وخدا پرست خواه مسيحي باشد ويا مسلمان اين توهين را بخواند ، يقين ميیابد كه اين متن بايبل اهانت به خداست وكلام خدا نميتواند باشد.

 

دليل 22 رد مسيحيت

نسبت دادن عاجزی وشکست به خداوند(جل جلاله)  

 بايبل خداوند (جل جلاله) را مانند يک انسان ضعيف که درمقابل حريف خود درپهلواني شکست ميخورد ، بيان داشته است ، اين سخن که شايسته الله  متعال (جل جلاله) نيست ، دربايبل چنين ذکرشده است : (( شبانگاه يعقوب برخواست ودوهمسر وكنيزان ويازده فرزند وتمام اموال خود را برداشته به كنار رود اردن آمد وآنها درگذرگاهي يبوق فرستاد وخود در همانجا تنها ماند . سپس مردي به سراغ او آمده ، تا سپيده صبح با او كشتي گرفت . وقتي آن مرد ديد كه نميتواند بريعقوب غالب شود ، بر ران او ضربه زد وپاي يعقوب صدمه ديد ، سپس آن مرد گفت : بگذار بروم ، چون سپيده دميده است ، اما يعقوب گفت : تا مرا بركت ندهي نميگذارم كه از اينجا بروي ، آن مرد پرسيد : نام تو چيست ؟ جواب داد : يعقوب ، به او گفت : پس از اين نام تو ديگر يعقوب نخواهد بود ، بلكه اسراييل ، زيرا نزد خدا ومردم مقاوم بوده وپيروزشده اي . يعقوب از او پرسيد : نام توچيست ؟ آن مرد گفت : چرا نام مرا ميپرسي ؟ آنگاه يعقوب را درانجا بركت داد ، يعقوب گفت : در اين‏جا من خدا را روبرو ديده ام ، وبا اين وجود هنوز زنده هستم ، پس آن مكان را فني ئيل (چهره خدا ) ناميد)) ([6])

در اين‏ متن سخناني است که دلالت به بي نهايت بي ادبي به خداوند متعال (جل جلاله) است وهرگاه کسي اين سخنان را باور کند، گناه بزرگي را انجام داده است، زيرا اين عبارات به خدا چيز هايي را نسبت ميدهد ، که حتی شايسته يک انسان با شخصيت نيست.

وقتي بايبل ميگويد: (سپس مردي به سراغ او آمده، تا سپيدهی صبح با او كشتي گرفت ) اين مرد کي بود ، هدفش ذات خدا است، آيا شايسته است که کسيکه خالق آسمانها وزمين وتمام بشريت است درمقابل يک انسان عادي ايستاده با وي کشتي بگيرد . (تعالي شانه عمايصفون) الله  متعال (جل جلاله) ازآنچه بروي تهمت میزنند ، پاک ومنزه است .

بايبل به اين بي احترامي اکتفا نکرده، فريب کاري وغلطي درهنگام کشتي گيري را به الله  متعال (جل جلاله) نسبت ميدهد، وميگويد: ( وقتي آن مرد ديد كه نميتواند بريعقوب غالب شود ، بر ران او ضربه زد وپاي يعقوب صدمه ديد ) اين فريب کاري درهنگام کشتي توسط انسانهاي ضعيف وبد اخلاق صورت ميگيرد که توصيف الله  متعال (جل جلاله) به چنين صفات ويقين نمودن به چنين سخن، بي نهايت بد اخلاقي درمقابل خدا بوده وکفر گوينده را ثابت ميکند .

ومعلوم ميشود که اين عبارت ها را انساني در بايبل نوشته است که خودش به عظمت و کبرياي الله  متعال (جل جلاله) ايمان نداشته است .

بايبل خدا را چنان کم زور وضعيف بيان ميدارد که نميتواند بدون اجازهی يعقوب حرکت کند، بايبل ميگويد: ( آن مرد گفت : بگذار بروم ، چون سپيده دميده است ، اما يعقوب گفت : تا مرا بركت ندهي نميگذارم كه از اينجا بروي، آن مرد پرسيد: نام تو چيست؟ جواب داد: يعقوب ، به او گفت : پس از اين نام تو ديگر يعقوب نخواهد بود ، بلكه اسراييل ، زيرا نزد خدا ومردم مقاوم بوده وپيروزشده اي)

در اين‏جا هم بي ادبي حضرت يعقوب را درمقابل خدا نشان ميدهد ، وهم ضعف وناتواني خدا را ثابت ميسازد .

خوب فکر کنيد ، کدام انسان عاقل ميتواند يقين کند که اين سخنان ، کلام خدا باشد ؟ ويا حداقل سخنان يک پيغمبر معصوم ؟ هرگز! خدا پاک ومقدس است ، الله  متعال (جل جلاله) ذات قوي و بي نياز است ، وحضرت يعقوب (عليه السلام ) نيز ازچنين قصه ها وحکاياتی پاک ومنزه است .

6- دليل ششـم : نسبت دادن پشيماني وجهل به خدا : بايبل با نهايت بي احترامي به خدا نسبت پشيماني ، حزن ، وتاسف را به خدا ميدهد ، وميگويد : (( هنگامي که الله  ديد مردم غرق درگناهند ودايما بسوي زشتي ها وپليدي ها مي روند ، از آفرينش انسان متاسف ومحزون شد )) ([7]) بايبل ميخواهد بگويد که خداييکه خالق جهان است ، نميدانست که اولاد آدم گناه ميکنند ، بنابراین‏ آنان را خلق نمود ، وزمانيکه ديد که آنها گناه ميکنند ، از افرينش آنها پشيمان شده ، متاسف و غمگين گشت . آيا يک انسان عاقل که خداي عزوجل را خالق همهء جهان ميداند ، او را عالم به تمامي امورقبلي وبعدي جهان ميداند ، اين گفته هاي بايبل را بجز خرافات وتهمت و بي احترامي به ذات الله  ( جل جلاله) چيزي ديگري خواهد خواند . هرگز .

نه تنها بايبل ذات خدا را در پيدايش زمين متهم نموده ، حتی در بعضي از موارد آني نيز متهم به پشيماني ساخته است ، درمورد قوم داوود و نزول عذاب برآنان چنين ميخوانيم : (بنابراين خدا، آن صبح مرض مهلکي بر اسرائيل فرستاد که تا سه روز ادامه داشت وهفتاد هزار نفر درآن کشور مردند ، ولي وقتي فرشتهء مرگ به پايتخت نزديک مي شد ، خدا متاسف شد، وبه فرشته فرمود: کافي است ، دست نگهدار) ([8]) در اين‏ عبارات بايبل ميخواهد خدا (جل جلاله) را چنان معرفي کند که او از عاقبت کارهاي خود بي خبر بوده ، ونتيجه هيچکاري را نميداند ، بنابراین‏ با انجام بعضي از کارها ، مانند ساير انسانها پشيمان ميشود .

خلاصه اينکه با مطالعه بايبل هرانسان خداپرست وخدا دوستی احساس ميکند که اين کتاب ، براي خداشناسي وخدا پرستي نه بلکه توهيني براي خدا و راهي براي بي خدايي است ، زيرا اين کتاب ذات خدا ( جل جلاله) را به چنان صفاتي زشتي بيان ميدارد ، که حتی براي يک انسان عادي اين عيب ها شايسته نيست . اين سخنان زشت درمورد الله  ( جل جلاله) نه تنها کلام خداي پاک نيست ، بلکه حتی کلام حضرت عيسي (عليه السلام) نيز نميباشد ، زيرا پيامبران مقام مقدس الهي را بي نهايت احترام نموده ، او را ذات قادر ، قوي ، عالم ، وخالق جهان ميدانند ، الله  (جل جلاله) عالم است ، وازنتايج تمامي امور قبل ازوقوع وتجربه با خبرست ، بنابراین‏ پشيمان وتاسف به ذات مقدس وي شايسته نيست ، همچنان صفات جهل ، بي خبري ، کشتي گيري ، فريب کاري درکشتي ، صفات انسانهاي ضعيف ميباشد ، که اين صفات به ذات الله  (جل جلاله) شايسته نبوده ، ونسبت دادن اين صفات به الله (جل جلاله) بي نهايت بي احترامي به ذات مقدس وي ميباشد.

به الله  (جل جلاله) استدعا ميکنيم که عقل وفکرمارا باز نموده ، تاحقيقت ها را بدرستي بدانيم وذات پرور دگار متعال را بخوبي بشناسيم.

 

--------------------------------------

[1] کدام يک اسلام يا مسيحيت ، ص : 17

[2] سفرپيدايش ، فصل فصل  3  ، شماره  6-7 صفحه سوم .

[3] سفرپيدايش ، فصل 3 شماره  9  ، صفحه 3 .

[4] سفر پيدايش ، فصل 3 ، شماره 9-12 صفحه 3 .

[5] سفر پيدايش ، فصل 3 ، شماره 22 صفحه 3.

[6] سفر پيدايش فصل 32 ، شماره 24-30 صفحه 32

[7] سفر پيدايش ، فصل 6 ، شماره 5-6 ، صفحه 5 ،

[8] کتاب دوم سموئيل ، فصل 24، شماره 15-16 صفحه 327.