تاریخ چاپ :

2025 Jul 05

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

مساله ی عشای ربانی (دليل 37 رد مسيحيت)

منظور از عشاي رباني اينست كه عيسوي ها  در سالگرد قتل عيساي مسيح چنانچه عقيده دارند نان فطير مي پزند و با شراب های گیلاس آنرا گذاشته و شخصيت هاي روحاني آنها يك سلسله اذكار را بر آن نان وشراب خوانده و همه عقيده ميكنند كه بعد ازخواندن اين اذكار آن نان فطير به گوشت مسيح تبديل شده و آن شراب هم به خون وي مبدل شده و بعدا آنان به عقيده آن كوشت و خون را مي خورند .

مسيحيان اين قصه را در انجيل متى چنين نقل مي كنند : ( وقتي شام مي خوردند ، عيسى يك تكه نان برداشت و شكر نمود، سپس آن نان را تكه تكه كرد و به شاگردان داد ، وفرمود : بگيريد بخوريد اين بدن من است پس از آن جام را برداشت و شكر كرد و به آنها داده فرمود هريك ازشما ازين جام بنوشيد ، چون اين خون من است كه با آن اين پيمان جديد را مهر ميكنم ، خون من ريخته ميشود تا گناهان بسياري بخشيده شود. متى ،  26 /  26- 28‏.

اكنون يك انسان عاقل از خود خواهد پرسيد اين چه خرافات و چه بي دانشي است كه بنام دين انجام ميشود  شيخ عبد المجيد زنداني ميگويد : يكروز با يك دانشمند غربي صحبت مينمودم او را به دين دعوت نمودم او كه كاملا ملحد بود به من گفت كه من با عقل خويش درك نمودم كه اين زمين و آسمان بدون خالقي نبوده و زماني سير افلاك را مشاهده نمودم معتقد شدم كه اين نظم افلاك نميتواند خود سري و تصادفي باشد و با اين عقيده به  كليسا رفتم تا ايمان بياورم ولي در آنجا ديدم كه شخصيت هاي روحاني براي من نان فطير را با گيلاس شراب آورده و از من ميخواهند تا اين نان و شراب را بنام گوشت و خون مسيح بخورم برايشان گفتم كه من با عقل خويش دين را قبول نموده ام و حالا عقل خود را چگونه فراموش كنم ؟  چگونه عقيده نمايم كه اين نان گوشت مسيح و اين شراب هم خون مسيح است و بدين علت از پذيرش  مسيحيت كاملا انكار نمودم . 

درين مسأله سوالات ذيل مطرح ميگردد : 

1-  آيا نان فطير گوشت مسيح میشود!! و ياهم آيا شراب بواسطه اذكار به خون مسيح تبديل ميشود؟

2- اگر بالفرض اين سخن را قبول نماييم آيا به نزد عقل خويش شرمنده نخواهيم بود ؟

3- باز هم اگر واقعا همين غذا  گوشت و خون مسيح باشد آيا بنام دين خود را حيوان ساخته مانند حيوانات درنده گوشت خواروخون خوار گرديم وباز خون وگوشت پيامبر خدا را بخوريم ؟

4-  آيا معقول است كه كسي گوشت و خون پسر خدا را بخورد ؟

فكر ميكنم كه هيچ انسان عاقل به حقانيت چنين عقيده غير معقول قناعت خواهد نمود ولي با وصف اين نا معقوليت ها چنين مراسمي بنام دين و عيساي مقدس در جشن هاي كريسمس تجليل ميگردد و متأسفانه كه بعضي از مسلمانان بي خبر و بي هدف در مراسم و جشن هاي عيسوي ها كه به هدف چنين عقيده تجليل ميگردد نيز سهم گرفته و با عيسوي ها  چنين انديشه را تجليل ميكنند .  داکترسيدعلی موسوی در اين زمينه چنين ابراز نظرميکند : (( در دنيايی که بشر پا به عرصهء ماه ميگذارد، وميخواهد درسيارهء بهتراززمين جايی برای بود وباش وزندگی خود تهيه نمايد ، صليبيان کور درجشن ژانويه درخوردن نان وشراب (عشای ربانی) سرگرم اند وميخواهند مسيح در درون شان جای گيرد ، وچه خنده داراست که ميگويند شراب خون مسيح ونان جسم اوست ودرموقع خوردن عشای ربانی آنرا نمی جوند ، تا مبادا بدن مقدس ومحبوب مسيح در زير دندان هايشان اذيت نشود، غافل از آنکه اندکی پيش بدن مسيح را با کارد های تيز شان پارچه پارچه نمودند تا برای خوردن آماده گردد . )) کدام يک اسلام يا مسيحيت ص : 8 ‏.

خواهرالمانی اينگيريد که يک مسيحی بود و بعد از مسلمان شد ن نام خود را به (سعيده) تبديل ميکند ، علت اساسی گرايش خود را به دين مقدس اسلام ، موجوديت بت پرستی در مسيحيت ، وخوردن مشروب الکولی تحت عنوان خون مسيح بيان داشته است ، خودش بزبان خود ميگويد:  اولين سوال من نسبت به دينم زماني پيدا شد که در کتاب مقدس 10 فرمان" خواندم انسان اجازه ندارد از خداي خود تصويري بکشد و اما اين درحالي بود که در کليسا مجسمه به صليب کشيده شده مسيح وجود داشت باخود فکر مي کردم پس چرا مردم بجاي اينکه مستقيم با خدا در ارتباط  باشند مجسمه مسيح را پرستش ميکنند. براي همين اين موضوع خيلي غير عقلاني بنظرم مي رسيد.

مسئله ديگر که براي من مبهم بود و مرا بفکر ميبرد خوردن مشروب الکولي تحت عنوان خون مسيح به هنگام مراسم مذهبي در کليسا بود در حاليکه مضرات الکل براي همگان ثابت شده بود و همچنين خوردن نان که به عنوان جسم مسيح سرو مي شد اين چيزها و اعمال سمبوليک کليسا مرا تا بد انجا به فکرفرو ميبرد که به ياد انسانهاي آدم خوار مي افتادم.

هرگاه که سوالات خود را مطرح مي کردم با اين جواب روبرو ميشدم که اينها سمبل هاي مذهبي هستند و هيچ توضيح ديگري برايم داده نمي شد. در مورد گناهان نيز هميشه اين فکر را داشتم که الله  خواه نا خواه همه چيز را مي بخشد و يک گناه بيشتر يا کمتر خيلي مهم نخواهد بود. جريان به اين حالت بود که انسان با اشتباهات و گناهش تنها رها ميشود در اثرپيدا نکردن جوابهاي منطقي درقبال سوالهايم از لحاظ اعتقادي از مذهب پروتستان کناره گرفتم و سعي کردم خود بدنبال مفهوم و هدف زندگي باشم که البته جستجو من بي فايده بود و هر چه بيشتر کند و کاو ميکردم بيشتر همه چيز برايم بي مفهوم جلوه مي کرد .