تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

پس از تحقیق... مسلمان شدم

اسم قبل از اسلام: لین اکس یوان

اسم بعد از اسلام: منة الله

وضعیت تأهل: متأهل

ملیت: چینی

 

به واسطهی جواز سفر جعلی و غیرقانونی به امید تحقق اهدافش از این مسافرت و پیوستن به شوهرش، باوجود گریههای بچهی کمتر از یک سالش که نزد مادربزرگش گذاشته بود، عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده به این مسافرت برود.

اقدام به ایجاد پاسپورت کرهای کرد و راهش را به سوی محبوبش، شوهرش که لحظه لخظهی خروج او از منزل را به یاد داشت وقتی دستش را روی قلبش نهاده بود، پی گرفت، آیا به او می رسد یا خیر...؟

کشورش را بدون مشکل ترک گفت و لازم بود از فرودگاه کویت نیز بگذرد تا مسافرت به لندن و رسیدن به شوهرش محقق گردد. درحالی در فرودگاه پیاده شد که انگار کوهی بر شانهها داشت؛ مراقب قدمهایش بود و دستهایش را هم می فشرد. هربار که به اوراقش نگاه میکردند و کیفش را میگشتند کم مانده بود قالب تهی کند. وقتی با ترس و لرز از نزد هر یک از آن مردان میگذشت میدانست ممکن است هر لحظه او را نگاه داشته و مؤاخده کنند، به ویژه که چیزی از علایم و اشکال عربی نمیدانست و حتی نمیدانست یک کلمه عربی حرف بزند. حال آنکه برخلاف انتظارش آنچه نمیخواست و توقف در مقابل یکی از مردان امنیتی فرودگاه کویت بود که توانسته بودند دریابند پاسپورت وی جعلی است. این جا بود مسافرت هدایت او با ماجرای دستگیریش آغاز گشت: «إِنَّكَ لاَ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللهَ يَهْدِى مَنْ يَشَاء وَهُوَ أَعْلَمُ باِلْمهتَدِين» (سوره قصص: آيه 56)، یعنی: «همانا که تو هرآنکه را که دوست داشتی هدایت نمی دهی بلکه الله هدایت می دهد هرآنکس را که بخواهد او داناتراست بر هدایت آورندگان.»

در 24 مارس 2007 و درست سر ساعت ده صبح هواپیمایی که از چین میرسید در فرودگاه کویت فرونشست و هنگامی که «لین» می خواست روز بعد سوار هواپیمای دیگری به مقصد لندن شود، مأمور روادید متوجه شد که پاسپورت او غیرقانونی و جعلی می باشد. در نتیجه او را بلافاصله به دادگاهی در منطقهی فروانیه جهت تحقیق و آگاهی از جوانب دیگر این قضیه فرستادند. او به گریه افتاد و از شانس بد خود مینالید چون هرچه برنامه ریزی کرده بود در این لحظه نابود میگردید...لحظههای ناگوار و تلخی بر او میگذشت. اکنون زنی با هدف های عالی و بزرگ متهم شده و میبایست برای تبرئهی خود از انواع اتهامات دلیل و سند میآورد... در این کشور غریب چه باید میکرد؟

 

مشکل زبان

ندانستن زبان عربی که مانعی در فهمیدن سخنان او توسط افراد امنیتی و آن خانم، لین اکس- مسافر، بود منجر به تماس با داعی چینی، سعید حسن که در انجمن آشنایی با دین اسلام مشغول به کار بود، گردید تا گفتگوی بین او و افراد بازپرسی را ترجمه نماید.

از جمله خصوصیات این داعی، سعید حسن، این بود که از هر فرصتی برای دعوت الی الله استفاده می کرد و لازم میدید از این فرصت هم استفاده کند و اصل واقعه و کار خود را از یاد نبرد. او بی درنگ به فکر دادن کیف دعوت که پر از کتابها و ترجمههای اسلامی جهت آشنا ساختن لین با اسلام بود افتاد تا آنها را در مدت اقامتش در زندان و به نتیجه رسیدن تحقیقات بخواند.

لین به شدت میگریست و سرانجام وضعش نمیدانست چه خواهد شد و چه باید بکند. سعید حسن برای او دست کمکی بود که به سمتش دراز شده بود. او کسی بود که نزد او احساس آرامش نموده و در هربار ملاقاتش به او اطمینان میبخشید و به او قول میداد که تمام تلاشش را به کار بندد تا به او در خارج شدن از این معضل کمک نماید.

 

حکم دادگاه

دادگاه پس از بررسی و تحقیق دربارهی این رخداد حکم به حبس متهمه، لین ایکس یوان، به جرم تزویر و جعل اوراق رسمی و پاسپورت سفر غیرقانونی داد و او را، بدون وسایلی که همراه برده بود، به زندان مرکزی فرستادند.

بدون انگشتر الماسی که در دستش میدرخشید و نیز عینک آفتابی بقیهی اشیائش جز عکسی از تنها دخترش و نیز کتابهای ترجمه شده به زبان چینی وارد زندان شد. در داخل دیوارهای زندان، شیخ سعید حسن این کتابها را نزد او گذاشت تا نه تنها با خواندن آن ها تسلی یابد، بلکه تا با هدف اصلی وجود خویش در این جهان و غایت آفرینش خویش و اینکه آفریدگارش کیست آشنا گردد. چنانچه امر و ارادهی خداوند متعال حتمی است.

کتابها و وسایل دعوی که با خود برده بود تنها دوست او در غربت و تنهایی درون زندان و انیس و همنشین او بودند. شیخ حسن از دیدارهای هفتگی از وی دست نکشیده و دخترانش را به همراه خود برای ملاقات او می برد. یک نوع دوستی و صداقت باعث ازدیاد تفاهم و راحتی ارتباط میان دختران شیخ سعید و «لین» گشت. شیخ سعید و دخترانش در هربار دیدار به همراه دخترانش از دعوت او به اسلام دریغ نمی ورزید.

 

آزادی از زندان

دادگاه بعد از دو هفته تحقیق و بررسی رأی به آزادی وی و خروج او از زندان با وثیقهای مالی مشخصی داد، اما او در آن هنگام هیچ پولی در اختیار نداشت.

بالاجبار او باز به زندان برگشت و جز گریه و ناله کاری از دستش برنمی آمد. منتظر بود که سر هفته شیخ سعید آمده و از وضعیتش باخبر شود.

شیخ سعید و دخترانش برای ملاقات او آمده و او را گریان و اندوهناک دیدند که فهمیدند که توانایی پرداخت وثیقه را ندارد. شیخ سعید از شنیدن خبر آزادی او خوشحال شده و پرداخت وثیقه را به عهده گرفت. به این ترتیب «لین» پس از یک ماه در 13 می 2007 از زندان رهایی یافت. او کس دیگری را نمی شناخت و تنها آشنای او در آن دیار شیخ سعید بود که به کمکش آمده وبرای او سرپناهی را درنظر گرفته تا هنگامی که از کویت خارج شده و حکمش پایان پذیرد در آن زندگی کند. این گونه شد که او مهمان شیخ و دخترانش گردید.

دختران شیخ نمونهی دختران مسلمان بودند و او از آنها الگو میگرفت. آنها قرآن حفظ کرده و افراد موفقی بوده و به دین اسلام پایبند بودند و جزء به جزء مسائل دینی را رعایت مینمودند. خداوند متعال آن ها را با وقار و متانتی و تأثیری که بواسطهی دانش و علمشان بر دیگران داشتند محبوب همه کرده بود. علم و دانشی که داشتند برای کار دعوت ضروری بوده و میتوانستند دلهای افراد را با خصوصیات و اصول زیبای اسلام تسخیر نمایند.

 

رفتار پرمهر و عطوفت و ملایمت

بار دیگر به «لین» باز میگردیم، که اکنون مهمان شده است... اما مهمان چه کسی؟ او در کجا اقامت می کند؟

خداوند متعال هدایت را همان ابتدای خلقت برای او مقدر ساخته بود و این اتفاقات جز اسباب و وسایلی برای تحقق این سنتهای تکوینی خداوند متعال نیستند؛ «لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاء»: (هدایت آنان بر تو نیست، بلکه خداوند هر که  را بخواهد هدایت می دهد.) "لین" از طرف همسر شیخ سعید و دخترانش به گرمی و لطف و محبت مورد استقبال قرار گرفت. هم و غم آنها دعوت او به این دین عظیم بود. حرف و سخن در این خانهی دعوت تنها عظمت و بزرگی دین اسلام و رحمت و محبت آن بود. لین با بسیاری از هموطنان مرد و زن مسلمانش آشنا شد.

 

زیبایی دین اسلام

"لین" دریافت کسانی که در سختی و دشواری کنار او ماندند، جزو بهترین و خوشرفتارترین انسان ها هستند.

در مدتی که در زندان و بیرون آن گذشت، اسلام در دل لین نفوذ کرد، بی آنکه خود خبر داشته باشد. وقتی موضوع جالب و تحسین برانگیزی را میدید دربارهی آن سؤال میکرد و پاسخ میشنید که اسلام ما را به آن دستور داده است...

اسلام ما را به نیکوکاری و عطوفت با مصیبت دیدگان و دستگیری از همنوعان امر کرده است...

اسلام برای رهایی انسان از گمراهی آمده است...

تنها دین اسلام است که ما را به رسیدگی به ضعیفان تشویق کرده و آن را یکی از شرایط به خدا و روز قیامت قرار داده است...

اسلام است که بنیان این خانوادهی مسلمان بوده و در میان اعضای آن محبت و عطوفت را برقرار ساخته است.

اسلام است که ما را به کمک به دیگران دستور میدهد...

اسلام است که زندگی را برای انسان نظم و ترتیب بخشیده است...

اسلام دینی است که حقوق زن را پاس داشته و کرامت او را محفوظ میدارد.

همهی این چیزها را لین در مدتی کمتر از دو ماه دریافت و مهمترین تأثیری که او از این دین مشاهده نمود، توجه و تاکید دین اسلام بر خانواده و روحیهی محبت و صداقت گم شده در دیگر ادیان و جوامع بود.

او به دین اسلام علاقمند گردیده و دوستدارش شد و راضی گشت که پیش از ترک کویت آن را بپذیرد. چند روز بیشتر از اقامت در کویت باقی نمانده بود و پس از اتمام و گذراندن مراحل قانونی لازم مسافرتش آغاز می گردید.

وقتی که او به طور کامل به حقانیت دین اسلام قناعت پیدا نمود، با شوهرش در این مورد صحبت کرده و همزمان با شرح و توصیف علاقه و اشتیاقش به این دین از او نیز دعوت کرد تا مسلمان شود.

تفاوت این جا است... بین وضعیت ورود و خروج وی، حالت معنوی والای او همهی زندگانی او را بعد از آن تحت الشعاع قرار خواهد داد و به حمد و سپاس خداوند به خاطر همهی این بلاها و دشواریهایی که او را وارد این زندگانی جدید نمود خواهد پرداخت... این که خداوند متعال بواسطهی این مشکلات او را از تاریکیها به سوی نور رهنمون گردید.

 

شناخت حقیقت

پس از دعوتی که در طول مدت اقامت لین در خانهی پرمهر شیخ سعید گذراند، به طور کامل یقین پیدا نمود که انسان تنها برای عبادت خداوند متعال آفریده شده و دریافت که زندگی بیهوده و بی هدف نیست و این جهان سرای گذار و فنا است و ناپایدار و روزی برای حساب و کتاب اعمال انسان در برابر آفریدگارش وجود دارد و هر آنچه کار نیک یا بد که در این دنیا انجام داده است مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.

روز پنج شنبه 31 می سال 2007 تقدیر و تحسین یکی از دختران شیخ سعید حسن به نام آمنه به مناسبت ختم حفظ کل قرآن کریم بود و او برای مشاهدهی تأثیر و تغییری که دین اسلام در یک زن ایجاد مینماید در این جشن شرکت کرد...

 

بیان شهادتین

منظرهی جلو چشمانش او را به تأمل و تفکر واداشت... او دختری مثل او زردپوست و همزبان او بود... اما او را در خانهای میدید که قرآن را با زبان گویای عربی تلاوت میکرد و امروز روبروی شیخ بزرگی در محل بزرگداشت و تجلیل نشسته بود و مورد احترام قرار داشت به خاطر حفظ کتاب خدای متعال که برایش بهتر از بزرگداشت و برنده شدن در مسابقهی ملکهی زیبایی جهان است. بلکه او اکنون ملکهی حفظ اوامر و دستورات الهی است و دارای خصوصیات یک زن مسلمان است؛ پاکیزگی، صفا و پاکدامنی. زبان عربی مانعی برای او در حفظ کتاب قرآن نگردیده و بر بسیاری بر زنان و دختران مسلمان عربی که به دنبال متاع دنیا و ثروت های آن می دوند برتری یافته است.

این زیبایی روح بود که در وجود آمنه دختر داعی شیخ سعید حسن جلوه گر بود. همهی این محاسن و زیباییهایی که این بانوی چینی "لین ایکس" در برابر خویش می دید، همهی این لحظات زیبا او را برای آشکار ساختن توحید آماده ساخته بود. پس از اتمام مراسم تکریم آمنه، لین جلو رفته و شهادتین را بر زبان جاری نمود. قلب او هر چه بیشتر برای اسلام میتپید و در مقابل داعی شیخ عبدالسلام حبوس، حافظ قرآن کریم، از وزارت اوقاف و امور اسلامی، و نیز در حضور داعی شیخ سعید حسن، لین شهادتین را اعلام نموده و زندگی جدیدی را برای خویش رقم زده و نام خود را به "منة الله" تغییر داد، انگار تازه متولد شده است و حاضران را مسرور و خوشحال کرد.

بعد از مسلمان شدن "منة" سه روز در کویت ماند و با خوشبختی و شادی بی حد و حصر و با قلبی مطمئن و آرام بعد از سپری نمودن آن لحظات سخت و دشواری که خداوند نجات و رستگاری او را در درون آن مخفی کرده بود بازگشت . هرگونه غم و اندوهی از وی زدوده شده و پس از اشتباه رفتن به سوی شوهرش به سلامت نزد دخترش بازگشت... تا ببیند میتواند شوهر و دخترش را نیز به سوی دین اسلام که او را از سختیها رهایی داده و کمک کرده بود راهنمایی کند، و شاید گرفتاری او در زندان کویت باعث هدایت این خانواده شود...

از خداوند متعال برای او و همهی انسان ها طلب هدایت داریم.

مترجم: مسعود

Mohtadeen.Com