|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 24 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
انسان سازي در جهان بينی اسلامی (عبدالظاهر داعی) (قسمت اول) |
فلسفه ی اساسي عبادات در دين مقدس اسلام انسان سازي و بعدها جامعه سازي مي باشد، عباداتي را که دين مقدس اسلام بيان داشته است، هدف اساسي آن انسان سازي است. دين اسلام همان کاري را مي کند که انسان براي ساختن يک موتور انجام مي دهد. بر روی یک ماشین پنج كار صورت می گیرد، تا اینکه یک ماشین ساخته می شود: 1) كشف معدن 2) استخراج معدن 3) ذوب معــدن 4) قطعه سازي 5) اتصال اين قطعه ها دين چه كاری مي كند؟ هركاري را که ما براي ساختن يك ماشین انجام می دهیم، دين برای انسان انجام می دهد: 1) کشف معدن: نخست دين، انسان را كشف مي كند، اگر دين نباشد ما خود را كشف نكرده ايم، مثلا كساني كه دين ندارند، نظريات مختلف دارند، يكي مي گويد اساس انسان شهوت است، ديگري مي گويد انسان يك موجود اقتصادي است، ديگري انسانرا به اصل ميمون ها مي سپارد. ولي هرگاه اين نظريات را عاقلانه مورد بحث قرار دهيم، بخوبي مي دانيم که اکثريت نظريات مادي نمي تواند برتريت انسان را نسبت به ساير مخلوقات ثابت سازد، زيرا در امور مادي حتي بعضي حيوانات نسبت به انسان ها قوه و توانايي بيشتر دارند، مثلا: هرگاه خوردن امتياز باشد حيوانات نسبت به انسان ها بيشترمي خورند، حمل وزن اگر كمال باشد، مورچه ها پنجاه برابر وزن خود بار مي برند، اگر ديدن كمال باشد بعضي حيوانات زير برف را مي بينند، اگر بو نمودن كمال باشد بعضي از حيوانات قواي شامه بسيارقوي داشته و با بو نمودن مي توانند مین ها و مخدرات را به سادگي کشف نمايند، که بسياري از اين صفات درانسان ها ضعيف مي باشد. دين براي انسان چيز ديگري مي گويد، انسان را به گونه ای ديگري معرفي مي کند که برتريت انسان ها را نسبت به مخلوقات ديگر ثابت مي کند، نه تنها انسان برتريت بر حيوانات و جن ها دارد، بلکه برتريت وي گاهگاهي نسبت به ملايکه ها نيز ثابت مي گردد، چنانچه تحت عنوان شخصیت انسان در قرآن کریم خواندیم. الف: اصل پيدايش وي بسيار پاك و مقدس است: ب: اشرف المخلوقات (شريف ترين مخلوقات) مي باشد. ج: برايش كرامت داده شده است. د: با چهرهء زيبا خلق شده است. هـ: علم مهمترين زيورش مي باشد. و: مخلوق با اختيار است. 2) استخراج معدن: دين مقدس اسلام بعد از اينکه اين معدن گرانبها را در ميان ساير مخلوقات کشف نمود برای اينکه او را از ميان ديگران خارج نمايد برای انسان وظايف مشخصی مي دهد که ارزش او را نسبت به ديگران برتر مي سازد: الف: انسان خليفه (جانشين) الله در زمين است: ب: وظيفه انسان آبادي زمين وعبادت پروردگار مي باشد: ج: او مخلوقي است با هدف: خلقت او هدفمند بوده، هدف او مقدس، وسايل وصول به هدف نيز مقدس مي باشد. 3) ذوب معدن: عبادت ها تکليف برای تشريف مي باشند. دين مقدس اسلام اين معدن انساني را با عبادت هاي مختلف ذوب نموده، از او انسان مي سازد، عبادت در اسلام براي ساختن انسان است، انسان با عبادت هاي مختلف به مقام انساني مي رسد، زيرا انسان داراي دو بعد انساني و حيواني بوده، که عبادات نفس امارة بالسوء را به نفس مطمئنه مبدل مي سازد. انسان مومن با درک حقيقت هاي قرآني مانند آهن ذوب شده، و آماده ساختن مي شود، اين عبادت است که انسان را از حيوانيت به انسانيت و از انسانيت به برتريت از ملايکه ها مي کشاند. 4) قطعه سازي: دين مقدس اسلام به انسان مي آموزد تا خود سازي نمايد، و مانند قطعه ها و پرزه هاي اصيل درساختار يک جامعه انساني نقش خويش را ايفا نمايد. مرحله ی خود سازي انسان زماني آغاز مي گردد که انسان به عبادت ها مشغول شده، با ذکر و ياد الله درونش را تزکيه نمايد، با انجام ساير عبادات بدني هرعضو بدن را به بارگاه الهي تسليم نموده، و مانند قطعه هاي يک ماشين آماده مي گردد تا نقش خود را در پيوستن با ديگران ايفا نمايد، اين انسان سخنش ذکر بوده، و خاموشي اش فکرمي گردد. عبادت ها و تفکر در مخلوقات الهي انسان را از غلامي نفس کشانده، او را به مقام هاي عالي انساني مي رساند. 5) اتصال اين قطعه ها: زماني انسان از مرحله خود سازي خلاص مى شود که وي درجامعه انساني جدا از ديگران نه، بلکه با آميزش و پيوند با ديگران به يک کتله اي واحد تبديل شده که هر انساني داراي ارزش خاصي در ميان جامعه انساني ميباشد، که اين کتله را بنام امت اسلام ياد ميکنند، و هدف کلمه توحيد (يک پارچه سازي عالم انساني) ميباشد. همه برادروار زنده گي نموده، هيچکسي برکسي ديگري بجز تقوا برتريتي نميداشته باشد. به همان سان که ديده ميشود که بسا اوقات موتر بزرگ با همه بزرگي اش با نداشتن يک پرزه کوچک و حتی يک پيچ قابل حرکت نميباشد، به همين سان انسانها نقش هر يک را درجامعه موثر دانسته، هيچکسي بر ديگري تمسخر نميکند، اين انسان با درک حقيقت ها مي داند که در ساختمان فیزيکي انسان با وجود اينکه چشم براي ديدن است، اين چشم نمي تواند بدون معده وظيفه ی خود را بخوبي انجام دهد، با اينکه پاها وزن تمام بدن را حمل می کنند ولي نمي تواند، بدون چشمان بخوبي ايفاي وظيفه نمايد، بنابراين موجوديت اعضاي بسیار کوچک بدن در کاربرد ساختمان فیزيکي انسان بي نهايت موثر مي باشد، به همين شکل، در جامعه ی انساني هر انسان نقش مهمي داشته، که انسان مسلمان خود را به عنوان يک عضوي از جامعه ی اسلامي قلمداد نموده و به اين اساس هيچگاه از جامعه خود را دور نمي داند، زيرا بر اساس اوامر الهي در دعا هاي خود نيز منفردانه دعا نکرده بلکه هميشه سايرمسلمانان را شامل دعاي خود مي کند ومي گويد: {رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ} (البقرة: 201) و در عبادت خود نيز به الله به نماينده گي همه خطاب نموده ميگويد: {إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ} بنابر اين اصل پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می فرماید: «مثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وتَرَاحُمِهِمْ وتَعاطُفِهِم، مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَداعَى لهُ سائِرُ الْجسدِ بالسهَرِ والْحُمَّى.» متفق علیه «مثل مسلمان ها در محبت و رحمت و مهربانی شان به همديگر مانند يک جسد است، که هرگاه عضوی از آن بدرد آيد، ديگر اعضای جسد در تب و بيدار خوابی با آن همراهی می کنند.»
اساليب شخصيت سازی در جهان بينی اسلامی هرجهان بينی مطابق ديدگاه خود در انسان سازی نقشی داشته است، ولی در حقیقت این جهان بينی ها انسان سازی را فراموش نموده، به امور دیگری مصروف شده اند، ولی انسان سازی در جهان بينی اسلامی اسلوب خاصی داشته است که ما مي توانيم، اين اسلوب را در نقاط ذيل مورد مطالعه قرارد: 1- بيرون نمودن از خاصيت های حيوانی: قبلا خوانديم که حيوانات دارای بعضی از مشخصاتی بوده اند که ويژه ی آنان است، ولی دين مقدس اسلام انسان را بعنوان يک موجود با کرامت از خاصيت های حيوانی بيرون نموده انديشه اش عالي تر و زندگی اش را برتر از آنان مي سازد. قرآن انسان را به گونه ی ديگری تربيت مي کند که مهمترين آن: الف: جهان و جهانيان نگری: قرآن در نخستين صفحه اش انسان را با نخستين درس به بينش عالي تر مي کشاند، (الحمدلله رب العالمين) در اينجا انسان مومن پروردگاری را مي پرستد که پروردگار جهان و جهانيان است، اينجاست که نقشه های منطقه ی و بينش های طبقاتی و نژاد پرستی ها را کناره گذاشته در مقابل خويش نقشه ی جهان را گذاشته و در مورد تمامی عالم بشريت و نجات بشريت تلاش مي ورزد. او انسان را به عنوان انسان مي شناسد و به او نظر مي کند. با اين ديد وسيع هيچگاه شامل گروهی نمي شود که هدف والای ايمانی وانسانی او را خدشه دار نمايد، او را همچو حيوانات به خود نگری کشاند، و برای منفعت خود، حقوق ديگران را پایمال سازد، انسان قرآنی با بينش عالی و بصيرت برای نجات بشريت تلاش می ورزد. برای ساخت امت واحد، امت با ايمان، امت راستين تلاش می ورزد. قرآن به انسان مي فهماند که او بعنوان امت پيامبر اسلام بهترين امت هاست زيرا (اخرجت للناس) است. ب: آینده نگری: انسان مومن هميشه از زمان بعنوان يک اصل کلی استفاده کرده، از تجارب ديگران در زمان های گذشته استفاده نموده، آنچه در گذشته ها سبب هلاکت شد از آن دوری مى جويد، و تاريخ گذشتگان بزرگترين درس برای حال و آينده ی اوست. زمان حال را نيز غنيمت شمرده و هرلحظه ی عمر را فرصتی مناسبی برای کسب رضايت پروردگار و سعادت دنيا و آخرت مي داند. زمان آينده نيز برای وی ارزش داشته نسل های مومنان به هزاران و ده ها هزار بعد را نيز شامل ميشود، زيرا او مانند ماترياليستان تنها زندگی اين دنيا را نه بلکه برای زندگی دنيای ديگر نيز برنامه ها دارد. ج: انسان مومن تنها به خود نه، بلکه به همه فکر مي کند: او يک انسان فاشيست و يا ناسیوناليست نيست که تنها به خود و قوم خود فکر کند، بلکه برای وی کرامت انسانی اعتبار داشته و تقوا را بهترين اساس برای برتريت ها مي داند، و خواه اين تقوا در انسان سياه پوستی چون بلال حبشی (رضی الله عنه) باشد، و ياهم در انسان فارسی مثل سلمان فارسی (رضی الله عنه) ويا هم در انسان اروپايی چون صهيب رومی (رضی الله عنه). 2- فکر بخشيدن: جهان بينی اسلامی اساس تمامی بهبود انسان را در فکر و انديشه ی وی مي داند، زيرا همين فکر و ايدئولوژی است که انسانها را بسوی آبادی و يا ويرانی جامعه مي کشاند، جهان بينی اسلامی فکر انسان را نخست از بسياری از خود خواهی های شيطانى دور ساخته ارتباط فکری را با سـه اساس مستحکم مي سازد: الف: ارتباط با خالق جهان ب: ارتباط با خود ج: ارتباط با مخلوقات به ويژه انسان ها (ارتباط با جامعه) در اين جهان بينی نخستين معامله ی انسان در تمامی امور با ذات الله (جل جلاله) بوده، برای رضايت وی سعی و تلاش مي ورزد. خالق بشريت به وی امر نموده که در زندگی دنيا در خدمت ديگران باشد، و ارتباط مادی و معنوی خويش را با همه مخلوقات مطابق احکام الهی تامين نمايد. که در اين راستا بهتر است در مورد اساسات فکری يک مسلمان نکاتی را بيان داريم، زيرا اين کتاب در ساختمان فکری يک مسلمان دارای ارزش بسيار قوی مي باشد. خود سازی قبل از جامعه سازی در جهان بينی اسلامی شرط اساسی جامعه سازی در اين نهفته است که انسان قبل از اينکه درباره ی جامعه فکر نمايد، و بدی های جامعه را انتقاد نمايد، بسوی اصلاح خود بيشتر فکر کند، واين انتقادات را نخست متوجه خود بسازد. در درس های قبلی خوانديم که هرانسان درجامعه ی اسلامی به مثابه تکه ای از يک موتور است، و هرگاه اين تکه ها به صورت درست در يک مکتب فکری ايمانی ساخته شوند، آنها مي توانند با دست بهم دادن با يکديگر جامعهء اسلامی بسازند، که برای همه رحمت باشند، زيرا پيامبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) بر مومنین (رووف و رحیم) بود، رافت درزبان عربی دور نمودن بدی ها راگويند، ورحمت جلب نيکی ها را بيان ميدارد، و به عباره ديگر رحمت (جلب منفعت) و رافت (دفع مضرت) ميباشد. درجامعه اسلامی هر فرد اين جامعه دارای اين دوصفت اصلی ميباشند که با اين صفت ميتوانند که جامعهء بسازند که اسوه(الگو) آن رسول اکرم (صلی الله عليه وسلم) باشد. برای ساختار اين جامعه قبل ازهمه انسان به مبارزه با نفس خويش بپردازد، زيرا مبارزه با نفس، (جهاد اکبر) گفته شده، که نسبت به جهاد قتالی که بالفعل با دشمن مسلحانه ميرزمند، اهميت بيشتر دارد. شايد اين گفته برای بسياری اشخاص که حقيقت خود سازی را نميدانند خيلی ها تعجب آور باشد که با وجود اينکه در قتال مسلحانه با دشمنان که هرلحظه خطرمرگ است، وانسان درساحهء جهاد مسلحانه دشواری های زيادی را متحمل ميگردد، چگونه جهاد اصغر(کوچک) گفته شده است، درحاليکه جهاد اکبر(بزرگ) به مبازه با نفس گفته شده است. هرگاه اين موضوع بيشتر فهميده شود، انسان ميتواند که مفهوم حقيقی انسان سازی درجهان بينی اسلامی را درک نمايد، وبرای توضح اين موضوع بهترست که فرق ميان اين دو را بصورت دقيق مورد مطالعه قرار دهيم. در ساختار جامعه اسلامی دقيقاً دو مانع اساسی قرار ميداشته باشد که در جهان بينی اسلامی شناخت اين دو عنصر بسيارمهم بوده که بعد از شناخت آنها مبارزه با هر دو خيلی ها ارزشمند است: 1- شناخت دشمنان داخـلی: مهمترين دشمنيکه مانع تمامی پيشرفت های جامعه اسلامی ميگردد، و انسان را به ورطهء نابودی قرار داده، او را در بسا اوقات وسيله برای دشمنان خارجی ساخته و ميسازد، نفس خود انسان است. در جهان بينی اسلامی لازم است که انسان نخستين مبارزهء خويش را نفس خود که (امارة بالسوء=امرکننده به بدی ها) ميباشد،آغاز نمايد، تا اين نفس از اين مرحلهء زشتی برآمده نفس (لوامه= ملامت کننده) گردد، و با سعی وتلاش بيشتر به عاليترين مقام خويش (نفس مطمئنه= بااطمينان)برسد. 2- دشمنان خارجی: دشمنان خارجی انسان عبارت از شيطانهايی انسانی اند که به اشکال مختلف برای درهم شکستاندن، انسان، ازبين بردن فکر و انديشه اش، و برای تسلط برداشته های اين انسان به طرق گوناگون چون جنگ های ايديولوژی و فکری (مشکوک ساختن مسلمانان دراعتقادات شان)، جنگ مسلحانه و هجوم عسکری، وساير وسايل سعی و تلاش ميورزند. فرق ميان جهاد نفس با جهاد قتالی اينکه چرا جهاد بانفس (جهاد بزرگ است) دلايل ذيل آنرا توضيح ميدارد: الف: در جهاد مسلحانه دشمن مستقيما مشاهده ميشود، وانسان ميتواند مطابق سلاحها دست داشتهء دشمن راه مبارزه را با وی تعيين نمايد. برعکس درجهاد با نفس دشمن ديده نميشود، مشاورين وی که شيطانها اند، نيز مخفيانه، نفس را به بدی ها تشويق مينمايند، بناءمبارزه با دشمنی که ديده نميشود، بسيار قويتر و دشوار ترست نسبت به دشمنی که ديده ميشود. ب: در مبارزات قتالی وقت و زمان معلوم بوده، و انسان مطابق برنامه های مشخص مبارزه مينمايد، که حالات استراحت و تفريح نيز وجود دارد، و در هنگاميکه تجاوزی نباشد، خطری نباشد، مبارزات مسلحانه نيز نميباشد. ولی مبارزه درمقابل نفس وقت مشخص نداشته، اين دشمن هميشه در کمين بوده، و جهاد بانفس به شکل دوامدار صورت ميگيرد. بنابراين جهاد هميشگی و دوامدار نسبت به جهاد موقف خيلی ها دشوار تر و مشکل تر ميباشد. ج: در مبارزات قتالی زمان دشمن انسان را مغلوب سازد و به قتل رساند، شهادت نصیب انسان ميگردد، ولی درمبارزات بانفس پيروز شدن دشمن بر انسان سبب شيطان شدن خود انسان است. کادر سازی و نقش آن در ساختمان نظام اسلامی مبارزه با نفس يکی ازاساسات کادر سازی در جهان بينی اسلامی ميباشد که قبلا درمورد آن تفصيلاتی داديم، نقش اين کادر های ساخته شده، برای ساختمان نظام اسلامی دارای ارزش بسيار مهم و بنيادی ميباشد. در بسا از مقاطع تاريخ اسلام مشکل اساسی که مانع برپاشدن نظام حقيقی اسلامی وياهم موجب شکست نظامهای اسلامی شده همانا کمبود کادر های فکری اسلامی بوده است. اگرچه ملت های مسلمان دربسيارشرايط سخت و دشوارتاريخی که دشمنان اسلام آنانرا به اشکال مختلف تهديد مينمودند، با شجاعت و قهرمانی، وبا نثار نمودن هزاران و حتی مليونها شهيد و قربانی توانسته اند که علم توحيد را بر فراز قله های کشورهای شان قرار دهند، ولی مشکل کمبود کادرهای فکری انسان سازی در لابراتوار قرآنی سبب شده که اين علم ها توسط دسايس بسيار عادی دوباره سرنگون گردد. 1- مشکل ايديولوژی و تيوری خالص 2- مشکل قرآن شناسی 3- مشکل علمی 4- مشکل خود نگری و خود خواهی 1- مشکل نداشتن ايديولوژی و تيوری خالص: نخستين مشکل کادر امروزی را نداشتن ايديولوژی خالص قرآنی که مطابق جهان بينی خاص قرآنی باشد، تشکيل ميدهد، اين مشکل درجامعهء ما به سبب خامی اکثريت مربيون و دانشمندان ما بوده که نتوانسته اند در شرايط تهاجم و يا مبارزات ايديولوژيکی خود را به سلامت کشند، و درميان دماغ خويش با فهم درست جهان بينی اسلامی دارای يک انتی ويروس فکری باشند که هر ويروس تيوری را بزودی درک نموده، آنرا خنثی نمايند، برعکس بسياری از اشخاصی که خود را در قطار تيوريسن ها و علمبرداران فکر و انديشه ميدانند، با اندک شمال به لرزش آمده، و خود را با دست خود تسليم تيوری های ديگران نموده اند. و خطرناکتر از همه که آنان بسياری از انديشه های وارد شده تاريخ گذشته و کهنه را که حتی در غرب استفراغ شده، برای ملت های مان به لباس های گوناگون وحتی اسلامی پيشکش نموده اند. که ما روزانه شاهد هزاران فکر وارد شده که در اساسات فکری کاملا متضاد با عقيده و انديشه اسلامی بوده، به سر زمين خويش به نامهای مختلفی هستيم. مفکر امروزی که غالبا خود را کادر اسلامی پيشکش مينمايد، دارای يک انديشهء خاص نبوده، و هرگاه با چراغ بدست داشته داخل دماغ وی گرديم، يک ايديولوژی مختلط و مکس شده از چندين ايديولوژی را در دماغ وی مشاهده ميکنيم، اين عدم استقرار ذهنيت سبب شده که صدمات بزرگی در ساختار جامعه اسلامی وارد شود. زيرا بر اساس گفتهء عبدالله عزام شهيد پيشرفت جامعهء زمانی ممکن است که انسان دارای يک ايديولوژی بوده و مطابق آن ساير برنامه های خويش را طرح و تطبيق نمايد. کافران برای اين پيشرفت نمودند که در ظاهر و باطن کافرند، و مسلمانان در زمان مدنيت اسلام، تمدنی را به جهانيان تقديم نمودند که ظاهر و باطن هر دو مسلمان بودند، ولی مشکل کشورهای اسلامی گرايش های راست و چپ، شرق وغرب، در تمامی عرصه ها تاثير منفی نموده، و کشور را نه تنها پيشرفت نداده است، بلکه با هر تحولی کشور هنوز هم قرنها به عقب زده شده است. دين زمانی ميتواند نقش اساسی داشته باشد که به گونه يک ايديولوژی در انسان سازی وارد ميدان گردد، زيرا دين از مرحلهء علم پا فراتر نهاده، به شکل يک عقيدهء پذيرفته شده برای انسان، و يا به عباره ديگر خميرهء اساسی فکر و انديشه انسان ميگردد. بنابراين دينيکه از دروازهء ايديولوژی داخل ميدان ميگردد، انسان را ميسازد، ولی هرگاه دين راه های ديگری را چون راه فرهنگ، عادت، رواج و عنعنات، در زندگی انسان بازی کند، از اصالت برآمده به شکل يک فرع عرض وجود مينمايد، و تمامی داشته های دينی نخست تحت پره های آسياب فرهنگ ساييده شده، و سپس در خمير دان فرهنگ به اشکال مختلفی گاهی چکيده و گاهی هم سوخته تقديم جامعه ميشود. هرگاه دين مقدس اسلام را از دروازه ها فرهنگی به دماغ خويش داخل نماييم، و هر داشتهء فرهنگی را که هر کسی مطابق خواسته های خود داخل دين نموده اند، بپذيريم، و با آن مانند گفته های مشرکان برخورد کنیم چنانچه قرآن حکایت می کند: {وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلا يَهْتَدُونَ} (المائدة: 104) چون به آنان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر[ش] بياييد مى گفتند: آنچه پدران خود را بر آن يافته ايم ما را بس است ولو هرچند پدرانشان چيزى نمى دانستند و هدايت نيافته بودند. شب وروز خود را غرق شب مرده ها، و شب جمعه گی ها، و الهاک ها، وسالگر، و چهل سازيم، و به گفته دکترعلی شريعتی عادات قبرستان را به خانه ها آورده، و قرآن را به قبرستان ببريم، هيچ نوع تاثير در انسان سازی ما نخواهد داشت، و همان جاهليت کلاسيک را بنام های ديگر و زيباتر تعقيب خواهيم نمود. 2- مشکل قرآن شناسی: برای هر مسلمان با مذاهب مختلف سه گونه رواياتی وجود دارد که: الف:احاديث و آثار بزرگان دين: هرگاه به احاديث و آثاريکه از بزرگان دين ما روايت شده نظر اندازيم به مليون ها حديث و اثر وجود دارد، و گاهی هم نوعيت آنانرا مورد مطالعه قرار ميدهيم، به انواع و اقسام مختلفی تقسيم شده است که، در طول تاريخ اين احاديث مورد تاخت و تاز دشمنان اسلام قرار گرفته و هزاران سخن کاذبانه داخل احاديث شده است که دانشمندان و علمای متدين در پاکسازی احاديث پيامبر از دسايس دشمنان کارهای بسيار سودمندی را انجام داده اند، ولی اين بدان معنا نبود که آنان توانسته همه احاديث را به شکل کامل از دستبرد دشمنان وگاهی هم دوستان جاهل خلاص نمايند، بلکه تا عصر امروز بعضی از اين روايات ولو که در کتابهايی به نام موضوع و دخيل و ساخته شده، بيان گرديده بازهم کار برد عملی دارند، روی همين اصل است که علمای اسلام در بخش دلايل، احاديث را درجمله ادلهء قطعی نه بلکه ظنی (گمانی) بيان داشته اند. همچنان علماء بيان داشته اند که مطابقت احاديث و روايات با قرآن ضرورى بوده، و هرگاه حديث با نص صريح قرآنی در تضاد باشد، آن حديث رد ميگردد، و عمل به قرآن کريم واجب ميباشد. اين روايات در بسا حالات برای کادر های اسلامی ايجاد مشکل ميکنند و او را از مسيرش دور ميسازند، زيرا تعصب بعضی از افراد به احاديث ويژهء اختلافی که در بسا حالات تصادمی با نصوص قرآنی ميکند، او را مانع رسيدن به حقيقت های قرآنی ميسازد، و به عوض اينکه او مانند يک اصل به نفع جامعه اسلامی کاری کند، خودش مانع ايجاد يک جامعهء اسلامی و قرآنی ميگردد، و خود را در لباس يک مومن داعی، عضوی از جامعهء اسلامی قرار ميدهد، اما خود مانع اساسی رسيدن به اين آرمان ميگردد. ب: تاريخ و روايات تاريخی مختلف: از ينکه تاريخ اسلام دارای فراز و نشيب های مختلف بوده، و مسلمانان در مراحل قوت و ضعف، اتحاد و اختلاف، قرار داشته اند، و دشمنان آنان نيز با نيرنگ های مختلف برای نابودی آنان کوشيده است، تاريخ نقل شده نيز چنين فراز و نشيب ها را ديده و از تعصبات داخلی و دسايس خارجی بی نصيب نمانده است. اين تاريخ بدست مردمان مختلف نوشته شده که در بسا حالات به هدف بيان حقيقت ها و در حالات ديگر تشويه نمودن تاريخ اسلام بوده است. و گاهی هم انديشه های سياسی و مذهبی تاريخ نويسان با دخالت احساسات مختلف نيز نقش مهمی در تبارز تاریخ داشته است. اکنون زمانی اين تاريخ به آينه احساسات آميخته با تعصبات مختلفی تقديم گردد در حقيقت منجر به ايجاد مشکلات بسيار خطرناک ميشود که بسا ديده شده است که مبتلايان چنين نظريات حتی در مقابل آيات قرآنی قرار گرفته و حتی آيات قرآن را تفسير بالرأی نموده ومفاهیم آنرا مطابق همين داشته های تاريخی تشريح وتوضيح نموده اند. اين طرز ديد آنها نه تنها در سهم دار شدن آنها برای انسان سازی منفعتی نه نموده است و مانع کادر سازی آنان شده است، بلکه آنان را هنوز در دايره های اختلافات فکری غرق نموده است که هر روز فتاوای آنان در مقابل يکديگر با تکفیر سازی ها منجر شده است. ج: قرآن عظيم الشان: در ميان داشته های مسلمانان يکی هم قرآن عظيم الشان است که روايت آن بشکل متواتر به صورت کامل و با داشتن مليون ها حافظ آن به شکل متواتر به دسترس مسلمانان معاصر قرار گرفته است، اين کتاب نه تنها بر اساس خدمات مسلمانان جهان حفظ گرديده است، بلکه با تضمين الهی همنوا بوده که در ميان تمامی مسلمانان به يک اساس متين موجود بوده، که نه دشمنی توانسته است که آنرا نابود سازد و آنرا تحريف و تغيير نمايد و نه متعصبان و فرقه های مختلف. تمامی مسلمانان جهان با مذاهب و فرقه های مختلف خويش به اين کتاب تسليم اند. ولی در دانستن قرآن نيز دو نکته را نبايد فراموش نمود: 1- قرآن کريم بدون تفسير و تشريح: هرگاه ما قرآن عظيم الشان را با ترجمهء خالص آن به شکل لفظی اش مورد مطالعه قرار دهيم، بدون شک قرآن عظيم الشان دارای حقيقت هاييست که حتی غير مسلمانان غير متعصب و حقيقت جو را به سوی خوشبختی ايمان و صفای ايديولوژی برگردانيده است. 2- قرآن کريم با تفسير و تشريحات: تفاسير قرآن کريم که توسط شخصيت های مختلف تشريح و تحليل گرديده است، دارای غنامندی اعتقادی، علمی، عملی، تاریخی و ساير خوبی ها و ارزش هاييست که مطالعه هر تفسيری برای دستيابی به حقيقت ها بی نهايت مفيد و مثمر ميباشد، ولی فراموش نبايد کرد که اين تفاسير نيز از آسيب زمان بدور نمانده، در آنهم رواياتی داخل شده که در نزد مفسرين تفسير بالرای و همچنان نقل بعضی از قصه ها و گفته هايست که بنام اسرائيلیات معروف است. راه نجات: هرگاه يک کادر اسلامی بخواهد که از اين مشکلات بخوبی بدر آيد و مانند يک مسلمان حقيقی اسوه خويش رسول اکرم (صلی الله عليه وسلم) را بگرداند، لازم است که تمامی احاديث، آثار، روايات تاريخی، قصه های بزرگان را، تحت شعاع قرآن کريم قرار داده، و هر روايتی که يک ذره هم مخالفت با نص صريح قرآنی نمايد، آنرا از ايديولوژی خود خارج نموده، و بعنوان يک مسلمان قرآنی زندگی اعتقادی و عملی خويش را دنبال نمايد. زيرا فهميدن قرآن عظيم الشان برای هر کسی که سعی و تلاش ورزد آسان است، چنانچه الله (جل جلاله) ميفرمايد: {وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ} (القمر: 17) و هرآینه قرآن را براى پندآموزى آسان كردهايم پس آيا پند گيرندهاى هست. 3- مشکلات علمی: برای يک کادر علمی ضرورست که مانند دو خط ريل به شکل متوازی از نعمت ايديولوژی اسلامی و داشته های علمی معاصر خويش (تکنالوژی عصر)، استفاده نموده، وزبانش زبان عصر باشد، و مطابق عصر و زمان خويش ضرورت های معاصر را در نظر داشته و هرپيشرفت علمی را که به يک واقعيت علمی مبدل شده است، دقيقا مطالعه نمايد. همچنان اين کادر علمی باید نسبت به ساير مردم دسترسی کامل به وسايل تکنالوژی داشته، و از همه باخبر باشد، و به اين شکل ميتوان که نقاط مثبت و منفی عصر خويش را بخوبی درک نموده، همه را در آينه قرآن تحليل و تجزيه نموده، به دسترس مردم قرار دهد. |