|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 24 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
شخصیت انسان از دیگاه مکاتب مادی و شریعت اسلام عبدالظاهر داعی |
در مورد اصل انسان نظريات مختلفی وجود دارد که هر کدام انسان را از ديدگاه خود مورد مطالعه قرار داده و انسان را به اين طرف و آن طرف کشاندهاند، ولی دين مقدس اسلام تمامی نظريات منفی را که انسان به آن نسبت داده ميشود، نفی نموده جايگاه انسان را نسبت به همه برتر و افضل تر ميداند، بهترست در ينجا خلاصهی اين نظريات را ذکر نموده و سپس اصل انسان را از ديدگاه قرآن مورد مطالعه قرار دهيم: نظريات ماترياليستی (ماده پرستی): ماترياليستها اصل انسان را ماده دانسته و هميشه تحقيقات آنان بر همين اساس مادی ميباشد. هرگاه انسان بر اساس اين نظريه مورد مطالعه قرار گيرد، شايد بسا حيوانات نسبت به انسانها برتريت حاصل نمايند. زيرا در امور مادي حتي بعضي حيوانات نسبت به انسانها قوه و توانايي بيشتر دارند، مثلا: هرگاه خوردن امتياز باشد حيوانات نسبت به انسانها بيشتر ميخورند، اگر کمال انسان در برداشتن وزن باشد مورچه ها پنجاه برابر وزن خود بار ميبرند، اگر ديدن كمال باشد بعضي حيوانات زير برف را ميبينند و يا هم مسافات بسيار دور را بدون وسايل ميتوانند ببینند، اگر بو نمودن كمال باشد بعضي از حيوانات حس شامه بسيار قوي داشته و با بو نمودن ميتوانند مينها و مخدرات را به سادگي کشف نمايند، که بسياري اين صفات در انسانها ضعيف ميباشد. اگر مقاومت در مقابل سرما باشد بسياری حيوانات در سردترين نقاط بدون وسايل گرم کننده زندگی ميکنند، و يا هم در آبهای بسيار سرد که انسان توان غسل را در آن ندارد به بسيار سادگی شنا ميکنند. بعضی از ماترياليستان اصل انسان را به حيوانات نسبت داده و میمونها را اصل قرار ميدهند و انسان را شکل پيشرفتهای از آنان ميدانند، و بعضی ها پا فراتر گذاشته صداها و آوازهای انسان را گرفته از آواز های پرندگان ميدانند، با چنين نظريات ضعيف و سطحی انسانرا بسيار حقير ساخته اند و شخصيت عالی انسانی وی را وابسته به حيوانات و اصل حيوانی تلقی ميکنند. نظريات ايدياليستی: اين نظريات انسان را به ارواح های مختلف نسبت داده، انسان را به اقسام مختلفی چون صاحبان ارواح عالی و صاحبان ارواح های شرير و زشت نسبت ميدهند، و به اين شکل طبقات مختلف را در ميان انسانها ايجاد نموده که طبقهی عالی، اوسط، ادنی ميباشد که در بسا حالات طبقات ادنی را مانند حيوانات در خدمت خود قرار ميدهند و با آنان هميشه معاملهی غير انسانی مينمايند، اين نظريات را شما ميتوانيد در اعتقادات هندوييزم و صهيونيستها به خوبی مورد مطالعه قرار دهيد. نقص و عيب اين نظريات در خط فکری آنان ميباشد، زيرا اکثريت اين نظريات تحت تاثير حس، عقل و يا هم تصور ميباشد. خط فکری همان خطی است که انسان آنرا وسيلهای برای فهميدن حقايق ميداند. بعضی از انسانها تنها معيار فهم خويش حس را قرار ميدهند، و بر اين اساس حواس آنها از فهم آن حقيقت ناتوان شده بنابراين به بيراهه ميروند. بعضی از انسانها اعتماد شان بر عقل است، و عقل را معيار رسيدن به حقایق ميدانند، در صورتی که عقل نتواند راه حلی ارائه دهد آنان به تصورات عجيب و غريب ميپردازند که آنان را به بيراهه ميکشاند. علم و تجربه نيز برای انسان تا جايی کار ميکند ولی در بسیاری از حالات علم نيز نميتواند امور غيبی را تجربه نمايد. راه درست اينست که انسان بعد از اينکه با حس خويش جهان را احساس نمود، و با عقل خويش به اين مرحله رسيد که خالقی وجود دارد، اکنون سوال کند که آيا اين خالق برای معرفی خود، طبيعت، و انسان چه چيزی فرستاده است؟ که بالاخره انسان به اين نتيجه ميرسد که بلی پروردگار کتابهايی فرستاده است که ميتواند جوابگوی سوالات انسان در تمامی امور باشد. شخصيت انسان در قرآن کريم: چنانچه قبلا خوانديم فيلسوفان جهان که شبهای دراز تا سپيده دم ها بحث و پژوهش نمودهاند، هريکی درمورد انسان به نظريات عجيب و غريبی رسيده اند، يکی انسان را صورت پيشرفتهی ميمون ها معرفی نموده است. ديگری انسان را موجود ناشناخته، معرفی کرده، و سومی هم وجود انسان را منکر شده، چهارمی اش او را در بخش مادی وی در قطار ساير حيوانات قرار داده، و آخرين هم او را برده عقلش قرار داده است. قرآن عظيم الشان، انسان را به صورت کلی آنرا معرفی نموده، به انسان ميفهماند كه او يك موجود بيكاره نبوده، و تنها يک موجود مادی، و يا هم عقلانی محض نيست، بلکه او صفاتی دارد که در بسا حالات مقام و منزلتش را از فرشته ها نيز برتر ميسازد: شخصيت قرآنی انسان را، در نقاط ذيل ميتوان مورد مطالعه قرار داد: الف: اصل پيدايش وي بسيار پاك و مقدس است، زيرا بعد از خلقت صورت مادي آدم (عليه السلام) روح پاکي در وي دميده شد. چنانچه خداوند (جل جلاله) میفرماید: {فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ} (الحجر: 29) :«پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده افتيد. روح مخلوق است ، مالکش الله (جل جلاله) است» امام قرطبي در تفسير اين آيهی مبارك در مورد روح ميفرمايد: «الله حيات را در بدن انسان خلق ميكند، درحقيقت اينجا الله (جل جلاله) مخلوق را به ذات خويش بخاطر شرف بخشيدن و كرامت دادن براي انسان نسبت داده است، زيرا روح يكي از مخلوقات الهي است، چنانچه بعضي از مخلوقات ديگر را براي شرف بخشيدن به آنان به خود نسبت داده است، (أرضي وسمائي وبيتي وناقة الله وشهر الله) زمين من، آسمان من، خانهی من، شتر خدا، ماه خدا. کعبه شريف ومساجد را خانه خدا ميگوييم، درحاليکه الله (جل جلاله) از داشتن خانه پاک ميباشد ولي اين نسبت براي شرف دادن به اين خانه هاست، زيرا در اين خانهها الله عبادت ميشود، اين خانهها جاى عبادت الله است، بنام خانههاي الله ناميده شده اند. روحيکه در حضرت آدم دميده شده است، به الله نسبت شده، تا نسبت کرامت وعزت به حضرت آدم و اولاده اش شود. ب: اشرف و با کرامت ميباشد: انسان برای اينکه به هيچ مخلوق ديگری سر تسليمی نه نهد، و برای اينکه جانشين الله در زمين است، بهترين مخلوقات خوانده شده است، تا اين شرافت خود را درک نموده، سر خود را بجز ذات پروردگار به هيچ کس و چيز ديگری خم نکند. چنانچه الله (سبحانه وتعالی) می فرماید: {وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ} (الاسراء: 70): براي انسان کرامت داده شده، تمامي مخلوقات در خدمت او قرار دارند، حتي فرشتهها در خدمت انسانها ميباشد، جنها استخوانهاي باقيمانده از غذاي انسان را ميخورند، وظيفهی آبادي زمين به انسان داده شده، و بزرگترين امانت الهي که قرآن عظيم الشان ميباشد، براي انسان نازل شده است. ابر و باد و مه وخورشيد وفلک درکارند تا توناني بدست آري وبه غفلت نخوري ج: با چهرهی زيبا خلق شده است: الله(جل جلاله) ميفرمايد {لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ} (التین:4) «ما انسان را با چهرهء زيبا خلق نموده ايم.» هرگاه به انسان به خوبی نظر اندازيم خواهيم ديد که انسان بصورت بسيار زيبا خلق شده، که تمامی اعضای بدن او برای رهبريت جهان آماده ميباشد، انسان دارای انگشتان زيبايی ميباشد که ميتواند امور بسيار مهمی را با اين انگشتان انجام دهد، ساختمان فیزيکی انسان داری برتريت هايیست که نسبت به حيوانات با زيبايی خاصی ساخته شده است، اضافه برهمه عقل، فکر، انديشه و تـوانايی های علمی انسان برتريت و زيبايی انسان را بر همه مخلوقات ثابت ميکند. د: علم مهمترين زيورش ميباشد: ارزش انسان درميان ملائکهها وقتي به اوج خود رسيد که الله (جل جلاله) نخستين معلم انسان شد، اموري را براي حضرت آدم (علیه السلام) آموخت چنانچه خداوند (جل جلاله) می فرماید: {وَعَلَّمَ آدَمَ الأسْمَاءَ كُلَّهَا} سپس به فرشتگان امر نموده که اين امور را بيان دارند. فرشتهها از دانستن آن اقرار بي خبري نمودند، چنانچه خداوند (جل جلاله) میفرماید: {قَالُوا سُبْحَانَكَ لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ} سپس به آدم (عليه السلام) گفت: براي ملائکه بيان دار. حضرت آدم (عليه السلام) آنچه را الله (جل جلاله) برايش تعليم داده بود، مفصلا براي ملائکهها بيان نمود. سپس براي اينکه ملائکهها بيشتر به عزت و شرافت آدم پي ببرند به آنان امر نمود تا براي آدم سجدهء احترام کنند. تمامي ملايكه ها براي وي به امر الله سجده احترام نمودند چنانچه خداوند جل جلاله می فرماید: {وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ} احترام ملايکه ها برای انسان در صورت سجده احترامی در حقيقت منزلت وی را در ديدگاه فرشتگان به اوجش رساند. هـ: جانشين الله در زمين است: الله (جل جلاله) انسان را بعنوان جانشين خويش در زمين مقرر نمود، تا تمامي احكام الهي را، در روي زمين تطبيق نمايد. انسان مانند سفير الله (جل جلاله) در روی زمين تمامی احکام الهی را هم بر خود هم بر ساير مخلوقات تطبيق وتنظيم مينمايد. اين بزرگترين شرف است که الله (جل جلاله) به انسانها داده است. و: وظيفه انسان آبادي زمين وعبادت پروردگار ميباشد: وظيفهی آبادي زمين مخصوص انسان ميباشد، زيرا ملايكهها بر اساس نداشتن قوهی برتريت جويي و نفس، نميتوانند زمين را آباد كنند، بلكه انسان هميشه علاقمند برتريت بوده و هرروز كوشش ميكند كه سيستم زندگي، شركت ها وسايل ترانسپورتي، مخابراتي، وتکنيکي را هرچه بيشتر و بهتر آباد نمايد، همچنان حيوانات بر اساس نداشتن عقل نميتوانستند كه زمين را آباد كنند، زيرا آنان مطابق فطرت تنها ساختمانهایي ميسازند كه با گذشت قرون زيادي باهم فرق نداشته وهمان مسير فطري را مطابق شعور خويش پيروي ميكنند. ز: انسان مخلوق با اختيار است: برتريت انسان نسبت به ديگر مخلوقات همين است ، که ساير مخلوقات تسليمی شان غير اختياری است ، مجبورند که به اوامر الهی تسليم شوند ، اما انسان در تطبيق احکام الهی وساير امور اختيار دارد. بنابراين انسان با درك مفاهيم فوق ميداند كه: 1- او مخلوقی است با هدف، خلقت او هدفمند بوده، هدف او مقدس، وسايل وصول به هدف نيز مقدس ميباشد. 2- دنيا وسيلهای است که مانند يک موتور براي انسان خلق شده است، خود انسان هدف بوده، و هدف انسان رضايت پروردگار ميباشد. به همان سان كه شخصي هدف دارد كه هر روز به محل کارش برود، و براي رسيدن به منزل مقصود موتور ميخرد، اين موتور وسيله ای است که او را به منزل مقصود ميرساند، هرگاه موتور را هدف بسازد، اشتباه ميكند، دنيا نيز مانند همين موتور وسيلهای است که انسانرا به هدف اصلي كه رضايت پروردگار است، ميرساند، دنيا چيز بدي نيست، يك ساعت عمر دنيا از مليون ها مليون دالر، با ارزش ترست، ميگويند، روزي يكی از دانشمندان، در مورد آخرت صحبت ميكرد، يكي از شاگردانش، مقداري از پول را گرفته پاره پاره نمود، آن دانشمند برايش گفت: اين عمل خودت ويژگي اسلام را تمثيل نميكند و هدف اسلام هم اين نيست كه انسان از دنيا رو بگرداند بلكه هدف من، خارج نمودن محبت پول از قلب ميباشد، اين ثروتت را از قلبت بيرون نما، در جيبت بگذار و مصرف نما. انسان مؤمن ميداند كه او انسانی با كرامت است که نبايد اين چهرهی مكرم خويش را در مقابل بتها، انسانها، سنگها خم نموده به آن را سجده نمايد، ميگويند: روزي حضرت عمر(رضي الله عنه) نزد حجر الاسود آمد، او را بوسيد و برايش خطاب نمود: « إِنِّي أَعْلَمُ أَنَّكَ حَجَرٌ لَا تَضُرُّ وَلَا تَنْفَعُ وَلَوْلَا أَنِّي رَأَيْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُقَبِّلُكَ مَا قَبَّلْتُكَ» (بخاري 1494)یعنی «اي سنگ سياه! من ميدانم كه تو يك تکه سنگ هستي هيچ نفع و ضرري نميتواني برسانی، واگر من پيامبر را نميديدم كه ترا ميبوسد هرگز ترا نميبوسيدم. حضرت عمر(رضي الله عنه) با فهم عقيدهی اسلامي ميدانست كه مسلمانان به سنگ سجده نميكنند، به كعبه سجده نميكنند، به پيامبر سجده نميكنند، زيرا اينها مخلوق هستند، تنها به خالق همه سجده جايز است. مسلمانان حجرالأسود را مطابق يك سنت پيامبر بوسه ميكنند، بدين عقيده كه اين سنگ ضرر و نفعي نميتواند برساند، مسلمانان بسوي كعبه بعنوان قبله مسلمانان رو مياورند، تا در نماز هايشان ترتيب و تنظيم باشد، ولي كعبه را سجده نميكنند، زيرا كعبه مخلوق است، از خاك و گل ساخته شده است، فقط امر خداوند (جل جلاله) به خاطر رمز يكپارچه سازي و توحيد مسلمانان است. تقسيم بندی مخلوقات بر اساس دلايل شرعى هر گاه به مخلوقات الهي نظر اندازيم ميبینیم که تمام مخلوقات الهــي به به دو بخش اساسي تقسيم شدهاند: 1- مخلوقات يک بعدی (فرشته و حیوانات) 2- مخلوقات دو بعدی (انسان و اجنه) مخلوقات يک بعدی: منظور از مخلوقات يک بعدی آن موجوداتی هستند که تنها يک بخش اساسی دارند که بدو دسته تقسيم ميشوند: قسم اول: مخلوقات روحاني (فرشتگان): فرشتگان مخلوقاتي اند كه الله (جل جلاله) آنانرا با يك بعد روحانيت بدون نفس و شهوت خلق نموده است. آنان وظايف محولهی خويش را بدون كمي و كاستي انجام ميدهند، و از اينكه نفس و شهوت ندارند، مرتکب هيچ عصيانی نميگردند. قسم دوم: مخلوقات حيواني (حيوانات، پرندگان و خزندگان):اينها مخلوقاتي اند كه هدف از خلقت آنان خدمت براي نوع انسان بوده، و خود شان فاقد بخش روحانيتاند و تنها يك بعد حيواني در وجود آنان موجود ميباشد كه فقدان بخش معنويت آنان را از مسؤوليت اخروي معاف نموده است. مخلوقات دو بعدی: مخلوقاتی هستند که دارای دوبخش ميباشند که عبارت اند از: انسانها و جنها: الله (جل جلاله) انسانها و جنها را از دو بعد (ملكوتي و حيواني) خلق نموده است، آنان با داشتن بخش روحاني داراي ارزشهاي ملكوتي عالي ميباشند، و موجوديت بخش حيواني آنانرا وابسته به نفس و خواهشات حيواني ميدارد. بر اساس اين شخصيت دو بعدي، انسانها و جنها مسؤوليتهاي زيادي داشته و برایشان اختيار كامل در تصرفات روزانه داده شده است، آنان با استفاده از عقل و فراست خويش ميتوانند به اعمال نيك و پسنديده ممارست ورزيده، بخش معنوي خويش را تقويت نموده و خود را به مقام والا برساند، چنانچه ما انسانهای والا صفت در جامعهی خويش داشته و داريم. پيامبران، صحابهی کرام، آل بيت پيامبر، شخصيتهای با تقوا و با اخلاص در جامعهی اسلامی بزرگترين مظاهر انسانهای والا صفتاند. از گروه جنها ابليس توانست که در نخستين مراحل زندگی خويش خود را در صف ملائکهها قرار دهد، ولی خود خواهیها، تکبر، حسادت و ساير پديدههای منفی او را با دشمنی به آدم(علیه السلام) کشاند و قبل از اينکه دشمن را به هلاکت اندازد خود هلاک و تباه گرديد، از صف ملائکه ها برآمده و شخصيت عالی خود را با اين امراض معنوی به لعنت گرفتار نمود. هرگاه انسان با وجود داشتن بخشهای (شهوانی و حيوانی)بازهم نفس خود را تربيت نموده او را به نفس مطمئنه مبدل سازد، خود را از لجنزار گناهان به ارزشهاي اخلاقي و ملكوتي برساند، مقامش بالا خواهد رفت. ولی برعکس آن هرگاه خود را تسليم نفس نموده و خواهشات نفسانی را بر خود حاکم سازد، تمامی شخصيت والای را که پروردگار به او عطا فرموده فراموش نمايد، منزلتش از حيوانات نيز پستتر ميگردد، زيرا حيوانات بر اساس نداشتن قوهی ملکوتی و معنوی مسووليتی اخروی ندارند. وانسان عاقل که خود را با وجود همهی صفات عالی در کنار مخلوقات ذليل قرار دهد، پيامد کردههای وی خيلی خطرناکتر خواهد بود. برای اينکه انسان بتواند از خاصيتهای حيوانی نجات پيدا کند بهترست تا مواصفات حيوانيت را که دانشمندان مورد مطالعه قرار ميدهند بازرسی نمود، و از زشتیهای حيوانيت خود را نجات بخشيد، زيرا نخستين گام بسوی انسانيت خلاصی از خاصيتهای حيوانی است. حيوانيت: حيوانات که مخلوقات مفيد در جامعه ميباشند، دارای يک سلسله از صفات خوبی هستند که برای زندگی انسانها ميتوانند منفعتهای زيادی را به بار آورند. حيوانات هميشه در خدمت انسان قرار داشته و حتی مضرترين حيوانی که مار است در بعضی حالات ميتواند سمبل صحت برای انسانيت باشد. حيوانات يک سلسله از خاصيتهايی دارند که مخصوص آنان بوده و دانستن اين خاصيتها بر انسان ثابت می شود که او نسبت به آنان برتر و بهتر است و نبايد چنين خاصيت ها را در خود جا دهد. خاصيت اول (خودنگری): حيوانات از ديدگاه نظر به جامعه فقط به خود فکر ميکنند، و وجود خودشان برایشان خيلی با ارزش تر از ديگران است. دردهای ديگران برای آنان اهميتی ندارد، و حتی ضعف ديگران را وسيلهی کسب رزق و روزی برای خود دانسته، و قانون حيوانيت به آنان اجازه ميدهد که ضعيف تر از خود را ببلعند. برای حيوانات فقط مهم است که بخورند، بنوشند، از شهوات و لذات موقت استفاده کنند، واهميتی ندارد که ديگران چيزی برای خوردن دارند و يا خير... انسانهايی که داری چنين صفات باشند بدون شک خود را در قطار حيوانات نه بلکه ذليلتر از آنان ميسازند، زيرا معقول بودن انسان بايد مانع وی از چنين صفات گردد. ولی با تاسف انسانهای حيوان صفتی در جامعه وجود دارند که تنها به منفعت و مصلحت خويش نظر داشته، و حتی در بعضی حالات تباهی جامعه را بخاطر منفعت خود شان ترجيح ميدهند. چه خوب گفته است سعدی شيرين سخن: تو کز محنت ديگران بی غمی نشايد که نامت نهند آدمی ولی دين مقدس اسلام انسان را به پايهی کمال رسانيده برايش مقام عالی را بيان ميدارد و برتريت انسانيت را در (أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ) ميداند. خاصيت دوم (حاضرنگری): از نگاه زمان حيوانات تنها به زمان حال فکر ميکنند، در مورد گذشته و گذشتگان و يا هم در مورد آينده و آنچه خواهد آمد هيچ فکری ندارند، آنان فقط (دم را غنيمت دانسته) و فقط به همين امروز فکر ميکنند. از نگاه مکان حيوانات تنها به همان جايی فکر ميکنند که در آن زاده شدهاند، خود را منحصر به همان محيط دانسته و هيچگاه در مورد مناطق ديگر و آنانيکه در مناطق ديگر زندگی ميکنند انديشهای ندارند. پروردگار انسانرا بر اساس مقام عالی انسانی که دارد از چنين قيدی رها نموده در مقابل او نقشهی جهان را ميگذارد، انسان مومن با خواندن آيات از قرآن (الحمد لله رب العالمين) حمد الله (جل جلاله) ی راست که پرودرگار جهانيان است، (قل اعوذ برب الناس) بگو: به پروردگار مردمان پناه ميبرم. ميداند که الله (جل جلاله) ش پروردگار عالميان است، پروردگار همهی مردم است، و پيامبرش حضرت محمد (صلی الله عليه وسلم) نيز (رحمة للعالمين) برای تمامی مخلوقات است. ولی متاسفانه انسانهای حيوان صفت هنوز هم درگير مکان خود بوده تنها به وابستگان خود فکر ميکنند، نعرههای قومی را بلند ميکنند و ميان انسانها فرق ميگذارند. و کسی را که منسوب به منطقه و مکان تولد وی نيست حقير ميشمارند. خاصيت سوم (جنس نگری): هر حيوانی به جنس خود وابسته بوده با وجود اينکه همه حيوان هستند ولی اناتومی (ساختمان فیزيکی) آنان با هم فرق ميکند، ولی با این وجود تنها بر اساس همان ساختمان فیزيکی وابسته به خود هستند، و بر اين اساس هرگاه حيوان ديگری را در لانه و کنار خود بدست آورند خونش را ميريزند و فقط برایشان همين دليل کافی است که او از جملهی آنان نيست، چهرهیشان با چهرهی او فرق دارد.دين مقدس اسلام انسانرا از اين قيد حيوانيت رهايی بخشيده برای وی مقام عالی انسانی را پيشنهاد ميکند. از ديدگاه اسلام تمامی بشريت با تمامی رنگها، زبانها، نژادهای مختلف، قوم های مختلف، فرزندان آدم هستند چنانچه پیامبر (صلی الله علیه وسلم)فرموده: (کلکم من آدم وآدم من تراب) همه شما اولاده آدم هستيد وآدم هم ازخاک است. پروردگار اساس کرامت را در تقوا نهاده و ساختمان فیزيکی را در ارزش بخشيدن و يا برتريت دادن معيار قرار نميدهد چنانچه خداوند (جل جلاله) می فرماید: {يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ} (الحجرات: 13) پيامبر اسلام ميفرمايد: (ان الله لا ينظر الی صورکم و اموالکم ولکن ینظر الی قلوبکم و اعمالکم.) |