تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

اسلام آوردن يهودی افراطی، ميخائيل شروبيسكی

رفتار خوب جوان مسلمان در گفتگویی که با هم داشتیم، باعث شد به سوی خداوند بازگردم." با این جمله، ميخائيل شروبيسكي یا همان محمد مهدي، داستان بازگشت به سوی خداوند و پذیرش اسلام توسط خود را شروع کرد.

محمد مهدي یک جوان یهودی بود و از افراطی های متعصب به حساب می آمد. او به تنفر و کینه توزی نسبت به دین اسلام و مسلمانان معروف بود و الگوی برتر او تروریست یهودی، "باروخ گلدشتاين" عامل اجرای کشتار مشهور حرم ابراهيمي در سال 1994م بود که قربانیان آن ده ها فلسطيني بودند که در حین ادای نماز به شهادت رسیده بودند. اما داستان در نوع خود بی نظیری، به گفته ی روزنامه ی عبری معاريف- موجب روی آوردن وی به دین مبین اسلام گردید...

محمد مهدي، اصالتاً اهل آذربایجان، 33 سا سن دارد و منتسب به خانواده ی یهودی بزرگی در آذربايجان است. وی طی هجوم مهاجران یهودی در سال 1993م به سرزمین موعود صیهونیست ها آمده بود.

وی مایل بود در شهرک "كريات أربع" که سرمش اصلی او "باروخ گلدشتاين" پیشتر ساکن آن جا بوده است سکنی گزیند. این شهرک جزو مشهورترین شهرک های یهودی نشینی است که بزرگ ترین افراطی های یهود در آن جا زندگی می کردند.

"ميخائيل شروبيسكي" کم کم با وضعیت جدید پس از مهاجرت به سرزمین موعود صهیونیست ها سازگار می شد. منزلی را اجاره نمود و با توانایی جسمی خود به حرفه ی خاص خود مشغول گردیدو یکی از مهم ترین فعالان در شهرک گشت و آوازه اش به سرعت همه جا پخش شد و به جنبش افراطی "كهانا حي" پیوست.

"مهدي" درباره ی این دوره ی زمانی می گوید: "می خواستم نقشه هایی که از نفرت از اعراب و مسلمانان در سرم بود و از کودکی در خانه ی خود در آذربایجان با آن بزرگ شده بودم و شب ها خواب کریات اربع را می دیدم، محقق گردانم".

مهدي خاطرات قدیمی خود را به یاد آورده و از اینکه به سوی خداوند بازگشته است او را شکر گفت و چنین عنوان نمود: "قصد داشتم در داخل یکی از مساجد شهر الخلیل عملیات انتحاری انجام داده و مسلمانان را در حال نماز به قتل برسانم، همانطور که گلدشتاین این کار را کرد."

محمد مهدي می گوید: "قبل از مسلمان شدن و بعد از شروع عملیات فلسطینی ها در داخل اسرائیل، با تعداد زیادی از بزرگان شهرک نشسته و به آن ها گفتم: بر دیوارهای خانه ها یا مغازه هایتان مرگ بر اعراب را می نویسید ولی این فایده ای ندارد! اگر می خواهید کاری بکنید باید برویم و از آن ها انتقام بگیریم. اگر مرد هستید برخیزید تا به شهر الخلیل برویم و وارد آن شده و هر که آن جاست را بکشیم."

دلیل مسلمان شدن ميخائيل شروبيسكي:

مهدي بیان می کند: "با وجود تمام این ها، در درون با این موضوع کشمکش و چالشداشتم و در مورد خیلی چیزها شک و تردید داشتم، مخصوصاً حقیقت این جهان. اما خاخام ها هیچ پاسخ قانع کننده ای برای پرسش های من نداشتند. مخصوصاً اگر صحبت به ادیان دیگر و در راس همه دین اسلام کشیده می شد".

مهدي بعضی جزئیات را درباره ی آنچه در میان خاخام ها و در رابطه با دین اسلام می گذرد فاش ساخته و می گوید: "خاخام ها همواره به ناسزا گویی به حضرت محمد   در هر بحث و گفتگویی درباره ی او یا درباره ی اسلام عادت داشتند ".

مهدي داستان بازگشت خود به سوی خداوند را اینگونه پی می گیرد: "در این زمان، سه سال پیش، به طور اتفاقی با جوانی از شهر  الخلیل آشنا شدم. اسم او "وليد زلوم" بود و برای تعمیر ماشین من آمده بود. وقتی که او تاکید کرد که مسلمان است، اسلحه را رو به صورت او گرفته و او را به قتل و آزار تهدید کردم. اما او همچنان آرام ماند و من را به گفتگو دعوت نمود. در حقیقت شیوه ی برخورد او عاقلانه و رفتارش نیک بود ".

مهدي اشاره می کند که گفتگویش با آن جوان ادامه یافت. او تاکید دارد که این جوان سبب انقلاب و دگرگونی در زندگی او دو سال بعد از این برخورد گردید. در این مدت او همچنان به تنهایی به تحقیق و مطالعه درباره ی دین اسلام می پرداخت. او تعریف می کند: "با تهیه ی فرهنگ لغت های عربی و آموختن این زبان دیگر کم کم به عمق دین اسلام وارد شده بودم. از ولید خواستم که به من نماز خواندن را بیاموزد. همچنان بیشتر و بیشتر آموختم تا آنکه احساس کردم در دریای حقیقتی که فراچنگ آورده بودم شنا می کنم و حس می کردم که از وقتی به دنیا آمده ام این حقیقت در درونم بوده است. در پایان زبانم به این عبارت باز شد: أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدًا رسول الله".

مهدي تعریف می کند که با تنگناها و سختگیری های طاقت فرسایی از جانب شهرک نشینان روبرو شده که قابل  توصیف نیست. او از ترس کشته شدن شهرک خود را ترک کرده و به کشور اصلی و موطن خود، آذربایجان، بازگشت.

اما اوضاع در کنار خانواده اش هم بهتر از وضعیتش در شهرک یهودی نشین نبود. پدرش از استقبال او که مسلمان بود امتناع ورزید. تصمیم گرفت باردیگر به فلسطین و در واقع روستای"ابوجوش" بازگردد.  این روستا در داخل منطقه ی سبز نزدیک قدس اشغالی واقع است.

مهدي سخنانش را با شکر خداوند متعال به خاطر نعمت اسلام، بازگشت به سوی خداوند و تشکیل خانواده ی مسلمان به پایان می برد. همسرش "سبينا" و چهار فرزندش: يعقوب عبدالعزيز، عيسى عبدالرحمن، هيا محمد و مريم محمد نام دارند.

آرزوهای محمد مهدي:

محمد مهدي، به طور خلاصه بیان می دارد که آرزویش تغییر دادن اسم درون شناسنامه ی اسرائیلیش است تنها به خاطر شور و اشتیاقش به رفتن به حج بيت الله الحرام در سال
آینده از ترس اینکه مقامات سعودی به خاطر اسم او در اوراق رسمی "ميخائيل" به او اجازه ی ورود به عربستان را ندهند. وی همچنین آرزو دارد که فرزندانش را در یک مدرسه ی اسلامي به حفظ قرآن كريم مشغول داشته و آنان را بر اساس راه و روش نورانی دین اسلام تربیت دهد.

البته مهدي فراموش نکرد که از آرزوی نهفته در قلبش بگوید که به جا آوردن نماز در مسجد الاقصی، بعد از بازپس گیری آن توسط مسلمانان، می باشد. وی همچنین تأکید کرد که: "در پایان خط پیروزی با مسلمانان خواهد بود، با وجود همه ی مشکلاتی که امت اسلام در زمان کنونی با آن دست و پنجه نرم می کند ".

منبع: سایت مفكرة الإسلام.

 

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com