تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

ماجرای اسلام آوردن یک ویتنامی

شهادت می دهم که هیچ خدایی به غیر از الله وجود ندارد و حضرت محمد صلی الله علیه وسلم پیامبر خداوند است.

این جمله گواهی بود که از ته قلبم در مقابل جمعیتی از حضار در مسجد بلژیک در نوزدهم می سال 2000، هنگامی که بیست و شش سالم بود بر زبان آوردم. من در هانوئی ویتنام متولد و بزرگ شدم. از لطف خداوند سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من نهاد تا در سال 1998 به بلژیک بیایم و مدرک فوق لیسانس منابع زمینی را بگیرم.

وقتی که در ویتنام بودم، عقیده ی مبهمی درمورد پروردگارم داشته و اغلب احساس شرم می کردم از اینکه از خودم بپرسم که انسان از کجا آمده و منشأ جهان از کجا سرچشمه گرفته است؟ آن موقع خدا و آدم و حوا برایم بیشتر مانند شخصیت های یک داستان بودند. همچنین درباره ی اسلام و مسلمانان نیز چنین نظری داشتم و اصلاً تصور نمی کردم روزی تا این حد به آنان نزدیک شوم.

درمیان همکلاسی هایم در بلژیک، بعضی از مسیحیان سابق پیرو دین اسلام شده بودند. گاهی اوقات آنها راجع به خداوند با من صحبت می کردند اما من توجه نمی کردم. برعکس عیله گفته هایشان شدیداً اعتراض می نمودم. با خودم فکر می کردم، "با وجود اینکه سطح علمی آنها بالا است چرا باید دنبال چنین موارد پوچ و بی معنی مانند آن بروند".

هنوز هم به خاطر دارم وقتی برای اولین بار هم کلاسیم را دیدم که نماز می خواند و در حالیکه داشت به جلو خم می شد فکر کردم روی زمین دارد دنبال چیزی می گردد. بعدها هنگامی که حقیقت را فهمیدم از خودم به خاطر عدم آگاهی خجالت کشیدم. حس کنجکاوی من راجع به اسلام وقتی شروع شد که فهمیدم در قرآن چندین حالت و پدیده ی علمی خیلی واضح و روشن درباره ی قیامت توضیح داده شده است.

می دانستم که تعداد زیادی از مردم در ویتنام به دین اسلام روی آورده اند. این موضوع اشتیاق مرا برای آگاهی پیدا کردن درمورد اسلام بیشتر می کرد. دینی که پیروان زیادی دارد کسانی که با غرور و احترام روش زندگی خود را با آن وفق داده اند. احساس می کنم باید معجزه ای درمیان باشد که مسلمانان تا این حد محکم و استوار به عقاید خود پایبند هستند. از سپتامبر 1999، شروع به تحقیق و جستجو درمورد دین اسلام نمودم. هر چه بیشتر یاد می گرفتم بیشتر از اسلام قدردانی می کردم و دریافتم که مسلمانان بی ریا و صادق زندگی می کنند و برخورداری از این همه کیفیت باعث می شد تا به دیده ی احترام به آنها نگاه کنم.

گاهی اوقات از خودم می پرسیدم که آیا خدا واقعاً وجود دارد؟ چطور می توانیم به خدایی که درواقع با چشمان مان قابل دید نیست ایمان داشته باشیم؟ هنوز هم با وجود این همه تجهیزات علمی نمی توانیم خدا را ببینیم. هر روز و شب به این موضوع می اندیشیدیم تا بلکه پاسخ سؤالاتم را بیابم.

بعدها فهمیدم که انسان نمی تواند خدا را ببیند اما می تواند از طریق قلب وجود او را درک کند.

طی روند تحقیق راجع به اسلام، دلگرمی و راهنمایی های زیادی از جانب خواهران و برادران مسلمان دریافت کردم. این لطف شامل حالم شد که توانستم ترجمه ی قرآن به زبان ویتنامی را به دست بیاورم. پس از خواندن قرآن، قبلاً به خدا به عنوان تنها خالق جهان هستی ایمان پیدا کردم. دریافتم که اسلام یک حقیقت درونی بوده و به زندگی واقعی نزدیک است. تصمیم گرفتم بدون هیچ تأملی اسلام را پذیرفته و مسلمان شوم.

آن روز من مسلمان شدم، و این یکی از مهمترین روزهای زندگیم بود. در طول زندگیم تا به حال نور اسلام را فقط در پایان دوره ی تاریکی و نادانی دیده ام. احساس آرامش و خرسندی می کنم و از اینکه مسلمان شده ام به خود می بالم. در آخر امیدوارم که روز به روز هم وطنان ویتنامیم بیشتر به دین اسلام روی بیاورند.

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com