|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
راز مسلمان شدن الیزابت |
امام سیام علی، امام جماعت مسجد مرکزی نیویورک اعلام داشت که قهرمان شنای سابق آمریکا به دین اسلام گروید. لیزا یک سال پیش مسلمان شد، امام سیام علی اظهار داشت؛ روزی را که او همراه دوستش که یکی از دانشجویان دانشگاه کلمبیا بود به نزد من آمد تا شهادتین را اعلام کند به خاطر دارم. آن موقع دوست لیزا به نام سلیم بیست و دو سال سن داشت، در حالی که عبارت الله اکبر را مرتب بر زبان می آورد گریه می کرد، شهادتین را خواند و مسلمان شد. پدر لیزا اهل جزایر آتلانتیس و از خیلی وقت ها پیش در آمریکا ساکن شده بود و مادرش نیز اهل اکراین بود. آن موقع چون الیزابت از نظر سنی خیلی جوان بوده بنابراین مرکز اسلامی از پذیرفتن وی امتناع کرد. الیزابت قبل از اینکه مسلمان شود دو بار قهرمان شنای آمریکا شد. وی قبلاً با خواست و میل خود فقط در استخر خصوصی زنان شنا می کرد. اواسط سال پیش، لیزا مدرسه ی اقتصادی در دانشگاه کلمبیا را به اتمام رساند. وی پس از آن در شرکتی شروع به کار نمود و به دلیل موقعیت شغل جدید به شهر های زیادی می رفت. در یکی از این مسافرت ها وی توانست در مرکز اسلامی مسلمانان نیویورک به یادگیری اصول اسلامی بپردازد. چیز جالب توجه برای لیزا این بود که وی دوستان زیاد از کشورهای مختلف مانند عربستان سعودی در کلمبیا داشت، که با حجاب در کلاس های دانشگاه حظور می یافتند. در ماه مارچ، الیزابت به یک کنفرانس اسلامی که میان یهودیان و مسلمانان صورت گرفته بود دعوت شد. این جا بود که الیزابت روی موضوع اسلام تمرکز نمود و در اسپانیا از جاهای مختلفی که به دست مسلمانان بنا شده دیدن نمود. او پس از اسلام آوردن روسری سر می کرد، هنگامی که در جمع حظور پیدا کرده دیگران فکر می کردند که او ازدواج کرده اما در پاسخ می گفت که به خاطر دین جدیدش حجاب گرفته است. در یک مهمانی همسر یکی از خاخام های یهودی از الیزابت سؤال کرد که با و جود اینکه والدینت یهودی هستند چرا شما مسلمان شده اید؟ اگر با یک یهودی ازدواج کنی چطور خواهد شد؟ وی جواب داد، دختران مسلمان اجازه ندارند با مردان غیر مسلمان ازدواج نمایند. چند روز پس از اینکه لیزا از سفر به اسپانیا برگشت، از طریق ایمیل چند کتاب اسلامی مناسب برای مادرش سفارش داد. فکر می کنم او می خواهد تا والدینش کم کم با اسلام آشنا شوند. در این بین او می خواست تا پرده از رازش بردارد و به پدر و مادرش بگوید که مسلمان شده است. وقتی مادرش از موضوع مطلع گشت شوکه شد، اما پدرش از این خبر مطلع نیست چون مادر لیزا از این موضوع چیزی بروز نداده است. پس از مدتی الیزابت خبر مسلمان شدنش را به دوستش اطلاع داد، طوریکه از تعجب چشمانش برق می زد. او به عنوان کمک به لیزا توصیه کرد تا با والدینش ارتباط درستی داشته باشد بلکه از این طریق متقاعد شوند. هنگامی که الیزابت به دین اسلام مشرف شد در آن لحظه آب زمزم نوشید و دانه ای خرما خورد تا روحش نیز تقدیس شود. امیدواریم که دعاهای ما در آینده ای نزدیک برای وی مستجاب شود و به بهترین وجه به زندگیش ادامه دهد. پایان
ترجمه: مسعود |