تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

ملوانی از آمریکا دین اسلام را پذیرفت

من تازه مسلمانی هستم که در سال 2006 به دین اسلام مشرف شدم. از آنجایی که همراه همسرم در کشتی زندگی می کردیم و به ملوانان آمریکایی سرویس خدماتی ارائه می دادیم بنابراین به هیچ مسجدی دسترسی نداشتیم. خدا را شکر پس از مدتی دوره ی خدمتم به پایان رسید و قصد داشتم همراه همسرم به آمریکا برگردیم و زندگی جدیدی را شروع کنیم. در جایی که می خواستیم زندگی کنیم حدود بیست دقیقه با مسجد فاصله داشت.

همسرم هنوز آمادگی مسلمان شدن را پیدا نکرده بود، ولی به خداوند یگانه ایمان داشت. هنوز سؤالاتی دهن او را درگیر خود ساخته است. مطمئن هستم که به زودی او نیز مسلمان خواهد شد. او قصد دارد در کلاس های آموزش دینی شرکت نموده و اصول دین را به خوبی فرا بگیرد. سؤال این است که چه چیزی باعث شد تا چنین تصمیمی بگیرم، پاسخ کمی طولانی است. خانواده ام مرا بر اساس منطق و اخلاقیات تربیت نموده و بذر ایمان به خدا از همان ابتدا در دل من کاشته شد. شب ها دعا می خواندیم ولی به کلیسا نمی رفتیم.

وقتی ده سالم بود، خانواده ام به دین مورمن روی آوردند، آن موقع فکر می کردم مسیح خدا است و به خاطر گناهان ما خواهد مرد. افکار عجیب و غریبی درمورد خدا در سر می پروراندم اما هیچ کدام از آنها به دلم نمی نشست، فقط چون بچه بودم می بایست از والدینم پیروی می نمودم.

از سن نوجوانی به بعد دیگر کلیسا نرفتم، فقط دنبال کلیسایی می گشتم تا مرا متقاعد سازد ولی آنقدر زیاد بودند که گاهی گیج و سرگردان می ماندم. به خواندن انجیل روی آورده تا بلکه بتوانم از طریق آن به خود شناسی برسم. می خواستم قبل از اینکه به حقیقت برسم خدا را در قلب خود بیابم چرا که مطمئن بودم او هرگز مرا به حال خودم رها نمی سازد.

تصمیم گرفتم ادیان دیگر را نیز مورد بررسی قرار دهم تا بلکه به پاسخ خود برسم. از خود می پرسیدم که چه کسی انجیل را نوشته و افکاری نظیر آن ذهن مرا به خود مشغول ساخته بود. جدا از مسیحیت و هندوئیسم و غیره اسلام مد نظرم نبود زیرا اوایل آن را آیین شیطانی می پنداشتم. تا اینکه از تلوزیون برنامه ای راجع به مسلمانان پخش شد، عالمی بود که درباره ی اسلام سخنرانی می کرد. از حرف های او خوشم آمد، و سراغ اینترنت رفته تا ببینم آیا چیزی که می گوید حقیقت دارد؟

پس از مدتی از طریق اینترنت کتاب هایی راجع به اسلام مطالعه کرده و سخنرانی هایی را گوش دادم، ترجمه ی قرآن را به دست آورده و شروع به خواندن آن نمودم. وقتی اولین سوره ی آن را خواندم شروع به گریه کردم. به خاطر ندارم که چند ساعت قرآن خواندن و گریه ی من طول کشید. از این اتفاق چند ماه گذشت و طی آخرین سفر دریایی به توکیو رفته و در آنجا با چند مسلمان آشنا شدم و شهادتین خود را اعلام نمودم.

جدا از حقیقت اسلام چیزی که مرا به سوی خود جلب نمود یگانگی و وحدانیت پروردگار بود. می خواهم درمورد زندگی پیامبر صلی الله علیه وسلم بیشتر بدانم. اینچنین بود که خودم را از یک مورمن سابق به مسلمانی با ایمان رساندم.

پایان

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com