تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

سفری به سوی اسلام، میشل دیوید شپیرو

من از لحاظ نژادی وابسته به یهودیان روسی می باشم ولی در شهر پاسادنای آمریکا زندگی می کنم. هنگامی که نوزده سالم بود جستجو برای رسیدن به حقیقت را آغاز نمودم. بعد از مدتی به وضعیت خودم کمی بهبود بخشیده و به اندیشه های علوم فلسفی بسنده نمودم. عقیده ام به وجود خداوند نامشخص بود، و تمام هدفم در زندگی این بود که ستاره ی موسیقی راک شوم. در یک شرکت منشی بوده و در خوابگاه زندگی می کردم.

یک شب که داشتم به طرف آشپزخانه می رفتم با مرد سیاه پوستی که مسلمان بود برخورد نمودم، دوستانه با هم دست دادیم و بعد از برداشتن آب از یخچال به اتاقم برگشتم، این اولین باری بود که با یک مسلمان آشنا می شدم. از آن پس زندگیم به طور چشمگیری تغییر یافت. با دوست جدید مسلمانم درمورد عقیده و دینش گفتگو کردیم. این ها چه چیزی بودند که داشتم می شنیدم، پنج بار نماز خواندن در روز؟ این مرد که نامش محمد است کیست؟ در همین حین یکی از هم اتاقی هایم که مسیحی بود وارد صحبت های ما شد. هر کدام از ما از دین و عقیده ی خود حرف می زد، مسیحی، یهودی و مسلمان. متوجه اختلاف عقیده های زیادی شدم و از آن به بعد مشروب و رفتن به مهمانی و دوستان ناباب را کنار گذاشته و تمام نیرویم را برای یافتن حقیقت جمع بکار بردم.

این بار فرق می کرد چرا که هدفم نیز تغییر کرده بود، می خواستم جستجویم را با یافتن پروردگارم و اینکه چگونه او را پرستش نمایم آغاز نمودم. در این راه ابتدا از خودم پرسیدم که خوب چند تا خدا احتمالاً باید در خارج از این جهان وجود داشته باشد؟ و پاسخ و انتخابم فقط یکی بود. این حق انتخاب را به خودم داده بودم که پروردگارم خالقی بی همتا است. هم عقیده ی توحیدی و هم بی خدایی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادم. چیزی که بعدها راهنمای من شد این گفته بود که "هر طرحی طراحی دارد".

با چیزهایی که به تازگی وارد ذهنم شده بود، سرانجام باعث شد تا از خواب غفلت بیدار شده و باور کنم که خدا وجود دارد. شور و هیجان این درک جدید با احساس مسئولیت پیروی از دستورات الهی به هم پیوند خورده بود. ورود به دنیای دین مقصد بعدی من بود. سپس از خودم پرسیدم که حالا باید از کجا شروع کنم. به صورت تحت الفظی صدها گونه از آن وجود داشت، به مسیری نیاز داشتم که مرا مستقیماً به هدفم برساند. چگونه این کار را انجام دهم؟ یعنی پیدا کردن فردی که یکتا پرست باشد. از زمانی که ایمان به خدا در دلم جای گرفته احساس خاصی به من دست داده بود.

عقاید بودیسم و هندوئیسم بر پایه ی چند خدایی استوار بود. ادیان بعدی که توجه مرا به خود جلب کرده مسیحیت، یهودیت و اسلام بود. با نگاهی به مسیحیت دریافتم که ایمان به تثلیث از ارکان اصلی است، یعنی پسر، پدر و روح مقدس که هیچ کدام با چیزی که مد نظرم بود مطابقت نداشت. چطور امکان داشت که همه ی این ها با هم یک خدا باشد؟ و با این وجود چطور امکان داشت که بگویم به خدایی بی همتا ایمان دارم. نمی توانستم این عقاید را بپذیرم.

اسلام، این کلمه به معنای تسلیم شدن است. عقیده ای که به معنای پرستش خدای یگانه و عبادت او روز پنج مرتبه؛ یک ماه روزه گرفتن به خاطر تزکیه ی نفس، رفتن به مکه و زیارت خانه ی خدا در صورت استطاعت، خوب تا کنون که با چیز غیر قابل فهمی مواجه نشده ام. همچنین چیزی ندیده ام که با منطق من مغایرت داشته باشد. قرآن کتابی است که حاوی آیه هایی است که سرشار از حکمت و فرزانگی می باشد. تعدادی حقایق علمی که به تازگی دانشمندان توانسته اند آن را کشف نمایند در صورتی که هزار و چهارصد سال پیش در قرآن مطرح شده اند.

در اینجا با صراحت می توانم بگویم انتظارات اولیه ای که از یک دین داشتم در اسلام موجود بود. اما چند سؤال عمیق معنوی از آن داشتم، آیا این دین جهانی است؟ آیا هر کسی می تواند از ارکان اصلی آن سر دربیاورد یا اینکه نیاز به تجزیه و تحلیل نیاز دارد؟ آیا با علم موافق است؟ بیشتر آیات قرآن با علم و تکنولوژی جدید موافق است. همچنان که داشتم حقایق منطقی بیشماری را وارسی می کردم و آنها را مورد مطالعه و تحقیق قرار می دادم، چیزی توجه مرا به خود جلب نمود و آن هم اسلام بود. نام این دین چندین بار در قرآن آمده است. به هر حال، با به خاطر آوردن مطالعات پیشینم، حتی یک کلمه درمورد دین مسیحیت و یا یهودیت در کتب آسمانیشان ندیدم.

 پس چه کسی یاهو یا یهودا است؟ او در زمان خود رهبر قبایل عبری بوده و هنگامی که خداوند او را به پیامبری برانگیخت، این دین نام وی را به خود گرفت. مسیحیت نیز همچنین، مسیح شخصی بود که پیام الهی را از پیامبر پیشین خود یعنی حضرت موسی تحویل گرفت، بنابراین این دین هم به نام مسیح شکل گرفت. پس این نکته مشخص است که این ادیان درواقع از نام اشخاصی بر آمده که راهنمای آنان بودند.

صرف نظر از حقیقت، نام بسیاری از این ادیان در کتب آسمانی آنها ذکر نشده است. فکر می کنم که این کمی عجیب و سؤال برانگیز است. اگر در به در بگردیم و کالایی را که هیچ نام و نشانی ندارد را به معرض فروش بگذاریم، آیا شما دوست دارید چنین کالایی را خریداری نمایید؟ آیا نمی پرسید که این چه جور چیزی است؟ من که شخصاً پولم را صرف خرید کالایی که بدون نام است نمی کنم. اگر مذهبی برای تمام انسان های روی زمین تعیین شده است آیا نباید اسمی داشته باشد؟ بیشتر از همه آیا نباید نامی از جانب پروردگار برای آن انتخاب شده باشد؟ منظور من روشن است که نام مسیحیت و یهودیت در کتاب آسمانی آنها نیامده است، بشر روی آن نام گذاشته نه خداوند.

قرآن تنها دینی است که چندین بار در کتاب آسمانیش نام آن ذکر شده است. این برایم خیلی عظیم و باارزش می باشد. به همین دلیل فهمیدم که باید دنباله رو دین اسلام باشم، بنابراین مسلمان شدم. با این کار بالاخره از تاریکی به روشنایی قدم نهادم.

پایان

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com