|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
رفتار و کردار همسرم باعث شد تا عاشق اسلام شوم (قسمت اول) |
من احمد شکور هستم و مهمان امشب ما بانوی تازه مسلمانی به نام میشل اشفق می باشد. وی اهل نیویورک است، ازدواج نموده و مادر سه فرزند می باشد. او اولین معلم فارغ التحصیل از آکادمی اسلامی شارلوت در شمال کارولینا است. خانم میشل می خواهند نظرات خودشان را راجع به روی آوردن به دین اسلام و حرکتی که در این رابطه انجام داده اند را با ما به اشتراک بگذارند. سؤال: خانم میشل از شما ممنونم که به ما این فرصت را دادید تا مصاحبه ی کوتاهی با شما داشته باشیم. در اینجا می خواهیم چند سؤال از شما بپرسیم اما ابتدا توضیح دهید که چگونه با اسلام آشنا شدید؟ خواهر میشل: با نگاهی به گذشته فکر می کنم که من به طریقی خیلی دقیق و ظریف با اسلام آشنا شدم. وقتی که به مدرسه کاتولیک ها می رفتم به داستان های مربوط به پیامبران علاقمند شدم و یکی از آنها داستان حضرت مسیح بود به همین دلیل فکر می کنم که علاقه ی من به خاورمیانه از همین جا شروع شد. اما به طور کلی از وقتی که با همسرم آشنا شده و تحت تأثیر شخصیت و رفتار وی قرار گرفتم شیفته ی اسلام شدم چرا که او قبل از مسلمان شدنم با آداب معاشرت و پاکی خود مثال خوبی برای اثبات حقانیت اسلام بود. او چیزهای زیادی در این باره به من می گفت و من هم شروع به مطالعه ی کتاب های اسلامی که پدر ایشان از پاکستان برایم فرستاده بود نمودم. اینجا بود که درک درستی از اسلام پیدا کرده و احساس کردم به آن تعلق دارم. سؤال: آیا قبل از مسلمان شدن به دین دیگری فکر می کردید یا اینکه فقط اسلام مد نظرتان بود؟ خواهر میشل: قبل از اینکه به دین اسلام مشرف شوم، در مرحله ای قرار داشتم که به جز دین خودم که از بدو تولد با من بوده و غسل تعمید داده شدم به چیز دیگری توجه نمی کردم، و به هنگام عبادت و دعا کردن به کلیسا می رفتم. ولی وقتی هفده یا هجده سالم بود اتفاقاتی افتاد. یک روز که به کلیسای کاتولیک می رفتم، ندایی از درون به من می گفت نرو. حالا که به آن فکر می کنم می بینم چقدر حیرت انگیز بوده، این اتفاقات به این دلیل افتاد که سردرگم بودم و در کل درباره ی اسلام چیزی نمی دانستم، درواقع چون خام و بی تجربه بودم درمورد ادیان دیگر هم چیزی نمی دانستم. من در یک دهکده ی کوچک در شمال ویرجینیا بزرگ شدم و فقط به کلیسا رفت و آمد داشتم و بس. سؤال: می توانید به ما بگویید که حالا که دوازده سال از مسلمان شدن شما می گذرد و متأهل هستید تا چه حد اسلام باعث تغییر شیوه ی زندگی شما شده است؟ خواهر میشل: اسلام زندگی مرا به طرز عجیبی زندگی مرا تحت تأثیر قرار داده که با هیچ لغاتی قابل بیان نیست. با اسلام احساس آرامش خاصی می کنم. فکر می کنم آن باعث ایجاد ارتباط میان من و پروردگارم می باشد. درواقع منظور شما را درک می کنم اما نمی توانم آن را در کلام بگنجانم. اما یکی از مهم ترین چیزهایی که می توان گفت خواندن قرآن بود، زیرا علم و هدایت آن ثابت شده است. سؤال: چه چیز اسلام باعث شد تا به آن علاقمند شوید؟ خواهر میشل: سادگی آن. سادگی اسلام چیزی بود که واقعاً به سمت آن جذب شدم. وقتی قرآن را باز کردم فهمیدم که دارم چه چیزی را می خوانم. اما در حالیکه به کلیسا می رفتم کتاب مقدس و یا انجیلی نداشتیم که بتوانیم بخوانیم و معنی آن را درک کنیم. فقط می بایست به حرف های کشیش گوش می دادیم، و به مراسمی که برای ما اجرا می کرد توجه می کردیم. بیشتر اوقات برایم سؤال پیش می آمد و از گفته های کشیش سر در نمی آوردم. هنوز هم آن دو سؤال که عمیقاً ذهن مرا به خود مشغول ساخته بود را به یاد دارم. یکی از آنها این بود که می خواستند در کلیسای کاتولیک شما را مجبور به اعتراف کنند. می بایست به اتاق اعتراف می رفتید و وانمود می کردید که به آن اعتراف می کنید. من نیز می گفتم به چه چیزی اعتراف کنم؟ راهبه در پاسخ می گفت که باید نزد کشیش بروم و به تمام گناهان خود اقرار نمایم، و این برای من خیلی عجیب بود. چرا باید پیش فردی بروید و به گناهان خود اعتراف کنید؟ خوشبختانه از همان دوران بچگی می دانستم که بعضی از چیزها درست نیستند. والسلام ترجمه: مسعود
|