|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
اشوک کولن یانگ منشی اسبق رازهای پس پرده کلیسا را افشاء میسازد-اتحادیه جهانی کلیساها-1 |
مترجم:
احمد ضیاء رحیمزی
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم الدین و اما بعد :
اشوک کولن یانگ کیست؟
اشوک کولن یانگ در شهر یرول، در جنوب سودان تولد یافته و تعلیمات ابتدایی خویش را در همانجا آغاز کرد، بعدها در ایالت تگزاس آمریکا، به کسب علم لاهوت (علم عقاید یا الهیات) پرداخت، پدرش مسئوول کلیسای مسیحی در شرق و وسط آفریقا بود که مقر آن در اوگاندا قرار داشت.
«اشوک» چندین دیپلم در رشتههای مهندسی و اداره تعلیم کلیسا و مددرسانی و رشد اجتماعی را از ناروی، کنیا و خارطوم به دست آورد، بعدها هم در علم مقایسه بین ادیان و مذاهب مختلف به کسب درجه کارشناسی ارشد از پوهنتون آکسفورد در بریتانیا نائل آمد.
«اشوک» وظایف متعددی را در تشکیلات کلیسا انجام داده است که از آن جمله میتوان به چند مورد ذیل اشاره کرد:
- منشی عمومی شورای کلیساهای جهانی در وسط و شرق آفریقا
- مسئول بخش تعلیم کلیسای جهانی در وسط و شرق آفریقا
- رئیس دانشکده ی نیل در علوم الهیات در سودان
- منشی عمومی سازمان جوانان مسیحی در آفریقا
- منشی عمومی سازمان اتحاد و همبستگی مسیحیان در آفریقا
- در سال (2002) میلادی به دین مبین اسلام مشرف شد.
- اکنون منشی عمومی سازمان همبستگی اسلامی برای ترقی و انکشاف سودان میباشد.
سوال: مؤسسات خیریه غربی، در جهان اسلام به صورت عموم و در آفریقا به صورت خصوص، چگونه نقشی را بازی میکنند؟
جواب: موسسات خیریه غربی در حقیقت سازمانهای کلیسایی و تنصیری اند که تحت پوشش اعمال خیریه کار میکنند، ولی در حقیقت اعمال آن همه تلاش برای عیسوی ساختن مسلمانان، برگرداندن و دور ساختن مسلمانان از دین، با نقشه های از قبل تهیه شده و گوناگون میباشد.
سوال: شمار سازمانهای که توسط شورای جهانی کلیساها، رهبری و سرپرستی میشوند، به چند میرسد؟
جواب: سازمانهای کلیسایی یا تنصیری هرگز به طور متفرق یا بدون نقشه عمل نمیکنند، این سازمانها به اساس نقشه و تحقیقات منظم و دقیق خویش کار میکنند در ابتداء وضعیت منطقه یا دولتی را که نقشه مسیحی ساختن آن را دارند، به دقت مطالعه مینمایند، طی این مطالعه ادیان و مذاهب موجود در آن منطقه و چگونگی تمسک و یا پابندی مردم آنجا به دین را مورد ارزیابی قرار میدهند، بعد نوعیت احتیاجات و ضرورتهای مردم آنجا را اعم از مال و ثروت، غذا، تعلیم، خدمات صحی، و غیره مورد مطالعه قرار میدهند.
روشهای مسیحی ساختن مردم زیاد اند، و از لحاظ شخصی که هدف مسیحی ساختن آن را دارند، و تناسب التزام و پابندی به دینش و تناسب ضرورتهای وی به سرمایه صحت و تعلیم فرق میکند.
کسانی که پیرو هیچ دینی نیستند، ضرورتهای مادی آنها را بدون هرگونه مشکلی به سوی پیروی از آیین مسیحیت میکشاند، در مورد مسلمانان سازمانهای تنصیری از دو راستا کار میکنند، یک تنصیری ساختن آنها، دوم دورساختن و منزوی ساختن آنها از اسلام، روشهای مسیحی ساختن مسلمانان بر مبنای ترغیب و تشویق و تدریج مرحلهای استوار است.
سوال: شما در مسیحیت مسلمانان را چگونه از دین ایشان دور میساختید؟
جواب: اگر شخص مذکور مسلمان متدین میبود، ما از راستای خواهشات نفسانی چون شهرت، تعلیم، جاه و منصب و زن تلاش به خرج میدادیم، تا او را از راه دینش منحرف سازیم، و یک تن از نصرانیان (کسی که تلاش دارد تا مسلمان را به مسیحیت بکشاند) با او طرح دوستی میریزد، و در راستای حل همه مشکلات او تلاش میکند، تا حدی که فرد مسلمان را اسیر احسان خویش ساخته، و به حیث دوست اساسی و قابل اعتماد برایش جلوه میکرد، بعد از آن به طور آهسته آهسته او را به سوی نصرانیت و مسیحیت دعوت مینمود، و بدین ترتیب شخص مسلمان را از دین و عقایدش بدور میساخت.
سوال: اگر گاهی در بعضی از کشورها در بدستآوردن اهداف با ناکامی مواجه میشدید، چه میکردید؟
جواب: اگر گاهی در تحقق اهداف خویش ناکام میشدیم، راههای زیادی دیگری وجود داشتند که بدان سو رو میآوردیم، از آن جمله بر حکومتهای که رهنماییهای کلیسا را نمیپذیرفتند از طریق دولتهای بزرگ کمککننده در غرب فشار وارد مینمودیم، یا از ارائه خدمات بشری برای اینگونه جوامع فقیر دست میکشیدیم، چون اکثر حکمروایان جهان اسلام بدون کمکهای غرب زندگی را محال فکر میکنند، یا هم به حیث آخرین طریقه فشار محدودیتهای سیاسی و اقتصادی ایرا بر حکومتهای مذکور وضع مینمودیم، و همچنان به فتنهپردازی در داخل خاک آن کشورها میپرداختیم، و اعمال تخریبکارانه را در آنجاها راه میانداختیم.
سوال: اگر راجع به اموال و یا عایدات کلیساها به ما معلومات ارائه دارید؟
جواب: در جوامع اروپایی عرف یا رواج عام این است که پنج فیصد از معاش ماهوار مامور و موظف (چه کارمند دولت و چه کارمند موسسات غیر دولتی) به نفع کلیسا وضع میگردد، بر علاوه اکثریت مطلق موسسات استعماری غربی که در کشور آسیایی و آفریقایی کار میکنند در قدم اول موسسات کلیسایی میباشند، یعنی اموال آنها در راه فعالیتهای کلیساها به مصرف می رسند، و کلیسا در جای خود به رعایت و سرپرستی فعالیتها تنصیری و مسیحی میپردازد، مثلاً کلیسای مصر سرپرستی بیشتر از ده هزار تن محصل از جنوب سودان را به عهده دارد، و در آموزش و پرورش ایشان سعی و تلاش به خرج میدهد، تا فردا مبلغین موفق مسیحیت از ایشان بدر آید.
سوال: شخص شما، مناصب و عهدههای بلندی را در اتحادیه کلیساها به دوش داشته اید، گفته میتوانید که زندگی شما تحت پوشش کلیسا چگونه سپری میشد؟
جواب: سازمانهای غربی اموال و داراییهای بیحسابی را بالای ما مصرف مینمودند، و هرآنچه که ما ضرورت داشتیم برای ما آماده میساختند، از موترهای مدرن و گرانقیمت گرفته، تا منازل پرتعیش، و زمینه سفرها به همه اکناف جهان و ما با آزادی کامل این اموال را به مصرف میرساندیم، و با عیش و عشرت زندگی داشتیم، اما با وجود این همه احساس استقرار روحی برایم میسر نبود، همیشه احساس میکردیم آنچه انجام میدهم، با فطرتم سازگار نیست، و این موضوعی بود که همیشه مرا به تشویش مبتلا میساخت.
سوال: این همه عیش و عشرت را چگونه ترک نموده، و به سوی اسلام رو آوردید؟ و چگونه توانستید به اسلام قناعت نمائید؟
جواب: الحمد لله همه چیز را به کلیسا رها نمودم، و احساس کردم که دوباره تولد گردیده ام، استقرار روحی خویش را بعد از ایمان آوردنم به دین اسلام در سال 2002 م باز یافتم، با وجودی که اکنون با مشکلات زندگی دچار میباشم، رو آوردنم به سوی اسلام از تحقیقم پیرامون مقایسه بین ادیان، هنگام نوشتن پایاننامه (thesis) ماستری سرچشمه میگیرد، وقتی نتایج ذیل را به دست آوردم:
* قرآن عظیمالشان اسم هیچ مولفی را بر خود ندارد، آنچنانکه هریکی از انجیلها نام یک مولف را با خود دارد.
* قرآن عظیم الشان کتاب خداوند است، چنانکه این کتاب سیرت همه انبیاء و رسولان خداوند و از جمله آخرین پیامبر حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را در خود دارد.
* سیرت رسول الله صلی الله علیه وسلم تاکید دارد که اسلام اولین و آخرین دین خداوندی برای بشریت است.
* همه فرستادههای خداوند جل جلاله مردم را به سوی توحید خداوند دعوت مینمایند، همانگونه که اسلام مردم را به سوی توحید دعوت مینماید.
* همه فرستادهگان خداوند جل جلاله با پروگرام محدودی فرستاده شده بودند، و تنها برای هدایت و رهنمایی قوم خویش موظف بودند، در حالی که رسالت محمد صلی الله علیه وسلم برای همه بشریت بود.
* در کتابهای موجود از ادیان سابقه، نمیتوان بین کلام خداوند، کلام فرستاده اش و کلام مؤلف کتاب فرقی قایل شد، همه آنچه ما از کتابهای ادیان سابقه در دست داریم در آن آمده است یوحنا چنین گفت... یا بطرس چنین ارشاد کرد... در حالی که کلام خداوندی (قرآنکریم) در دین اسلام واضح است، اقوال و افعال محمد صلی الله علیه وسلم آشکار اند، سیرت رسول و فرستاده خداوند جل جلاله محدود و تعین شده است، و این همه دلالت بر حفظ دین توسط خداوند جل جلاله مینماید.
عدالت و مساوات بین همه مسلمانان و روش با همی در اسلام واضح است، ولی در آیین مسیحیت بسا چیزها بودند که من به سبب گرایش خود به آن دین از آن خجل بودم، چنانکه من به سبب سیاهپوست بودن خود احساس خجالت و حقارت میکردم.
همچنان انسانها در سایه مسیحیت، دارای درجات مختلف اند، مردمان سیاهپوست جدا نماز میگذراند، و مردم سفیدپوست جدا، در آمریکا سیاهپوستان نمیتواند در کلیساهای سفیدپوستان به عبادت بپدازند.
چنانچه کولن پاول وزیر خارجه پیشین آمریکا به خاطر سیاهپوستبودنش نمیتواند به کلیساهای سفیدپوستان داخل شده و آنها را مخاطب قرار دهد، اما در اسلام چنین تبعیضی وجود ندارد، کسی که قبل از دیگران داخل مسجد شد، در صف نماز میگذارد و همه مردم در برابر خداوند جل جلاله یکسان اند، امام مسجد میتواند سیاهپوست باشد یا سفیدپوست هیچ فرقی ندارد.
سوال: کلیسا بعد از اطلاعیافتن از اسلامآوردن شما چه عکس العملی از خود نشان داد؟
جواب: کلیسا و مقامات مسئوول به شدت ناراحت شدند، از راههای مختلف تلاش بسیار زیادی به خرچ دادند تا مرتد ساخته و از دینم مرا برگردانند.
از همین سبب بود که هیئتها و کمیتههای مختلفی چه از سودان و چه از خارج آن نزدم آمدند، فشارهایی زیادی بر من وارد نمودند، و من در این راستا مشکلات زیادی را متحمل شدم، ولی نتوانستند مرا از اسلامم باز دارند، اسلامی را که من در نتیجه تحقیق و قناعت خویش به آن گرویده بودم، در نتیجه تلاشهای کلیسا برای باز گرداندنم، قناعت من به دین اسلام افزایش یافت، و تلاش برای بازگرداندنم به آئین مسیحی بینتیجه بود.
وقتی که کلیسا از این راستا امیدی برآورده شدن آروزی خود را از دست داد، به مرگ تهدیدم نمودند، بعضی از افراد خود را برای قتل و ترور من گماشتند، ولی این افراد در تلاش خویش ناکام شدند، و من اکنون به دول غربی سفر نمیکنم، تا با ترور مواجه نشوم.
همچنان موقعیت قبلی من (در قبیله) از من حمایت میکند، در یکی از نوبتهای که با حمله تروریستی (قاتلانه) روبرو شدم، ولی خداوند جل جلاله نجاتم داد، قبیلهام از من دفاع کرد، بعد از اسلامآوردن احساس میکنم که من در پناه و حمایت پروردگار عالمیان قرار دارم. همچنان من به حیث یک فرد مسلمان به این امر قناعت دارم که مرگ حق است و از آن هرایسی ندارم و وقتی کسی در دفاع از اسلام بمیرد شهید میشود. و اجر آن نزد خداوند متعال میباشد، در حالی که مسیحیان و یهودیان با زندگی عشق میورزند.
سوال: آینده خویش را بعد از ایمانآوردن چگونه ترسیم نموده اید؟
جواب: به تالیف بعضی کتابها پرداختم، از آن جمله کتاب تحت عنوان (برای چه اسلام آوردم؟) به همینگونه کتاب دیگری از سماحه و عفو در اسلام و کتابی هم در مورد بدعات یا خرافات موجود، در آئین حاضر مسیحیت نوشتم، همچنان خود را برای دعوت افراد غیر مسلم به سوی اسلام فارغ البال ساختم، و از طریق سازمان وحدت اسلامی برای رشد و آبادانی سودان که خودم مسوولیت آن را به دوش دارم در ساختار و بازسازی سودان سهم فعال و با نتیجه گرفتم.
سوال: چه تعداد از افراد پیرو شما بعد از اسلامآوردنتان از شما پیروی نمودند؟
جواب: به فضل و رحمت خداوند متعال بعد از ایمان آوردنم تا اکنون بیش از یک صد و پنجاه هزار تن توسط من ایمان آورده اند، همچنان دو هزار و پنج صد تن از جمله بزرگان کلیسا، کشیشان و کسانی که به سوی نصرانیت دعوت میکردند، و همه آنها از جنوب سودان و از منطقه کوههای نوبت و منطقه الجنسا بودند، به دعوت من ایمان آوردند.
سوال: چگونه توانستید این شماری بزرگی از مردم را به اسلام قناعت بدهید؟
جواب: قناعتدادن فرد غیر مسلمان به اسلام کاری خیلی سهل است، چون ذهن افراد غیر مسلمان به کلی فارغ است، و از جانب دیگر برای آنها واضح ساختیم که دین اسلام، دین حقیقی است که هیچگونه شک و شبههای در آن وجود ندارد، و این دین، دین برگزیده شده نزد خداوند متعال است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ »[آل عمران: 19] این دین همه بشریت را مورد خطاب قرار میدهد، و دینی است که همه مشکلات زندگی را حل مینماید، و همچنان من شماری از پیامها را برای کسانی که به مسیح علیه السلام ایمان دارند و او را دوست دارند، فرستادم، و تلاش نمودم تا از این طریق چند نکته ذیل را برای آنها ثابت سازم:
1- این که خداوند واحد و لا شریک است، و خدوند متعال ثالث و ثلاثه یا یکی از سه خدا (به اساس عقیده مسیحیان) نیست.
2- این که عیسی علیه السلام انسان و فرستاده خداوند متعال است که خداوند متعال او را برای رهنمایی و دعوت قومش موظف ساخته بود، او نه معبود است و نه هم فرزند معبود.
3- این که عیسی علیه السلام فرستاده و رسول خداوند متعال برای قوم بنی اسرائیل بود و رسالتش برای همه بشریت عام نبود، همچنان عیسی علیه السلام فرزند خداوند متعال نیست که برای قربانیدادن خویش جهت کفاره در مقابل گناههای بشریت، فرستاده شده باشد، و بعد از آن دوباره به سوی آسمانها برود، تا پهلوی پدرش بنشیند، (آنچنان که مسیحیان امروزی عقیده دارند).
سوال: آیا اوضاع و احوال مسلمانان که همه روزه تعدادی از دین خود برمیگردند، شما را از اسلامآوردن تان پشیمان نساخت؟
جواب: خیلی حیران شدم وقتی اسلام آوردم، و فهمیدم که مسلمانان آن را در زندگی روزمره خویش تطبیق نمیکنند، در حقیقت خداوند متعال در اسلام دو مصدر اساسی را برای زندگی سیاسی و اجتماعی مقرر نموده است که عبارت از قرآنکریم و سنت نبوی صلی الله علیه وسلم است، ولی متاسفانه برآن عمل نمیکنند، و نمیخواهند آن را حکم و معیار زندگی خویش قرار دهند.
سوال: آیا در مورد روابط سازمانهای یهودی و نصرانی معلومات دارید؟
جواب: من چندین مرتبه از اسرائیل دیدن نمودهام و این دیدارها عموما در سایه روابط دوستانهای صورت گرفته که سازمانهای مسیحی را با قضیه دفاع از اسرائیل و حمایت از آن ربط میدهد، حتی زبان عبری (زبان رایج بین یهودیان) را با سهولت و روانی میتوانم صحبت کنم، و به نظر من هیچگونه فرق بین سازمانهای مسیحی و اسرائیل وجود ندارد، اهداف و مقاصد هردو گروه باهم مشترک اند و آن هدف عبارت از جلوگیری از تشکیل یک دولت مسلمان فلسطین در منطقه میباشد تا مبادا خطری برای آینده اسرائیل در منطقه به وجود آید.
چنانکه هجوم کنونی غرب بر ضد اسلام و مسلمین آب را در آسیاب اسرائیل میریزد، و غرب در راستای حمایت از اسرائیل کار میکند.
و از همین روست که دولی که به اسلام خیلی نزدیک اند، چون افغانستان، ایران و سودان، هدف بزرگ غرب اند، و اگر این کشورها تابع بودن به غرب را نپذیرند، با حمله و هجوم از جانب غرب روبرو میشوند.
امروز مساعدتی را که آمریکا به مصر تقدیم مینماید، هیچ کشور دیگری از آن مستفید نیست، این همه برای چیست؟
این مساعدت به سبب موقعیت استراتیژیک مصر و حمایت آن کشور از اسرائیل برایش داده میشود، از همین روست که مصر نمیتواند هیچ خواسته آمریکا را رد نماید، چون در اسارت کمکهای آن کشور قرار دارد.
بیاد داریم وقتی را که آمریکا از مصر خواست تا سفارت اسرائیل در آن کشور را بگشاید، و با وجود مخالفت تام همه طبقات مردم مصر، این کار صورت گرفت.
حتی میتوانم بگویم که امروز جهان غرب، کلیسا و اسرائیل همه برای مقابله و مبارزه با اسلام صف واحدی را تشکیل داده اند، و هر جناح از این اتحاد نقشه معینی را در این مبارزه پیش میبرند.
کلیسا نقشهگذاری میکند، سازمانهای غربی این نقشه را اجراء میکند، و هنگامی که در یکی از پروگرامهای تنصیری خویش ناکام ماندند، به سوی حکومتهای غربی رو میآورند، تا این حکومتها نقش خود را از طریق فشارآوردن بر حکومتهای اسلامی، در راستای تنفیذ مقاصد کلیسا، ایفا نمایند.
سوال: میخواهم راجع به بعضی از فعالیتهای کلیسا بر ضد اسلام و مسلمین صحبت کنید که شما در آن اشتراک داشته اید؟
جواب: در سال 1981 م یک سیمینار سری در مرکز تحقیقات استراتیژیک در ایالت تگزاس آمریکا تدویر یافت که من یکی از شرکتکنندگاه فعال این کنفرانس بودم، شعار این سیمینار یا کنفرانس چنین بود: «با ترقی و پیشرفت اسلامی چگونه مبارزه کنیم؟» طی این سیمینار کشورهای اسلامی به کشورهای بیشتر فعال و کشورهای بیشتر مترقی چون مصر عراق و پاکستان و کشورهای دارای حب بیشتر به اسلام چون ایران، افغانستان، تاجکستان، چچن، سودان، چاد و ترکیه تقسیم شدند.
این کنفرانس همه کشورهای شرکتکننده در آن را قناعت داد تا با جدیت روی موضوع تحقیق کنند که آن همه تحقیقات باید به یک سوال مهم پاسخ دهند و آن این که چگونه ممکن است، تا داخل صفوف مردم این کشورها گردیم، و برای مسیحی ساختن آنها کار کنیم.
و اگر این هدف برآورده نگردد، باید کلیسا به سوی خلقنمودن اختلافات و کشمکشها، و فسادات داخلی در بین مردم آنجا رجوع کند.
چنانچه آنها در افغانستان به این هدف خویش رسیدند، کشور متحد و یکپارچه را به گروههای مختلف تقسیم نمودند، و بعد هم آتش جنگ را بین گروههای مختلف شعلهور ساختند، و برای هریک از گروهها هرنوع کمک و مساعدت را به شکل جداگانه تقدیم نمودند.
وقتی کلیسا به سودان آمد، اسلام را دین اشرف و پیشتاز در جنوب سودان مشاهده کرد، و دید که سودان با عده زیاد از کشورهای اسلامی همجوار است، لهذا حاکم انگلیسی آن وقت سودان را امر کرد تا قانون مناطق تحت کفالت را تدوین کند که این قانون مردم شمال سودان را از داخل شدن به مناطق جنوب سودان منع میساخت، و همچنان برعکس آن یعنی مردم جنوب را از دخول به مناطق شمال (که اکثریت مسلماننشین در آن زندگی داشت) منع میکرد، تا نشر مسیحیت در جنوب سودان انکشاف یافته، و اسلام ضعیف گردد، و حکمروایی این قانون تا هنگام استرداد استقلال سودان در سال 1956م ادامه پیدا کرد.
و کلیسا هم اکنون برای سرکوبی نهضت اسلامی فعلی حاکم بر سودان برنامهریزی میکند، چون عقیده دارند که این نهضت سد راه فعالیت و ترقی مسیحیت در سودان میباشد.
سوال: کلیسا برای تحقق اهداف خویش در کشورهای که آن را کشورهای بسیار پیشرفته اسلامی مینامد در کنفرانس سال 1981 چه نقشهها را روی دست گرفت؟
جواب: از جمله اینگونه کشورها، عراق، مصر و پاکستان بودند و غرب در اثر فشار کلیسا آنها را در زیر ذرهبین تحت مطالعه قرار داد تا آن کشورها را برای حکمروایی خویشتن آماده سازد، و این برنامه را از طریق به راهاندازی و آفریدن مشکلات و منازعات و مخالفتهای داخلی از یکسو و از طریق خلقنمودن مشکلات بین این کشورها و همسایهگانشان از جانب دیگر به پیش برد، و هدف از این همه متوقف ساختن رشد و انکشاف علمی و تخنیکی در این کشورها و حمایت از رژیم صهیونیستی میباشد، مثلا در قضیه عراق، بریتانیا یکی از قدیمیترین کشورهای اشغالگر عراق، صدام حسین را با نشاندادن چند نقشه قناعت داد که کویت یکی از مناطق خاک عراق است، و بعد از آن که صدام حسین داخل توطئه اشغال کویت گردید، آمریکا چندین برنامه را روی کار گرفت که تا حال هم ادامه دارد، و توانست آنچه را که اراده داشت به دست آورد.
سایت مهتدین Mohtadeen.Com |