|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
فاطمه رانشیز، از تاریکی به سوی روشنایی |
هنگامی که به فرودگاه بین المللی کویت قدم گذاشت، ابتدا صدای اذان را شنید. با خودش می گوید چه صدای دلنشینی! بنابراین سفرش را از تاریکی به سوی روشنایی آغاز نمود. فاطمه رانشیز ماجرای اسلام آوردن خود را چنین بازگو می کند: وقتی به کویت رسیدم صبح زود بود و در همان حین صدای اذان را شنیدم، الله اکبر، الله اکبر. این آواز دلنشین مرا به وجد آورد. از زمان بچگیم به موسیقی های زیادی گوش داده اما در تمام عمرم صدای اذان را نشنیده بودم. نمی دانستم این صدای اذان است و معنای آن را نمی فهمیدم. درمورد این صدای جذاب و زیبا از یکی از مسافران سؤال کردم. او گفت که صدای اذان است و روزی پنج مرتبه مسلمانان را به نماز دعوت می کند. الهام: وقتی که کارم را در آنجا شروع نمودم، مرتب این صدا را می شنیدم. صبح ها با صدای اذان از خواب بیدار می شدم و این پیام را به ما می داد که وقت نماز است. گاهی روزهای تعطیل به دعا و نیایش مشغول می شدم تا یاد خدا را در لابلای مذهب سابقم بیابم. یک روز تلوزیون را روشن کردم داشت برنامه ای درمورد حفظ قرآن پخش می کرد. از اول تا پایان برنامه به آن نگاه کردم. لهجه و قرائت زیبایی داشت و پس از خواندن آیه معنای آن زیر نویس می شد. قرائت قرآن با "بسم الله الرحمن الرحیم" یعنی به نام خداوند بخشنده ی مهربان آغاز می شد. چقدر زیبا و دلنشین است و این آیه به یاد خداوند متعال اختصاص داده شده است. بازگشت به سوی آرامش وقتی که به قرآن و صدای اذان گوش می دادم، مایه ی تسلی خاطرم می شد، احساسی که در طول سی سال زندگیم هرگز با آن مواجه نشده بودم. از آن موقع رفتن به کلیسا را کنار گذاشتم. اما یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد تا برای آرامش ذهن به کلیسا بروم. دوباره مدتی به کلیسا رفت و آمد نموده ولی هیچ تفاوتی را احساس نکردم. همچنین به خواندن انجیل روی آوردن اما خرسندی حاصل نشد حتی نتیجه ی معکوس نیز داشت. بیشتر از همه دریافتم که تعالیم انجیل مبهم و گیج کننده می باشد. یک بار احساس درونیم را به کشیش گفتم، وی گفت که انجیل عهد جدید بخوانم. شروع به خواندن آن نمودم، حتی یک ذره هم در تغییر احساسات من نقش نداشت. فهمیدم که این کتاب نیز پر از تناقضات و جهالت است. حجاب چیست یک بار از همکارم پرسیدم که آیا شما در منزل هم حجاب می گیرید. در پاسخ گفت نه، ما قبل از اینکه مرد نامحرمی را ببینیم حجاب می گیریم این امر برای احترام به خود و حمایت لازم است. با خودم گفتم چقدر زیبا است. سپس مدیر شرکت کتابی راجع به جایگاه زنان در اسلام به من داد. بعد از مطالعه ی کتاب، احساس متفاوتی داشتم. در طول زندگیم با چنین کتابی برخورد نکرده بودم. از آن پس شروع کردم به مطالعه درمورد اسلام، و سر کار با مدیر و همکارانم بحث و گفتگو می کردیم. مطالعات درباره ی اسلام و بحث کردن درمورد آن مرا برای مسلمان شدن و قدردانی از اسلام آماده ساخت. وقتی که میل و اشتیاقم برای مسلمان شدن را به دوستم اعلام نمودم، وی مرا با خود به مرکز اسلامی "اوکاف" برد و شهادتین را اعلام کردم. چگونه این اتفاق افتاد هنوز هم نمی دانم، اما تمام این رویدادها از روی میل باطنی و با رضایت خودم بود. تجربه ای که در طول سی سال زندگیم آن را نداشتم. پایان ترجمه: مسعود |