تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

دختر تازه مسلمان آمریکای لاتین آرامش را در یاد خدا یافت

او با مسلمان شدن هر چیزی راجع به آیین کاتولیک که در خانواده ای آمریکایی لاتین طبق آن پرورش یافته بود را ترک کرد. وی هم اکنون حجاب کامل دارد و بر اساس اصول و قوانین محکم دین جدیدش زندگی می کند.

کالن سانتانا، نوزده ساله اهل پورتوریکا می گوید: "با فرهنگ و آداب رسوم اجدادم زندگی می کنم و خدا را در دین و آیین عربی دوست دارم".

او در این سفر معنوی تنها نبود، بلکه این مسیر را سه سال پیش "دلما اولیور" که هم اکنون به زینب اسمائیل معروف است، طی کرده است. این پورتوریکایی اصیل می گوید که احساس می کنم از وقتی که مسیحیت را کنار گذاشته و به دین اسلام مشرف شده ام، معنویتم به کمال رسیده است.

حدود پانزده سال پیش با یک دوست لبنانی آشنا شدم که مرا با دین اسلام و قرآن آشنا ساخت. من مسیحی بودم و به کلیسا رفت و آمد داشتم، اما احساس نمی کردم که با خدا در ارتباط هستم. بعد از آن سعی می کردم به نحوی این ارتباط را بر قرار نمایم. تا اینکه یک روز وقتی داشتم رانندگی می کردم احساس عمیقی در وجود خود نمودم که آماده ی مسلمان شدن هستم.

از آن موقع به بعد، فرایند تغییر مذهب با بی میلی و بی علاقگی پیش می رفت. "آنها طریقه ی نماز خواندن را به من یاد دادند و گاهی به آن عمل نمی کردم". قبل از اسلام آوردن، "سانتانا" با چند مسلمان آشنا شده بود.

"دو تا از عموهایم مسلمان شده بودند. آنها هیچ وقت به اجبار چیزی در این باره به من نیاموختند، فقط می دانستم که مسلمان شده اند. در کلیسای کاتولیک از من پرسیدند که به چه مذهبی اعتقاد دارم من هم در پاسخ گفتم که در خانواده ای کاتولیک به دنیا آمده ام، اما احساس نمی کنم که کاتولیک هستم. بعد از مدرسه به جای لمیدن، سراغ کامپیوتر رفته و شروع به جستجو برای یافتن پاسخ سؤالاتم می نمودم. در مورد اسلام چیزهای زیادی آموختم و تصمیم خودم را گرفتم".

رسوم مسلمانان لاتینی دارای نژاد مخلوط و فرهنگ و رسوم اجدادی مختلف بوده و حتی زبان آنها نیز متفاوت می باشد. "مادرم با وجود اینکه کاتولیک می باشد ولی زیاد به آن عمل نمی کرد. به نظر او حجاب من و پوشیدن لباس بلند خیلی جالب بود زیرا این مربوط به ظاهر می شد نه باطن. هنوز هم می خواهد بداند که چرا من حجاب می گیرم.

خانم زینب اسمائیل که دختر کشیش کلیسای "پنتاکوستا" بود، پدرش از تصمیم وی برای مسلمان شدن اصلاً حمایت نکرد. وی می گوید رویارویی با واقعیت های زندگی جدیدش به عنوان یک مسلمان بدون حمایت و راهنمایی های خانواده اش کار مشکلی است.

"سعی نکردم با پدرم راجع به این مسائل جر و بحث کنم. در اسلام والدین از احترام زیادی برخودارند و نباید هرگز با آنها مشاجره داشته باشید. فقط برای والدینم دعا می کنم". نداشتن خانواده ای مسلمان سخت ترین بخش زندگی است. مدت دو سال است که با یک مسلمان لبنانی ازدواج کرده ام.

سانتانا اظهار داشت که گاهی درمورد هویت خودش دچار سردرگمی می شد، علاوه بر این او خود را در دین جستجو می کرد و سعی می نمود تا از تجربیات زندگی در خانه و جامعه  فاصله بگیرد.

مراحل زیادی را طی کردم، برای مسلمان شدن می بایست به مسجد می رفتم، اما هنوز حجاب نداشتم. حتی به ترس از خدا فکر نمی کردم. سردرگم شده بودم، از خودم پرسیدم که چه کاری می خواهم انجام دهم؟ می خواستم خوشحال باشم اما به روش متفاوتی. درمورد شخصیت خودم که چطور باشم و هویت خودم را چگونه به دیگران نشان دهم خیلی فکر کردم.

در ابتدا درباره ی خدا و اینکه او همیشه مراقب اعمال ما است فکر کردم، حالا خیلی بهتر از گذشته با اطرافیانم رفتار می کنم. از خداوند سپاسگزارم که تبدیل به فرد بهتری شده ام.

 

پایان

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com