|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
وقتی که حجاب می پوشم |
بسم الله الرحمن الرحيم
نوشته ی یک دختر ژاپنی تا زمانی که از مسجد اصلی در پاریس دیدن نمودم، هیچ چیز درباره ی اسلام نمی دانستم. نماز و حجاب برای من ناشناخته بودند. مزیت های مراعات حجاب بعد از شنیدن سخنرانی در مسجد برای من روشن شده بود و حتی بعد از خروج از ساختمان مسجد روسری از سرم برنداشتم. سخنرانی مذکور وجود من را از چنان رضایت معنوی ناشناخته ای سرشار ساخت که واقعاً دوست نداشتم آن را از سر بردارم. من به راستی احساس متفاوت بودن می کردم، نوعی تطهیر و کامل شدگی؛ چنان احساس می کردم که گویی با خدا هستم. با حجاب مورد توجه سایرین نبودم و از نگاه های بی ادب محفوظ بودم.
حجاب من، باعث شادی و خوشحالی من بود. هم نشانه ای از فرمانبرداری از خداوند و هم اظهار ایمان من بود. لازم نبود چیزی از اعتقاد خود بگویم، حجاب من خودبخود به همه ی کسانی که من را می دیدند به وضوح آن را بیان می داشت، به خصوص برای دیگر مسلمانان و همین امر باعث تقویت رابطه ی من با دیگر خواهران مسلمان گردید.
پوشیدن حجاب خیلی زود به یک موضوع غیرارادی و خودبخود تبدیل شد، و البته کاملاً داوطلبانه و به خواست خودم. هیچ کس نمی توانست من را به پوشیدن آن مجبور سازد؛ اگر چنان می شد احتمالاً علیه آن واکنش نشان داده و آن را رد می کردم.
حجاب به کسانی که آن را می بینند یادآوری می کند که خداوند وجود دارد و همچون یک تذکر همیشگی برای من عمل می نماید و یادآوری می کند که باید مانند یک مسلمان رفتار کنم.
درست مانند افسران پلیس که در لباس پلیس بسیار محتاط هستند، من هم با پوشیدن حجاب احساس قوی تری از مسلمان بودن داشتم.
مردها با احترام و ادب خاصی با ما رفتار می کردند. زنی که حجاب پوشیده است در جمع خواهران مسلمان جا دارد و زنان مسلمانی که در خیابان می گذرند به او سلام می کنند، چه او را بشناسند و چه نشناسند.
من خود را فردی برازنده دانسته و احساس راحتی بیشتری داشتم. اغلب با خود فکر می کنم که چرا مردم درباره ی حجاب راهبه های کاتولیک چیزی نمی گویند اما به تندی به انتقاد از حجاب زنان مسلمان می پردازند و آن را نماد تروریسم و ظلم می دانند؟
یک بار در قطار، پیرمردی که کنار من نشسته بود از من پرسید چرا با این ظاهر و مدل نامعمول لباس پوشیده ام. وقتی که برای او توضیح دادم که یک زن مسلمان هستم و اسلام به زنان دستور می دهد بدن خود را بپوشانند تا مردانی را که سست هستند و نمی توانند جلوی وسوسه شدن خود را بگیرند دچار مشکل نکنند، به نظر می رسید از پاسخ من متاثر شد. وقتی که از قطار پیاده شد از من تشکر کرد. در این مثالی که عنوان شد، حجاب بحثی در رابطه با دین اسلام را با یک مرد ژاپنی برانگیخت که به طور طبیعی عادت به گفتگو درباره ی دین ندارد.
در حقیقت، من نیز از نگاه به پای برهنه ی خواهرم که لباس کوتاهی پوشیده بود احساس ناراحتی داشتم. من حتی قبل از آنکه مسلمان شوم از دیدن لباس های برهنه و بدن نمای زنان شرم می کردم. احساس می کردم که دارم به اسرار کس دیگری نگاه می کنم. اگر چنین صحنه هایی من را شرمگین کند، که همجنس آن ها هستم، به آسانی می توان تصور کرد که چه تاثیری بر آقایان دارد.
اگر از یک فرد طرفدار برهنگی زنان و آزادی زن که حجاب را رد می کند بپرسند که چرا او دیگر قسمت های بدنش را می پوشاند، در حالیکه مانند دست ها و صورتش طبیعی هستند، چه جواب صادقانه ای می تواند بدهد؟
اما در اسلام چنین مشکلاتی نداریم: خداوند متعال مشخص کرده که چه جاهایی می تواند یا نمی تواند دیده شود و ما باید از آن اطاعت کنیم. همانطور که لباس نامناسب و برهنه به مردان القا می کند که فردی که آن را پوشیده در دسترس می باشد، حجاب نیز این مفهوم را به وضوح و با صدای بلند القا می کند که من برای تو ممنوع هستم.
اگر حجاب نشان دهنده ی تحت ستم بودن زنان است پس چرا این همه زن جوان تحصیلکرده در اروپا، آمریکا، ژاپن، استرالیا و تمام نقاط جهان "آزادی" و "استقلال" را رها کرده و به اسلام روی آورده اند؟
شخصی که تعصب او را کور کرده باشد ممکن است متوجه این نکته نشود، اما یک زن محجبه به وضوح مانند یک فرشته زیبا، پر از اعتماد به نفس، صفا و صداقت و وقار می باشد. هیچ اثری از تحت ستم بودن بر چهره اش دیده نمی شود.
هنگامی که حجاب می پوشم خداوند را خرسند می کنم
من از دستورات پروردگار خویش اطاعت می کنم و حجاب می پوشم و توقع پاداش بزرگی از جانب او را دارم.
این یک نوع حفاظت طبیعی الهی از زیبایی من است. من بیش از آن گرانبها هستم که برای هر مردی قابل رؤیت باشم. این مصونیتی از جانب خداوند از عفت و پاکدامنی من می باشد. خداوند متعال قلب و ذهن من را بواسطه ی حجاب پاکیزه می دارد. خداوند ظاهر و باطن من را با حجاب زیبایی می بخشد. در ظاهر معصومیت، خلوص، حیا، سادگی، صداقت، خرسندی و فرمانبرداری از پروردگار بزرگ را بازتاب می دهد. در درون نیز همین ویژگی ها را می پرورانم.
خداوند زنانگی من را با حجاب تعریف می کند. من زنی هستم که به زن بودن خویش احترام می گذارم. خداوند می خواهد که من از جانب سایرین مورد احترام واقع شوم و خوم نیز به خویشتن احترام قائل گردم.
خداوند متعال به واسطه ی حجاب غرور و احترام من را صد در صد مصون می دارد. مردها با شهوت و هوس به من چشم نمی دوزند و با این وضعیت به من نزدیک نمی شوند، و با چنین اوصافی با من سخن نمی گویند. در عوض، در برابر مردها اعتبار و کرامت زیادی را احساس می کنم و آنان تنها یک نگاه گذرا به من می نگرند!
خداوند متعال با حجاب به من نجابت می بخشد. من نجیب و بزرگ منش بوده و پست و کم ارزش نیستم، چرا که پوشیده هستم و نه برهنه. من بوسیله ی حجاب نقش خویش به عنوان یک زن مسلمان را اجرا می کنم. من انسانی با وظایف مهم و ارزشمند می باشم.
خداوند با حجاب به من استقلال می بخشد. من به وضوح اعلام می دارم که بنده ای فرمانبردار برای بزرگ ترین ارباب می باشم. من کس دیگری را فرمان می برم و از هیچ شیوه ی دیگری پیروی نمی نمایم. من برده ی هیچ مردی نیستم، برده و بنده ی هیچ ملتی نمی باشم. من آزاد و مستقل از هر سیستم بشری می باشم.
حجاب به من اعتماد به نفس بی نظیری می دهد. خداوند متعال می خواهد که دیگران با من به مانند یک زن مسلمان با ملایمت رفتار کنند و حجاب بهترین رفتار را از جانب مردان با من شکل می دهد.
پایان ترجمه: مسعود |