تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

ماجرای اسلام آوردن آسیه عبدالظهیر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

از وقتی که توانایی این را پیدا کردم تا به تفکری عمیق در درونم بپردازم همیشه به وحدانیت خالق توانا که همه چیز به وجود وی بستگی دارد معتقد بودم. گرچه والدینم بودایی هستند، ولی از سن سیزده سالگی مرتب به درگاه خداوند دعا و نیایش می کردم و ثمره ی آن هدایتی بود که از آن روزها نصیبم شد.  

در نمازهایم ثابت قدم بودم و هر روز از پروردگار درخواست هدایت می نمودم. اما در مدرسه میان دانش آموزان دیگر خودم را مسیحی قلمداد کرده بود. متأسفانه اطلاعاتم نسبت به اسلام خیلی جزیی بود و آن را به عنوان دینی غیر مانوس که فقط مختص به چند کشور توسعه نیافته در خاورمیانه است، می دیدم. 

احتمال می دادم زنان مسلمان در درجه دوم قرار دارند و مانند مستخدم در خانه کار می کنند، اغلب مورد تنبیه بدنی قرار گرفته و برای به انجام رساندن خواسته های همسرانشان تحت فشار می باشند. چنین تصوراتی اکثریت از طریق شایعه گسترش پیدا کرده بود.

حدود سه سال پیش وارد دانشگاه شدم، اینجا بود که با تعدادی دانشجوی مسلمان از کشورهای مختلف برخورد کردم. به طور باورنکردنی به سمت آن ها کشیده شدم، تمایل عجیبی برای یادگیری و درک بیشتر از دین آن ها داشتم. رفتار و اعمالشان را زیر نظر گرفتم و دیدم که چقدر با گرمی و ملایمت با من و یکدیگر برخورد می کنند. اما مهم تر از همه غرور و احساس سربلندی آنها نسبت به دینی بود که این همه تصورات بد را به یدک می کشید.

سرانجام شیفته ی اسلام شدم و طی فرایند یادگیری، بیشتر از مسیحت به آن احساس تعلق خاطر و احترام نمودم. از عقاید نادرست قبلی خودم نست به اسلام شرمنده شده و از این همه برابری و عزت زنان در اسلام متحیر ماندم.

به واقعیت راه و رسم زندگی اسلامی پی برده و همچنین حقیقتی در باب اینکه که بدعت ضعیف و ناتوان آمریکایی را بنیادگرایی اسلامی می نامیدم. قابل ذکر است که اگر فردی درست مانند من، دارای افکار نادرست و معیوبی باشد، باید ذهن خود را باز کرده و زمانی که با چنین موردی مواجه می شود با عقل و منطق با آن برخورد نماید.  

دلم می خواست هر چیزی درباره ی اسلام را فرا بگیرم، چرا که از قبل احساس برادری و همبستگی با پیروان آن داشتم. چیزی که مرا تحت تأثیر قرار داد، اعمال دینی اسلام بود؛ اینکه چگونه برای هر بند و فصل زندگی قوانینی در نظر گرفته شده است. به لطف و مرحمت خداوند، سرانجام متوجه خطا و اشتباهاتی که در آیین مسیحیت وجود دارد شدم و عقاید سابقم را بدون هیچ سؤال و کنکاشی پذیرفته بودم.

در بعد از ظهر ماه آگوست سال 1994، قبل از سن بیست سالگی رسماً به دین اسلام مشرف شدم. هیچ گاه خوشی و سعادتی که آن روز نصیبم شد را فراموش نمی کنم. طی یک سال گذشته سعی کردم بیشتر درمورد اسلام بیاموزم و آموخته هایم را توسعه دادم، شروع به خواندن قرآن نمودم.

حتی یک بار هم با چیزی برخورد نکردم که شک و تردید مرا نسبت به اعتبار و اصلیت قرآن و ارتباط اسلام با جامعه ی امروزی برانگیزد. این تنها مذهبی است که از آن کاملاً مطمئن هستم. به علاوه، هویت و شخصیت خودم را بازسازی کرده و به عنوان یک زن قوی و رنگین پوست اعتماد به نفس زیادی دارم. بیشتر از هر چیزی از خلقت خود و امنیتی که برای آن در حال نبرد هستم آگاهی دارم.

پایان

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com