|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 21 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
آیا مسلمانان اهل کتاب سخنانی از انجیل را به عنوان حدیث وارد دین کرده اند؟ |
بسم الله الرحمن الرحیم آیا مسلمانان اهل کتاب سخنانی از انجیل را به عنوان حدیث وارد دین کرده اند؟ نویسنده ی کتاب: «ضحی الاسلام»[1]می گوید: «همچنین اهل کتاب که به اسلام گرویدند، اقوال و گفته هایی از کتاب انجیل آورده و پنهانی وارد احادیث رسول الله می کردند. گولد زیهر این احادیث را به عنوان مثال می آورد:«رَجُلٌ تَصَدَّقَ فَأَخْفَی حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ». «و مردی که صدقه می دهد و آن را پنهان می دارد چنانکه دست چپش خبر از دست راستش ندارد» و حدیث: «إِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ بَعْدِي أَثَرَةً وَأُمُورًا تُنْكِرُونَهَا قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَأْمُرُنَا؟ قَالَ: أَدُّوا إِلَيْهِمْ حَقَّهُمُ الَّذِي جَعَلَهُ لَهُمْ وَاسْأَلُوا اللَّهَ حَقَّكُمْ». «رسول الله به ما فرمودند: شما پس از من حوادثی را خواهی دید که نمی پسندید. گفتیم: ای رسول الله! ما را به چه دستور می دهید؟ فرمودند: حقشان را به آنان بدهید و حق خود را از الله بخواهید». این جملات برگرفته از انجیل متی است که می گوید: «آنچه از آن قیصر (پادشاه و رئیس دولت) است به او واگذارید و آنچه از آن الله است به خودش واگذار کنید» وارد حدیث شده است و همچنین برتری دادن مستمندان بر ثروتمندان نیز دیدگاه های بینشی نصرانی است، در حدیث هم آمده: «يَدْخُلُ فُقَرَاءُ أُمَّتِي الْجَنَّةَ قَبْلَ الْأَغْنِيَاءِ بِخَمْسُمِائَةِ عَامٍ» «مستمندان امتم پانصد سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می شوند». نویسنده ی کتاب: «ضحی الإسلام» گرچه اصل دیدگاه را مردود شمرده ولی راجع به این احادیثی که گولد زیهر به آنها استناد کرده چیزی نگفته و روشن نساخته که آنها جزو احادیث صحیح به شمار می آیند. از آن رو، وظیفه ی این جانب است که در صدد رد شبهات وارده بر سنت باشم، پاسخی کامل و شفاف به استاد بدهم که این احادیث خلاف گمان و برداشت گولد زیهر و همفکرانش می باشد. پس با استعانت از الله یاری دهنده می گویم: 1- ما محدثان گرچه در اینکه پاره ای از اسرائیلیات و مسیحیات[2] پنهانی به میان احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم رخنه کرده اند، با نظر گولد زیهر موافقیم، اما بر این باوریم که: دانشمندان و منتقدان جهان اسلام، چندین قرن پیش از سر برآوردن گولدزیهر و هم قطارانش، آن را روشن ساخته و به نقد و غربال احادیث پرداخته اند. کسی که نوشته ها و تحقیقات دانشمندان گرانقدر در زمینه ی علوم و مصطلحات حدیث، دانشِ رجال و راویان، شرح و تفسیر احادیث، تخریج[3] کتاب ها و آنچه دانشمندان منتقدی همچون ابن کثیر، ابن القیم، ذهبی، استادشان ابن تیمیه و حافظ عراقی و حافظ ابن حجر به رشته ی تحریر در آورده اند را مطالعه و بررسی نماید به موارد زیادی بر می خورد که آن بزرگواران روشن ساخته اند که کدامین حدیث جزو اسرائیلیات هستند و کدام یک بری و پاک اند. آنان روایات و احادیث را با ترازویی دقیق و بدون کوتاهی، سنجیده اند. نویسنده ی کتاب [تدریب الراوی شرح تقریب النواوی در صفحه 187-188]، در این زمینه می گوید: گاهی اوقات جعل کننده سخنی از سخنان خود - مانند اکثر احادیث جعلی - یا برخی دانشمندان یا زاهدان و یا اسرائیلیات را همراه سندی ذکر می کند و آن را به رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت می دهد. مانند حدیث: «معده مرکز بیماری ها و پیشگیری، اصل همه ی داروهاست» این حدیث میان سخنان رسول الله صلی الله علیه وسلم جایی ندارد بلکه جزو سخنان و هشدارهای برخی از پزشکان است؛ گفته شده از کلام حارث بن کلده پزشک عرب زبان می باشد. حافظ عراقی در شرح الفیه، حدیث «دوستی دنیا سر چشمه ی تمام گناهان است» را مثال زده و می گوید: این سخن مالک بن دینار است، چنانکه ابن ابی الدنیا در کتاب "مکاید الشیطان" با اسناد خود به او نسبت داده و یا جزو سخنان عیسی علیه السلام است، چنانکه بیهقی در کتاب الزهد روایت کرده، اما اصلی در میان احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش وجود ندارد.
امام ابن تیمیه راجع به حدیث دروغین: «آسمان و زمین گنجایش مرا ندارند، اما قلب بندهی مؤمنم گنجایش مرا دارد»، می گوید: این حدیث جزو اسرائیلیات است و اصلی شناخته شده از رسول الله صلی الله علیه وسلم برایش نیست. اما آنچه ما از او و شاگردان گولد زیهر نمی پذیریم این است که آنان برای اثبات گفته ی خود به احادیث صحیحی استناد کرده اند، اگر مثال هایی را می زدند که مورد پذیرش محدثین منتقد بود اعتراضی نداشتیم، ولی چطور مثال های ایشان را بپذیریم در حالی که می خواهند سنت را به تباهی کشانده و در همه ی آن شک اندازند؟ این است مقصود اصلی و نخست در بحثها و تحقیقات شرق شناسانه ی آنان. 2- اصلاً منصفانه نیست در مواردی که اسلام با یهودیت یا مسیحیت موافق است بگوییم که اسلام از آن دو آئین گرفته است، زیرا قرآن کریم که تردیدی در متواتر بودن آن و محافظت از راه یافتن هرگونه تحریفی بدان وجود ندارد، در پاره ای از قوانین، فضایل اخلاقی و داستان ها با تورات و انجیل موافق است. پس آیا این بدین معناست که آنها را از تورات و انجیل استخراج کرده است؟ به نظر من پاسخ آن منفی می باشد. یکی از چیزهایی که لازم است دانسته شود، این است که اساس همه ی شریعت های آسمانی از یک منبع الهی سر چشمه گرفته اند، و عقاید، فضایل، مسائل بدیهی و ضروریات با تغییر زمان ها و شرایع در هر دینی تغییر و تحولی بر آنها وارد نمی شود. الله حکیم می فرماید: ﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ﴾ [الشورى: ١٣]. «الله، آن آئینی را که نوح و ابراهیم و موسی و عیسی را به آن سفارش کرده، برای تو شریعت قرار داده است و آن این است که سفارش نموده ایم دین را پا برجا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید». و یا می فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ﴾ [الانبیاء: ٢٥]. «و ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستاده ایم مگر این که به او وحی کرده ایم: معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش کنید». و همچنین در جایی دیگر می فرماید: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَمُهَيۡمِنًا عَلَيۡهِ﴾ [المائدة: ٤٨]. «و کتاب را به حق بر تو نازل کردیم در حالی که تصدیق کننده ی کتاب هایی است که پیش از آن بوده و بر آن ها شاهد و نگهبان است». ولی این اصول، فضایل، اخلاقیات و ضروریات در دین اسلام به صورت کامل تر و شایسته تر برای همه ی زمان ها و مکان ها وارد شده است. زمانی که قضیه چنین باشد نه عقل و نه شرع، از آن جلوگیری نمی کند که در پاره ای از قوانین و فضایل اخلاقی با دیگر ادیان سازگار باشد. و سرتاسر کتاب های آسمانی دچار تحریف و تبدیل نگشته اند. هرچه با قرآن موافق بود حق و هرچه مخالف بود باطل است، زیرا قرآن از تحریف و تغییر محفوظ مانده و زمینه و اسباب رسیدنش به امت اسلامی با همان نصی که الله نازل نمود فراهم بوده و شاهد بر کتاب های آسمانی پیشین می باشد. برای مثال مسأله ی عفو و گذشت در آیین مسیحیت آمده و عیسی علیه السلام بدان فرا خوانده و مردم را در آراستن خود به آن تشویق نموده تا ستم و تجاوز به خون و شرف و شخصیت و اموال، که یهودیان در این زمینه ها به اوج خود رسیده بودند، کاهش یابد. سپس اسلام، دین فراگیر و ماندگار سر برآورد و انتقام و پاسخ بدی به بدی را مباح نمود، اما در کنار آن در چندین آیه عفو را پسندیده جلوه داد و مردم را به گذشت از بدی ها و لغزش ها تشویق نمود. آیا معنای آن این است که قرآن در مسأله ی عفو و گذشت از آیین مسیحیت تأثیر گرفته است؟ یکی دیگر از آن نمونه ها، دستور پنهان نگه داشتن صدقه و انفاق است، این امر، نه ویژه ی مسیحیان و نه محدود به دیگران است، بلکه از جمله اموری است که همه ی ادیان نسبت به رعایت و اجرای آن اتفاق نظر دارند، الله متعال در این باره می فرماید: ﴿إِن تُبۡدُواْ ٱلصَّدَقَٰتِ فَنِعِمَّا هِيَۖ وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَئَِّاتِكُمۡۗ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾ [البقرة: ٢٧١]. «اگر صدقه ها را آشکار کنید چه نیکوست و اگر آن ها را پنهان دارید و به تهی دستان بدهید، پس این برای شما بهتر است و برخی از گناهان شما را می زداید، و الله به آنچه می کنید، آگاه است». پس گولد زیهر و پیروانش چطور بعد از این به خود اجازه می دهند بگویند: آنها بر اثر ثأتیر گذاری مسیحیت بر اسلام به وقوع پیوسته است؟ یکی دیگر از آن مثال ها، قانون احترام به مستمندان است. پس چنانکه پنداشته است ستایش و بالا بردن منزلت ایشان محدود به مسیحیت نمی باشد. بلکه اسلام، یهودیت و مسیحیت در آن مسأله مشترک اند و قاعده ی کیفر در برابر کردارها امری مشترک میان همه ی ادیان است. الله می فرماید: ﴿وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ ٣٧ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ﴾ [النجم : ٣٧-٣٩]. «و ابراهیم که به بهترین وجه ادا کرد، اینکه هیچ کس بار گناهان دیگری را به دوش نمی کشد و اینکه برای انسان پاداش و بهره ای نیست جز آنچه خود برای آن تلاش کرده است». مستمند و ثروتمند در این امر مساوی هستند و گاهی مستمندی بر اثر صداقت در ایمان، اخلاص و فدا کردن جانش، با همان مقدار اندک سرمایه ای که در اختیار دارد به جایگاهی می رسد که ثروتمند توانمند، امکان دست یابی بدان را ندارد و گاهی هم ثروتمند بر اثر ادای حقوق الله و بندگان، به مستوایی می رسد که فقیر نمی تواند بدان برسد. عده ای از توانگران و ثروتمندان مسلمان، به فضائل، امتیازات و جایگاهی رسیدند که مستمندان به آن نمی رسند، افرادی همچون: ابوبکر صدیق، عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف رضی الله عنه. بنابراین مساله، مسأله ی ثروتمندی و مستمندی نیست. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مقام و منزلت مستمندان را نزد پروردگارشان بالا می برد. راجع به ساکنان مدینه که برادران دینیشان را یاری دادند می فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَايَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾ [الحشر: ٩]. «و - نیز برای - کسانی که پیش از آنان در دیار خود - مدینه دار الاسلام - جای گرفتند و ایمان آورده بودند، کسانی را که به سوی شان هجرت کنند دوست می دارند، و در دل های خود از آنچه - به مهاجران - داده شده احساس نیازمندی نمی کنند، و آن ها را بر خود مقدم می دارند، هرچند خودشان نیازمند باشند، و کسانی که از بخل نَفْس خویش باز داشته اند، پس آن ها رستگارانند». و درباره ی مهاجران مکه می فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ﴾ [الحشر: ٨]. «(این اموال فَی) برای فقرای مهاجری است که از خانه و اموال شان بیرون رانده شدند، از الله فضل و خشنودی می طلبند، و الله و رسولش را یاری می کنند، آن ها راستگویانند». احادیث موجود در صحیح بخاری و مسلم و دیگر کتب حدیث و سنت بر همین منوال وارد شده اند. بنابراین اساس و پایه ای که گولد زیهر و شاگردانش، دیدگاه خویش را بر آن بنا نهاده بودند فرو می ریزد. و اینک به بررسی جایگاه احادیثی می پردازیم که او برای تأیید دیدگاهش بدانها استناد کرده بود. 3- حدیث: «رَجُلٌ تَصَدَّقَ فَأَخْفَی حَتَّى لاَ تَعْلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنْفِقُ يَمِينُهُ».«و مردی که چنان صدقه ...» این حدیث بخشی از حدیث شریف است که می فرماید: «سَبْعَةٌ يُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِي ظِلِّهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ». «الله در روز آخرت که هیچ سایه و پناهگاهی جز سایه اش وجود ندارد، هفت گروه را زیر سایه ی خویش پناه می هد ...». این حدیث را امام بخاری و مسلم با سند های صحیح متصل به رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت نموده اند[4]. و همچنین ترمذی در کتاب الزهد و نسائی در کتاب القضاء و کتاب الرقاق آن روایت کرده اند. حدیث دوم که عبد الله بن مسعود رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده است: «إِنَّكُمْ سَتَرَوْنَ بَعْدِي أَثَرَةً وَأُمُورًا تُنْكِرُونَهَا». «پس از من اموری خواهد آمد که آن را ناپسند می دانید..» باز هم امام بخاری و مسلم روایتش کرده اند[5]. حدیث صحیحی است که هیچ اشکالی در سند و متن آن وجود ندارد. و هدف از آن هشدار به مسلمانان است مبنی بر اینکه وقتی دیدند فرمانروایان اموال را به انحصار خود درمی آورند و بعضی از حقوق ایشان را پایمال می کنند و یا امور ناپسند و خلاف شرع را از آنان مشاهده کردند به شرطی که کفر آشکار نباشد، چنانکه در حدیث دیگری که بخاری و مسلم روایتش می کنند، آمده است، صبر پیشه کنند و مبادا در فکر راه اندازی آشوب ها و انقلاب باشند. این بینش و طرز تفکر، کارِ بجا و حکیمانه ای است، زیرا اگر اسلام بخاطر کم ترین ظلم و ستمی انقلاب و شورش را علیه حکام و فرمانروایان اجازه می داد، جامعه ی اسلامی به زنجیره ای از روزهای پرخون تبدیل می شد. چون فرمانروایان هر اندازه دادگر باشند، معایب و نواقصی هم دارند. آنگاه بر روی زمین کدام فرمانروا وجود دارد که همه ی زیر دستانش از او راضی باشند؟! در حالیکه مردم چنان هستند که الله راجع به ایشان می فرماید: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَلۡمِزُكَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ فَإِنۡ أُعۡطُواْ مِنۡهَا رَضُواْ وَإِن لَّمۡ يُعۡطَوۡاْ مِنۡهَآ إِذَا هُمۡ يَسۡخَطُونَ﴾ [التوبة: ٥٨]. «و از آنها کسانی هستند که در تقسیم صدقات به تو خرده می گیرند، پس اگر از آن به آن ها داده شود، راضی می شوند، و اگر از آن چیزی داده نشود، فوراً خشم می گیرند». مقصود از دادن حق حکام به آنان، این است که تکلیف تعیین شده از طرف الله قانون گذار حکیم نسبت به ایشان رعایت شود، از جمله حقوق خصوصی و عمومی مانند: زکات، شرکت در صفوف لشکریان و جهادگران، انفاق در راه الله، کمک به آنان برای اجرای قوانین، حفظ مرزها و فرمانبرداری از ایشان در چارچوب دین الله و مشروط به مشاهده نکردن کفر آشکار از آنان. هدف رسول الله صلی الله علیه وسلم از جمله ی: "و آنچه را از آن شماست از الله بخواهید" این است که ازالله بخواهید حقوقتان همچون غنایم، فیء و امثال آن که از جمله حقوق زیر دست بر فرمانرواست، به شما داده شود، و در راستای استیفای حقوق خود، با آنها به جنگ نپردازید. آنان را به الله واگذارید که الله شما را پیروز می گرداند و آنان را نابود می کند. این معنایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم از آن حدیث مد نظرشان بوده است غیر از معنا و هدفی است که حضرت عیسی علیه السلام از جمله ی: «آنچه از آنِ قیصر است به ....» داشته است[6]. اگر هم بپذیریم همان معناست، لازم نیست از آن بر گرفته شده باشد، چرا که هر دوی آنان پیامبرانی هستند که از سوی پروردگارشان به آنان وحی شده است. بر این اساس از جمله اموری خواهد بود که میان ادیان آسمانی یکسان می باشد. و اما حدیث: «يَدْخُلُ فُقَرَاءُ أُمَّتِي الْجَنَّةَ قَبْلَ الْأَغْنِيَاءِ بِخَمْسُمِائَةِ عَامٍ» «مستمندان امتم پانصد سال زودتر از سرمایه داران وارد بهشت می شوند»، امام احمد، ترمذی و ابن ماجه از ابوهریره رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت کرده اند. ترمذی در ارزیابی آن می گوید: حدیث از جمله احادیث حسن صحیح است. قبلا نیز گفتم به عقیده ی من احتمال زیادی دارد ادیان مختلف راجع به این نوع امور، توافق و سازگاری داشته باشند که نشان از احترام مستمندان و بیان ارزش و امتیازشان است. مشروط به اینکه دارای ایمان، نیکوکاری، تقوی، استقامت و تحمل سختی های زندگی و پیشه کردن صبر در برابر ناخوشایندی ها باشند وگرنه ثروتمندان سپاسگذار، بیشتر از آنان امتیاز دارند. برگرفته از کتاب "پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم" تألیف: ابو محمد، محمد بن محمد ابوشهبه [1]-ج 1/340 چاپ اول. [2]- اسرائیلیات گفته های بنی اسرائیل است که آن را از علماء و کتاب هایشان مانند تلمود گرفته شده است. اما دامنه ی اطلاق اسرائیلیات تا جایی گسترده شده که بر همه ی دانش های اهل کتاب که وارد حدیث شده اسرائیلیات گفته می شود. برخی دانشمندان میان اسرائیلیات و مسیحیات تفاوت قائل هستند. [3]- تخریج یعنی: احادیث را همراه سند آوردن. تخریج کتاب یعنی تحقیق در اسناد حدیث و آوردن اسنادی برای احادیثی که نویسنده ی کتاب بدانها اشاره کرده است. مترجم. [4]- صحیح بخاری کتاب الاذان باب: من جلس في الـمسجد ینظر الصلاة وفضل الـمساجد. صحیح مسلم: کتاب الزکاة- باب: فضل اخفاء الصدقه. [5]- صحیح بخاری: کتاب الفتن، باب: قول النبی سترون بعدی اثره تنکرونها. و صیح مسلم: کتاب الامارة، باب: الامر بالصبر عند ظلم الولاة واستئثارهم. [6] لازم است اشاره شود که: غربی ها برای جدا کردن دین از دولت این گفته را مورد استناد قرار می دهند. این امر اگر در غیر از اسلام جایز باشد در مکتب اسلام که برای تأمین خوشبختی دینی و دنیایی انسان ها آمده است جایز نمی باشد. تمام گزاره ها و امور مربوط به حکومت از قبیل امور بازرگانی، سیاسی، اقتصادی، پیمان نامه، کشاورزی، صنایع و. بازرگانی در قرآن کریم یا سنت پیامبر بزرگوار روشن شدهاند |