|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
رد بر عدم پذیرش حدیث مناظره ی بهشت و جهنم |
بسم الله الرحمن الرحیم رد بر عدم پذیرش حدیث مناظره ی بهشت و جهنم مقاله ی زیر برگرفته از کتاب "پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم" است. بخاری و مسلم از ابو هریره رضی الله عنه روایت کرده اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «تَحَاجَّتِ الْجَنَّةُ وَالنَّارُ، فَقَالَتِ النَّارُ: أُوثِرْتُ بِالْمُتَكَبِّرِينَ وَالْمُتَجَبِّرِينَ، وَقَالَتِ الْجَنَّةُ: مَالِي لَا يَدْخُلُنِي إِلَّا ضُعَفَاءُ النَّاسِ وَسَقَطَتُهُمْ، فَقَالَ اللَّهُ لِلْجَنَّةِ: إِنَّمَا أَنْتِ رَحْمَتِي أَرْحَمُ بِكِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِي، وَقَالَ لِلنَّارِ: إِنَّمَا أَنْتِ عَذَابِي أُعَذِّبُ بِكِ مَنْ أَشَاءُ مِنْ عِبَادِي، وَلِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْكُمَا مِلْؤُهَا، فَأَمَّا النَّارُ فَلَا تَمْتَلِئُ حَتَّى يَضَعَ فِيهَا رِجْلَهُ فَتَقُولُ: قَطْ قَطْ قَطْ فَهُنَالِكَ تَمْتَلِئُ وَيُزْوَى بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ» یعنی: «بهشت و جهنم به مناقشه پرداختند؛ جهنم گفت: من به همنشینی با جباران و متکبرین ترجیح داده شدم. بهشت گفت: چرا فقط ضعیفان و درماندگان بر من داخل می شوند. الله، خطاب به بهشت فرمود: تو رحمت من هستی و با آن به هر کدام از بندگان که بخواهم رحم می کنم. و خطاب به جهنم فرمود: تو عذاب من هستی و هر کدام از بندگان را بخواهم با تو عذاب می دهم، و هر دوی شما لبریز خواهید شد. اما جهنم پر نمی شود تا این که الله روی آن پا می گذارد تا جایی که جهنم می گوید: کافی است کافی است. در این هنگام پر می شود و منقبض می گردد». در جواب می گویم: این حدیث را امام بخاری و امام مسلم در صحیح شان روایت کرده اند[1]. امام مسلم حدیث را از ابو هریره رضی الله عنه از طرق بسیاری که جای شکی در آن نیست و نیز از ابوسعید خدری رضی الله عنه روایت کرده است و بخاری از انس[2] و ابوهریره رضی الله عنهم روایت نموده. اگر حدیث فقط از طریق ابوهریره رضی الله عنه بود باز هم جای چنین اعتراضی وجود نداشت. آنچنان که ملاحظه کردید از صحابه های دیگری نیز روایت شده است. این چنین است که اساس کلامش که می گوید حدیث فقط از ابوهریره رضی الله عنه است، فرو می ریزد، لذا او را متهم به وضع کرده است، اگر ابوهریره رضی الله عنه از دید او سازنده ی حدیث است در مورد سایر اصحاب چه می گوید؟ این از ناحیه ی سند بود، اما از ناحیه ی متن هم هیچ گونه غباری بر آن نیست تا شک و گمانی ایجاد کند، و تنها کسی، شک و گمان به خودش راه می دهد که چیزی از ادبیات عرب و بلاغه را نفهمد. الله در قرآن می فرماید: ﴿يَوۡمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ ٱمۡتَلَأۡتِ وَتَقُولُ هَلۡ مِن مَّزِيد﴾ [ق: ٣٠] یعنی: «روزی که به جهنم می گوییم آیا لبریز نشده ای؟ و او می گوید: آیا افزون بر این هم هست؟». حدیث، بهشت و جهنم را به دو انسان عاقل تشبیه کرده که با هم بحث و گفت وگو می کنند پس الله با گفتاری قاطعانه به اختلاف آنها فیصله می دهد و افزون بر تأیید قرآنی، چنین اسلوبی در لغت عربی فراوان یافت می شود، مثلاً شاعر می گوید: شکا إلیّ جملی طول السُری *** صبراً جُمَیلِی فکلانا مُبتَلی یعنی: شتر من از طولانی بودن شب به من شکایت کرد، من هم در جواب گفتم: صبر پیشه کن، هر دو آزمایش می شویم. بین شتر و ساربان گفت و شنودی رخ نداده تنها تشبیه حالت و وضعیت آنها است. امرؤ القیس در معلق مشهورش می گوید: فقلت له لـما تـمطّی بصلبه *** واَردَفَ أعجازاً وناء بکلکل ألا أیها اللیل الطویل ألا انجلی *** بصبح وما الإصباح منک بأمثل یعنی: و چون شب طولانی شد و چادر خود را همه جا گستراند به او گفتم: ای شب طولانی و بلند! آیا صبح نمی شوی؟ اگر چه که صبح هم بهتر از تو نیست». و شخصی دیگر می گوید: «حوض را پر کردم و گفت کافی است». حوض سخن نمی گوید و این تمثیل با این وجود، جایز است گفتگوی جهنم و بهشت می تواند حمل بر گفتگوی مأموران آن دو باشد. در این صورت کلام از قبیل مجاز به حذف است، یعنی مأموران بهشت و مأموران جهنم با هم بحث کردند. پس از دو تأویل گذشته اگر دیدگاه بعضی از بزرگان را مبنی بر حقیقت گفتگوی بهشت و جهنم بپذیریم، به اشتباه نرفته ایم و به صحت حدیث لطمه ای وارد نمی گردد و در این صورت ما انسان گزافه گو و متحجر نیز نیستیم آنچنان که مؤلف گمان می کند. چون از قدرت الله بعید نیست که بهشت و جهنم را به سخن در آورد همانگونه که اعضای انسان را در قیامت به سخن در خواهد آورد و اگر انسان می تواند مخلوقات جامد را به حرکت در آورد و آنها را به سخن وادارد، آیا برای الله، غیر ممکن بدانیم که بتواند قدرت سخن گفتن را در بهشت و جهنم قرار دهد؟ اما جمله ی: «الله روی جهنم پا می گذارد...». بزرگان دین در مورد این قسمت از حدیث و در کل احادیثی از این نوع که در ارتباط با الله است، دو دیدگاه دارند: 1- مذهب سلف: بدون تأویل و تشبیه به آن ایمان می آورند. 2- مذهب خلف: تأویل کردن نصوص. اهل تأویل گفته اند: «هدف از پا» گروهی است که الله آنها را رهسپار جهنم می کند یا منظور پای بعضی از مخلوقات است، یا کنایه از به ذلت و خواری کشیدن جهنم و ساکن کردن آن می باشد. چون جهنم در طغیان زیاده روی می کند و خواستار افراد بیشتری می شود، الله او را خوار می کند و زیر پایش قرار می دهد و مراد از پا اینجا حقیقت آن نیست. عرب ها اعضای انسان را به کار می برند ولی هدف آنها تشبیه و تمثیل است نه ذات آنها. همیشه عرب از این گونه الفاظ استفاده می کردند مثلا می گویند: «او را زیر و دست پایم گذاشتم» منظور این نیست که او را به طور حقیقی زیر دست و پایم گذاشتم بلکه به ذلت و خواری طرف کشاندن طرف مقابل است.
برگرفته از کتاب "پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم" تألیف: ابو محمد، محمد بن محمد ابوشهبه
|