تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

ردی بر اتهامات مستشرقین در مورد علل جعل حدیث

بسم الله الرحمن الرحیم


ردی بر اتهامات مستشرقین در مورد علل جعل حدیث


نویسنده ‌ی کتاب: [نظرة عامه في تاریخ الفقه الاسلامی: ص 126] چاپ سوم در مطلبی تحت عنوان «جعل حدیث و اظهارات خاور شناسان» می‌ گوید:

 


در اینجا مسأله‌ ای بسیار مهم وجود دارد که مناسب می ‌دانیم کمی به تفصیل آن بپردازیم، یعنی موضوع جعل حدیث در این دوران؛ تا همین اواخر میان طبقات متوسط خاورشناسان این دیدگاه شایع بود که قسمت عمده‌ ی احادیث، نتیجه‌ ی تحول دینی، سیاسی و اجتماعی اسلام در دو قرن اول و دوم است، و درست نیست گفته شود حدیث در همان دوران اولی به عنوان سند معتبر اسلام محسوب بود، بلکه نتیجه‌ ای از تلاش‌ های اسلام در دوران پختگی و کمال است[1].


در توضیح این دیدگاه گفته ‌اند:


1- در دوره‌ ی نخست، خصومت و دشمنی میان امویان و دانشمندان پرهیزگار شدت گرفت و ایشان به امر گرد‌آوری حدیث و سنت پرداختند، و نظر به اینکه آنچه در اختیارشان بود نمی ‌توانست آنان را در بر آورده ساختن اهدافشان یاری رساند شروع به جعل و اختراع چیزهایی از خود کردند که از دید ایشان پسندیده بود و با روح تعالیم اسلامی هم منافاتی نداشت. و پیش روی وجدان خود، آن را چنین توجیه کردند که این اقدامات را در راه مبارزه با تجاوزگری، الحاد و دور شدن از سنت ها و روش های دینی انجام می ‌دهند. و چون آنان به دشمنان خاندان اموی که علویها بودند امید داشتند، لذا توجه خویش را به آنان معطوف کرده و در وهله‌ ی اول به جعل احادیثی در ستایش اهل‌ بیت پرداختند، که این امر به طور غیر مستقیم حرکتی در راستای سرزنش و مورد هجوم قرار دادن اموی ‌ها محسوب می ‌شد. و بر همین منوال حدیث در قرن اول، مسیر مخالفت پنهانی به گونه ‌ای غم ‌انگیز را علیه مخالفان سنت‌ های فقهی و قانونی در پیش گرفت.


2- کار بدینجا محدود نشد چون خود حکومت در برابر آن ساکت نماند و هرگاه می ‌خواست دیدگاهی را تعمیم دهد یا این گروه پرهیزگاران را فرو نشاند حدیث را دستاویز قرار داده و یا به جعل آن فرا می‌ خواند. ما اگر بخواهیم همه‌ ی آن را بدانیم، می ‌بینیم هیچ مسأله‌ ی دارای اختلاف سیاسی یا اعتقادی وجود ندارد مگر اینکه بر پاره ‌ای احادیث دارای سند های قوی متکی است. از این رو جعل حدیث و انتشار پاره‌ ای از آن و در معرض فشار قرار دادن پاره ‌ای دیگر، از همان اوایل شروع شد.


4- حرکت جعل در دایره‌ ی احادیث سیاسی و به نفع خاندان اموی ‌ها باقی نماند، بلکه به محدوده‌ ی دین در امور عبادی که با آراء ساکنان مدینه سازگار نبود کشیده شد. مثل اینکه معروف است خطبه ‌های نماز جمعه دو تا بودند که خطیب ایستاده به ایراد آن می ‌پرداخت و خطبه‌ های عید پس از نماز ایراد می‌ شد که اموی‌ ها آن را تغییر داده و خلیفه نشسته خطبه‌ ی جمعه را ایراد و خطبه عید را پیش از نماز قرار دادند. و برای آن به روایت رجاء بن حیوه استدلال کردند که رسول الله و خلفای راشدین در حال نشستن به ایراد خطبه می ‌پرداختند. در حالیکه جابر بن سمره گفت: هر که برایتان حدیث روایت کند که رسول الله نشسته خطبه می ‌خواند دروغ گفته است. و مثل آنکه معاویه پله‌ های منبر را افزایش داد که عباسی‌ ها بعد از او آن را از بین بردند. چنان که کار جعل به انتشار احادیث دارای گرایش‌ های مختلف محدود نماند، بلکه به زیر فشار قرار دادن احادیثی سرایت کرد که در بر گیرند‌ی نقطه نظرات آنها نبود و سعی بر مخفی نگه داشتن و بی ‌اهمیت جلوه دادنشان می ‌کردند. چیزی که شکی در آن نیست این است که احادیثی در راستای منافع امویان وجود داشتند که به هنگام ظهور عباسی‌ ها ناپدید گشتند.


5- برای تأیید گفتارش، اقوال دانشمندان جرح و تعدیل را که در زمینه‌ ی جرح و تعدیل افراد گفته شده است را مورد استناد قرار داده است، و بیشتر آنها از پیشینیان نقل شده است[2]. می ‌گوید: یکی از آنها سخن محدث عاصم بن نبیل[3] (متوفی سال 212 که نود سال داشت) است که می ‌گوید: صالح را ندیده‌ ام در هیچ چیز مانند حدیث دروغ بگوید.


یحیی بن سعید قطان (متوفی سال 192) می ‌گوید: وکیع از زیاد بن عبدالله نقل می‌ کند که او با وجود شرافت و احترامش در حدیث بسیار دروغگو بود.


زید بن هارون می‌ گوید: محدثان کوفه در زمان خود به جز یک نفر همه مدلس بودند حتی نام دو سفیان هم (سفیان ثوری و سفیان بن عیینه) میان مدلسین آورده شده است.


6- می‌ گوید: مسلمانان در قرن دوم احساس کردند اعتراف به صحت احادیثی که در قالب حدیث گفته می ‌شود، واجب است. و در میان احادیث دارای سندهای «جیّد» بسیاری از احادیث جعلی و دروغین وجود دارد. و حدیث: "در آینده نقل حدیث از من زیاد می‌ شود، پس هر که حدیثی برایتان بازگو گرد، آن را با کتاب الله مطابقت دهید، هر چه با آن همخوانی داشت از من است چه گفته باشم یا نگفته باشم" و حدیث ابن ماجه مبنی بر اینکه: "هر گفته‌ ی نیکویی که گفته شده از من است"[4]. این دو حدیث، محدثین را بر ساختن حدیث یاری رساند. و ممکن است به نمونه‌ هایی از آن در میان احادیث مورد اعتماد اشاره نماییم. از جمله آنچه مسلم روایت می‌ کند که رسول دستور کشتن سگ‌ ها را صادر فرمود: به جز سگ شکار یا سگ نگهبان حیوانات. به ابن عمر گفتند ابوهریره جمله‌ ی: (جز سگ پاسدار مزارع کشاورزی) را افزوده است. در پاسخ گفت: ابوهریره خودش دارای زمین کشاورزی بود. [صحیح مسلم: کتاب الصید].


نقد ابن عمر اشاره به این موضوع دارد که محدث بخاطر دست یابی به هدف خود چنان می ‌کرد.


7- می ‌گوید: برای اثبات پاره ‌ای از قواعد فقهی، درب دیگری، غیر از روایات را باز گشودند، و آن آشکار ساختن نامه‌ هایی بود که خواسته ی رسول الله را روشن می‌ ساختند. این نوع در آن دوران از مقبولیت برخوردار بود. هر گاه موضوع به نسخه ‌ای از آن نامه‌ ها ارتباط داشته باشد از اصل آن نمی ‌پرسند و راجع به صحتش تحقیق نمی ‌کنند و می ‌توانیم گستاخی دروغ‌ پردازان را در این‌ گونه اخبار آشکار کنیم. و آن بدین شرح است که عده‌ ای در زمان امویان خواستند میان عرب‌ های ساکن شمال و جنوب سازش و توافق بر قرار سازند، برای دستیابی به این هدف پیمان نامه ‌ای که در دوران «تُبَّع بن معدی کرب» میان یمنی‌ ها و قبیله‌ ی ربیعه نوشته شده بود و نزد برخی نوادگان فرمانروای قبیله‌ ی «حِمیَر» نگه داری شده بود، بیرون آوردند. کسانی که اینگونه سندها را می ‌پذیرند، اعتراف به سندی که در آن مقدار زکات و موارد آن در زمان پیامبر ذکر شده، برایشان بسیار راحت‌ تر است. و چه بسیار در مورد مقادیر وموارد زکات احادیث وارد شده است. ولی هیچ یک از آنها به اثبات نرسیده تا گرد آورندگان حدیث، نصوصی را از آنها استخراج نمایند که حاوی نظام و چارچوب مفصل و دقیقی باشد. لذا مردم مجبور شدند به سفارش‌ های نوشته شده‌ ی پیامبر‌ در زمینه‌ ی پرداخت زکات، مانند آنچه به نمایندگانش در مناطق عرب ‌نشین از قبیل وصیت ایشان به معاذ بن جبل، و نامه او به عمرو بن حزم[5] و دیگران که راویان حدیث محتوای آنها را برایمان نقل کرده‌ اند، عمل نمایند.


مردم به این نسخه‌ های نقل شده از اصول اکتفا نکردند، بلکه پاره ‌ای از این سند های قدیمی را نیز بیرون آوردند. سندی که نزد خاندان عمر بوده و عمر بن عبدالعزیز دستور نقل نسخه‌ ای از آن را صادر نمود. و ابو داود روایت کرده است که زُهری آن را تصحیح کرده است. سندی دیگر با مهر پیامبر وجود دارد که باز هم ابوداود روایتش می ‌کند، و حماد بن اسامه از طریق ثمامه بن عبدالله بن انس آشکارش کرد. و ابوبکر هنگامی که انس را برای جمع‌ آوری زکات فرستاد، آن نسخه را به انس بن مالک داده بود.


نویسنده می ‌گوید: این همان دیدگاهی است که میان طبقات متوسط خاورشناسان در قرن گذشته شایع شده بود، نظریه ‌ای فرضی و خیالی که از مطالب کتاب‌ های متنوع و گوناگون استنباط کرده و آن را در جایگاه و منزلت اقوال علمای گذشته جرح و تعدیل - که جهت مبالغه در شناخت حدیث بکار گرفته بودند - قرار دادند، در حالی که جرح و تعدیل علمای گذشته حقایقی ثابت و صورت‌ های صحیحی بوده ‌اند.


این چند سطر کوتاه پاسخ نویسنده‌ ی ارجمند استاد دکتر علی حسن عبدالقادر، پس از انباشتن چند صفحه از نظریات این خاور شناس یهودی «گولدزیهر» بود. نام برده که از اساتید دانشگاه الازهر و دارای هر دو فرهنگ و دانش اسلامی و غربی است، لازم بود به صورت مبسوطی به رد آن می‌ پرداخت تا آثار زیانبار این دیدگاه ویرانگر و باطل در درون خوانندگان کتابش زدوده شود. ای کاش چنان می‌ کرد و اگر چنان اقدام دلسوزانه‌ ای انجام می ‌داد، کامل‌ ترین پاداش را از سوی الله متعال دریافت می ‌کرد و از طرف ما مسلمانان نیز که به جایگاه سنت و حدیث در اسلام و قرآن آگاه هستیم تقدیر و ستایش فراوانی عایدش می‌ گشت. از این رو لازم دیدم در جهت خدمت به سنت و حدیث و دفع و زدودن غبار شبهات و انتقادات وارده از چهره‌ ی تابناک آنها به پاسخ مفصل آن بپردازیم ولی مناسب دیدم پیش از پرداختن به رد مبسوط شبهات او که بر گرفته از دیدگاه این خاور شناس یهودی کینه توز به اسلام و قرآن و سنت است، دیدگاهی که میان طبقات متوسط آنان رواج یافته و بیشتر‌شان بدان پایبندند و جز عده‌ ی کمی از آن آزاد نشده‌ اند، را روشن نمایم. لذا با استعانت از الله مهربان می‌ گویم:


پاسخ مختصر

حقایقی برگرفته از ویژگی ‌های رسول الله صلی الله علیه وسلم، اصحاب و تابعین که بنیان آراء و نظرات گولدزیهر را ویران می‌ سازد.


حقیقت اول:

قرآن کریم بر رسول الله صلی الله علیه وسلم فرود آمد و ایشان بدون آنکه حرفی را بر آن بیفزاید یا بکاهند، آن را به مردم ابلاغ نمودند، یاران بزرگوارش، آن را از ایشان فرا گرفته و در راه حفظ، دریافت و آگاهی بدان با جان و دل کوشیدند. آنان با وجود آنکه عرب زبان بودند ولی احاطه‌ ی کامل بر همه‌ ی محتویات قرآن نداشتند، زیرا مجمل‌ هایی در قرآن بود که نیاز به شرح و تفصیل داشت، مبهماتی که نیازمندِ بیان و تفسیر، و پیچیدگی‌ هایی که احتیاج به بر طرف ساختن اشکال موجود در آن، عامی که منظور از آن خاص بود، و عامی که نیاز به تخصیص داشت، و مطلقی که باید مقید می‌ شد، در آن وجود داشتند.


اینها مواردی هستند که شناخت زبان عربی و آگاهی از پاره ‌ای قواعد و مبانی شریعت برای فهم و دریافت آنها کافی نمی ‌باشد، لذا باید برای تفسیرهای مشتمل بر موارد مذکور از قانون گذار و فرستاده‌ ی الله یعنی رسول الله صلی الله علیه وسلم بهره می ‌گرفتند. الله بلند مرتبه می‌ فرماید:


﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ [النحل: 44]. « - پیامبران را - با دلايل روشن و کتاب ها – فرستاديم - و قرآن را بر تو نازل کرديم تا براس مردم روشن سازی، آنچه را که به سوی آنها نازل شده است. باشد که آنان بينديشند».


و همچنین:

﴿وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ ٱلَّذِي ٱخۡتَلَفُواْ فِيهِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ٦٤[النحل: ٦٤]. «ما کتاب را بر تو نازل نکرده‌ ایم مگر بدان خاطر که چیزی را برای مردمان بیان و روشن نمایی که در آن اختلاف دارند و هدایت و رحمت برای مؤمنان گردد».


نکته‌ی دوم: مسلمانان نیز به سان هر جامعه‌ ی متمدنی که خواسته‌ ها و نیازمندی‌ هایی دارد، مشکلات دینی و دنیایی تازه‌ ای برایشان پدید آمد، از زندگی ساده ‌ی صحرا نشینی به نوعی زندگی دیگر که مبتنی بر قوانین الهی در زمینه‌ ی عقاید و بینش‌ ها، عبادات، معاملات، اخلاق و دیگر زمینه‌ ها و مبتنی بر یکپارچگی اسلامی بود، منتقل شده بودند و افق‌ های تازه ‌ای در راستای فهم عقاید و قوانین برایشان پدید آمده بود و قرآن کریم که اساس دین و مرجعِ راهِ راست بود، آنان را درباره‌ ی نیازمندی های دینی و دنیایی و اموری که پیشتر برایشان شناخته شده نبود، یاری نمی ‌رساند، زیرا الله متعال امت اسلامی را علاوه بر فهم و عمل به قرآن به حفظ و پاسداریش نیز مکلف نموده بود، لذا اگر همه چیز را در قرآن توضیح می‌ داد حفظ و نگهداریش بر آنان دشوار می ‌آمد و بلکه از قدرت ایشان خارج بود.


بنابراین برای شناخت حکم الله راجع به امور دینی و دنیایی، و برای اینکه علاقه ی ‌شان به آگاهی از قرآن و اسرار آن و اطلاع از محتویات قرآن اعم از عقاید، عبادات، معاملات، اخلاقیات، سیاست و اصول حکومت ‌داری و دیگر موارد، زیاد شود، باید به رسول الله صلی الله علیه وسلم که به عنوان مژده‌ رسان، بیم دهنده، معلم و هدایتگر بسوی راه راست فرستاده شده بود مراجعه نمایند.


این امر به تواتر رسیده که رسول الله صلی الله علیه وسلم در همه چیز، مرجع زنان و مردان مسلمان به شمار می‌ آید تا جایی که آنان راجع به امور مربوط به غسل، عادت ماهانه، مسایل متعلق به حال زایمان و چگونگی نظافت کردن، با احترام از ایشان می ‌پرسیدند و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز پاسخ آنان را با صراحت و بدون خدشه‌ دار کردن اصل حیاء و هتک حرمت‌ ها، بیان می‌ فرمودند. اکثر اوقات زنان مؤمن در شناخت مسایلی که رعایت شرم و حیا اجازه ی صراحت‌ گویی را به آنان نمی ‌داد، از طریق همسران گرامی رسول الله صلی الله علیه وسلم (مادران مؤمنان) آنها را به عرض مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌ رساندند، ایشان هم پاسخشان را غالباً از طریق وحی و یا به وسیله‌ ی اجتهاد (خویش) می‌ داد. زیرا ایشان بنا به اعتقاد محققان، به اجتهاد می ‌پرداخت ولی خطاهای اجتهادیش در صورت وقوع مورد تأیید قرار نمی‌ گرفت. سکوت وحی درباره‌ ی اجتهادهایش بیانگر تأیید الله می‌ باشد.


بر این اساس، یاران بزرگوار چشم به دهان رسول الله صلی الله علیه وسلم بسته بودند، و قوانین و اوامر صادره از طرف رسول الله صلی الله علیه وسلم را مد نظر قرار می‌ دادند. بلکه جایز می‌ دانستند امور دنیایی شان، از قبیل امور جنگی و سیاست به وسیله‌ ی وحی از طرف الله باشد، بهترین دلیل، گفته‌ های حباب بن منذر خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم در روز بدر است که گفته: آیا این منزلی است که از جانب الله تعیین شده و اجازه‌ ی تغییر و تحولی در آن نداریم، یا رأی و جزو فنون جنگی است؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: بلکه تنها رأی و فنون جنگی می ‌باشد. حباب مکان دیگری برای لشکر تعیین نمود و رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز پیشنهاد او را پذیرفت. لذا پس از گردن نهادن به این امر که - که باید هم بدان گردن نهاد - باید معتقد باشیم که ثروت هنگفتی در رابطه با تفسیر و بیان قرآن به روش‌ های متعدد و احکام و ارزش ‌هایی که سنت و حدیث مفصلاً بدان‌ ها پرداخته و در قرآن وجود ندارند، در اختیار مسلمانان قرار دارد.


این ثروت هنگفت و سرمایه‌ی کلانی که در برگیرنده‌ی منافع و فواید زیادی می‌باشد، تحت عنوان احادیث و سنتها، شناخته می‌شود و بدان اسم شهرت دارد.، اعم از سنت‌های گفتاری، کرداری و تأییدات و تقریرات.


حقیقت دوم:

صحابه رضی الله عهنم اهتمام بسیار زیادی به قوانین صادره از طرف رسول الله صلی الله علیه وسلم داده و آنها را با جان می ‌خریدند. اسباب و انگیزه‌ های زیر، ایشان را بر حفظ، دریافت، آگاهی و عمل بدانها وادار می‌ کرد:


1- آراستن به تقوی جز از طریق عمل به هر آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم آورده امکان پذیر نیست و عظمت و برتری در اسلام جر به وسیله‌ ی متصف شدن به ویژگی تقوی ممکن نمی ‌باشد.


﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ [الحجرات: ١٣].«بی ‌گمان گرامی ‌ترین شما نزد الله متقی‌ ترین شما است». و تقوی نیز تنها از طریق عمل به کتاب الله و سنت رسولش صلی الله علیه وسلم پدید می‌ آید. لذا اهتمام آنان به حفظ و نگهداری سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم بسان اهتمام به حفظ کتاب الله بود.


روزی امیر المؤمنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه، در زمان خلافت خویش به امیر مکه گفتند: چه کسی را جانشین خود قرار دادی؟ او گفت: شخصی به نام ابن ابزی. عمر رضی الله عنه گفتند: ابن ابزی کیست؟ گفت: برده ‌ای از بردگان ماست. گفتند: چطور برده را جانشین خود می ‌کنی؟ امیر گفت: او حافظ قرآن و آگاه به علم فرایض و تقسیم میراث است!! عمر رضی الله عنه گفتند: از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیدم که می ‌فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَرْفَعُ بِهَذَا الْكِتَابِ أَقْوَامًا، وَيَضَعُ بِهِ آخَرِينَ» «الله به وسیله‌ ی این کتاب، عده ای را بالا می ‌برد و عده ای را نیز پایین می ‌آورد»[6].


هریک از اصحاب وقتی که به مجلس رسول الله صلی الله علیه وسلم می‌ رفت. به دوستش می ‌گفت: بیا برویم لحظاتی ایمانمان را تجدید کنیم.


2- بسیاری از قوانین دینی و آنچه از رسول الله صلی الله علیه وسلم صادر می شد، متعلق به حوادث و وقایعی مشهور یا مختص به برخی بوده است یا در پاسخ سؤال‌ های اصحاب و یا در مناسبات دیگری وارد شده ‌اند که بیشترین نقش را در حفظ آنچه مربوط به هر صحابی بوده، داشته است.


وقتی این امر چنان معروف و مسلم باشد پس چرا گولدزیهر و دیگر خاورشناسان آن را بعید می ‌دانند که صحابه قسمت عمده‌ ی سنت ها و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را حفظ کرده و به نسل پس از خودشان رسانده باشد؟ و نسل بعد نیز با همان شیوه که از اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم به جا مانده به نسل بعدی تحویل داده باشند تا اینکه به دست ما رسیده است.


3- علاقه شدید و صادقانه ی آنان به رسول الله صلی الله علیه وسلم ضرب المثل شده و موافقان و مخالفان بدان اعتراف کرده ‌اند، تا جایی که یکی از دشمنان در هنگام صلح حدیبیه به قوم مشرک خود گفت: «قسم به الله، پادشاه ایران و مصر را بر تخت فرمانروایی دیده ‌ام، اما ندیدم پیروان هیچ‌ یک از آنان، آنها را دوست داشته باشند، چنانکه اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم وی را دوست می ‌دارند». وقتی محبت آنان نسبت به رسول الله صلی الله علیه وسلم به جایی رسیده باشد که برای دست ‌یابی به آب اضافی وضویش رقابت کنند و هر گاه سرفه می ‌کرد برای بیرون انداختن بلغم و یا اگر آب دهان می ‌ریخت بلافاصله برای دور انداختن آن پیش دستی می ‌کردند، اثر این محبت و علاقه را در زمینه‌ ی حفظ حدیث و سنته ایشان تا چه اندازه باید تصور کنیم؟!!


مردم مقدار زیادی از سخنان و نظرات فرمانروایان امروزی را از بر می ‌کنند، پس چگونه کسی بعید می ‌داند که یاران بزرگوار رسول الله صلی الله علیه وسلم مقدار بسیار زیادی از سخنان و گفته‌ های گهربارش را حفظ کرده و به آیندگان برسانند؟ با وجود اینکه میان پیامبری و فرمانروایی و میان پیروان و شاگردان پیامبران و پیروان فرمانروایان، تفاوت و فاصله ی قابل توجهی وجود دارد.


حقیقت سوم:

فعالیت و تلاش صحابه رضی الله عنهم و نسل‌ های بعدی، پس از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم در راستای اهتمام ویژه و بیش از حد به سنت، گرد‌آوری و حفظ آن، غیر قابل انکار است و آنها نیز به هدف خود از تلاش دست یافتند.


جابر بن عبدالله رضی الله عنه را ببین که برای شنیدن و فراگرفتن حدیثی از یک راوی که آن حدیث را از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیده، یک ماه راه می ‌رود و شتری را برای دست‌ یابی بدان خریداری می ‌کند[7].


ابن عباس رضی الله عنهما را ببین که حدیثی از صحابه ‌ای به او می ‌رسد و برای شنیدنش از خود او به نزدش می ‌رود، وقتی می ‌بیند او خوابیده است، او نیز عبایش را روی در خانه ‌اش بالین می ‌کند و در حالی که باد، گرد و غبار را بر رویش می ‌پاشید، راوی بیرون آمد و او را دید گفت: ای عمو زاده‌ ی رسول الله! چه چیزی باعث شده بدینجا بیایی؟ چرا دنبالم نفرستادی تا نزدت بیایم؟ ابن عباس رضی الله عنهما می ‌گوید: شایسته ‌تر آن است که من پیش شما بیایم، آنگاه حدیث را از او می ‌شنود و رهسپار می ‌گردد. امثال جابر و ابن عباس رضی الله عهنم میان یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم بسیار بسیار زیاد بودند.


و همچنین تابعین نیز توجه فراوانی به حفظ سنت و حدیث نمودند، از سعید بن جبیر رحمه الله روایت شده که همراه ابن عباس رضی الله عنهما به مسافرت می ‌رفت و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم را از او فرا می ‌گرفت و آن را بر روی قسمتی از جهاز شترش می‌ نوشت تا اینکه به خانه می ‌رسید و در کتابش ثبت می ‌کرد.


حقیقت چهارم:

دانشمندان جهان اسلام از دوران صحابه تا پایان جمع و تدوین سنت به صورتی فراگیر، درباره ‌ی حفظ واژه‌ ها، فهم و دریافت معانی، درک احکام، ایستادگی در برابر جنبش جعل حدیث، پیگیری دروغ پردازان و جاعلان و بر ملا ساختن خیانت‌ هایشان برای مردم بسیار تلاش کردند، تا اینکه مردم از سازندگان حدیث پرهیز کنند و فریب ظاهرشان را نخورند، آنها در این عمل، ممتاز و بر دیگران رجحان داشته‌ اند.


علامه ابو الفرج عبد الرحمن بن جوزی رحمه الله متوفای سال 597 هجری می ‌گوید: هنگامی که افزودن و ایجاد تغییر و تحول در قرآن ممکن نبود، گروهی شروع به افزودن جعلیات در احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم کرده و آنچه رسول الله صلی الله علیه وسلم نگفته بودند را بر وی دروغ می‌ بستند. الله مردمانی را برای دفاع از سنت و پرده برداشتن از زشت‌ کاری‌ های آنان فراهم آورد. به راستی که الله تعالی هیچ دوره ‌ای را از این رادمردان خالی نمی ‌گذارد.


سفیان ثوری رحمه الله (متوفی 161 ﻫ) می ‌گوید: فرشتگان نگهبان آسمان و محدثان نگهبانان زمین هستند.


از عبدالله بن مبارک رحمه الله (متوفای 181 ﻫ) روایت شده که به او گفتند: این احادیث، ساختگی‌ اند!! در پاسخ فرمود: دانشمندان منتقد و بسیار آگاهی برای یافتن صحیح از ضعیف زندگی می ‌کنند.


حافظ ذهبی رحمه الله در کتاب تذکرة الحافظ می‌ گوید: هارون الرشید، ملحدی را گرفت تا وی را اعدام کند، ملحد گفت: با هزار حدیثی که جعل کرده ‌ام چه می ‌کنی؟!!! هارون گفت: ای دشمن الله!! تو کجا و ابو اسحاق فرازی[8] و ابن مبارک کجا که آن ها را غربال کرده و تک تک حرف‌ هایش را بیرون می ‌آورند.


از عبدالله بن مبارک رحمه الله نقل شده که اگر یک نفر در بیابانی قصد جعل حدیث را داشته باشد، طوری خواهد شد که میان مردم به دروغگو قلمداد می‌ گردد.


این نقل قول ‌ها دال بر آشنایی محدثان و اهل حدیث به دروغِ دروغ ‌پردازان و جاعلان حدیث است، و نشان از این است که آنان همچون شکارچی در کمین سازندگان حدیث هستند. هرگاه دست به ساختن حدیثی زدند، آن را روشن نموده و زشتی‌ هایشان را بر ملا می ‌کنند، و این چنین حیله‌ ی هایشان را به خودشان باز می ‌گردانند.


همه ‌ی این حقایق و نمونه ‌های دیگری که اینجا گنجایش پرداختن به آنها را ندارد موجب یقین بلکه اعتقاد به این امر می ‌شود که احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم و سنت ‌هایشان بر روی ستون‌ هایی استوار و پایه‌ های محکمی قرار دارد. و چنان که گولدزیهر می ‌پندارد، نیست که احادیث نشأت گرفته از تحول دینی و اجتماعی و سیاسی مسلمانان باشد.


نمی‌ دانم چطور امکان دارد بخش عمده‌ ای از احادیث نتیجه ‌ی تحول و پیشرفت مسلمانان باشد، در حالی که مناطق مختلف جهان اسلام از شرق گرفته تا غرب، در بیشتر مسائل عبادی، قوانین معاملات و دیگر زمینه با هم هماهنگ می‌ باشند؟!! اگر مسأله‌ ی نوشتن حدیث متأثر از تحول سیاسی و اجتماعی می ‌بود، چنانکه آنان گمان برده ‌اند - و گمان بدی هم برده ‌اند - اینگونه محدثین با هم متفق و هماهنگ نمی ‌شدند.


قسمت عمده‌ ی اختلافات فقهی از مسایلی مانند روش اجتهاد، اختلاف دیدگاه هایشان در مورد خبر آحاد، و وجود برخی احادیث در برخی مناطق و نبود آن در برخی دیگر از مناطق نشأت می ‌گیرد. نبود احادیث در برخی مناطق بدین خاطر بود که عده ‌ای از صحابه رضی الله عنهم، قسمتی از احادیث را همراه داشتند که نزد دیگران نبود.


وانگهی، ما هرگز دوره‌ ی نخست را، دوران طفولگی فقه نمی ‌دانیم، بلکه معتقدیم دوران تکامل دینی و قانون‌ گذاری بوده است. دانشمندان هر اندازه در احکام عملی اختلاف داشته باشند بالاخره مرجع آنها قرآن یا سنت یا قیاس و اجماع است.


برای اثبات این امر که دوران رسول الله صلی الله علیه وسلم دوران تکامل دینی و فقهی بود بهتر و روشن ‌تر از این آیه که الله تعالی در حجة الوداع فرود آورد وجود ندارد.


﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰامَ دِينٗاۚ..﴾ [المائ‍دة: ٣].

«امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را دینی برایتان بر‌گزیدم».


 

همچنین:

«تَرَكْتُ فِيكُمْ شَیئيْن، لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا: كِتَابَ اللهِ , وَسُنَّتي».

«دو چیز را درمیان شما باقی گذاشتم که اگر به آن تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد. کتاب الله و سنت من».


و این حدیث که: «تَرَكْتُكُمْ عَلَى الـمحجة الْبَيْضَاءِ التي لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا، لَا يَزِيغُ عَنْهَا إِلَّا هَالِكٌ». «شما را بر راه راست و روشنی رها کردم. مسیری که شب ‌هایش همانند روز – روشن - است. کسی از آن رویگردان نمی ‌شود مگر اینکه هلاک و نابود می ‌گردد».


با همه ی پیشرفت‌ های دنیوی، بازهم هیچ حکمی دینی یا دنیایی نیست مگر اینکه مسلمانان آن را در قرآن یا سنت می ‌یابند. اگر آن را نیافتند بر نمونه‌ های موجود در قرآن یا سنت قیاس می ‌گیرند، وگرنه در پرتو اصول و مبانیِ اصولیِ بر گرفته از قرآن و سنت، برای شناخت احکام به اجتهاد می ‌پردازند. اجتهاد در اسلام تا روز قیامت باقی است ولی شرایطی دارد که باید در شخص مجتهد وجود داشته باشند تا شایستگی اجتهاد را پیدا کند، چون اجتهاد در اسلام دری نیست که هر کسی وارد آن گردد.


یکی از مستلزمات عمومیت و جهان شمولی دین اسلام و ماندگاریش تا روز قیامت، گشوده بودن درب اجتهاد است تا بدین وسیله نیازمندی‌ های دینی و دنیایی انسان‌ ها برآورده شود. و خوب و بجا گفته آنکه می‌ گوید: انسان‌ ها به‌ قدر و اندازه ی جُرم و تبهکاری آدم‌ ها، نیازمند قضاوت هستند.


نمی ‌توان دوره‌ های شریعت اسلامی را به دوره‌ ی طفولت، جوانی و کهن سالی تقسیم کرد. به دلیل آنکه اصول شریعت که کتاب، سنت، اجماع و قیاس است، تکامل بر آن منطبق نمی شود، بلکه تنها بر مذاهب انسانی و قوانین بشری منطبق می‌ گردد. همه یا اکثر خاورشناسان، شریعت اسلامی را به عنوان شریعت الهی فرود آمده از سوی الله بسیار دانا و حکیم به شمار نمی‌ آورند، بلکه بعنوان مذاهب و قوانین بشری و زمینی بدان می ‌نگرند و لذا دچار این گونه اشتباهات می ‌گردند.


آری در زمینه‌ ی تدوین کتب فقهی و احکام، تحول صورت گرفته و این سنت و قانون الله است در زمینه ‌ی علوم و معارف، که با مقدار اندکی آغاز شده و سپس به تدریج افزایش می ‌یابد و فربه می ‌شود، پس اساس فقه بر پایه‌ ی شریعت الهی اعم از کتاب، سنت، اجماع و قیاس می ‌باشد ولی در طول دوران های متوالی زحمات و تلاش سترگِ فقها در زمینه‌ ی فهم، ترجیح و استخراج احکام و آداب در آن مشخص می ‌شود.


هرگاه به هر کتابی از کتاب ‌های فقهی با وجود وفور اختلاف مذاهب و نویسندگانشان در اجتهاد و استخراج احکام مراجعه نمایی، می ‌بینی مملو از آیات قرآنی، احادیث و سنت‌ های رسول الله صلی الله علیه وسلم است.


برگرفته از کتاب "پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم" تألیف: ابو محمد، محمد بن محمد ابوشهبه.

 



[1]- نویسنده می‌گوید این رأیی که نقلش می‌کنیم دیدگاه گولدزیهر در کتاب «در اسات اسلامیة» می‌باشد.

[2]- جامع بیان العلم ابن عبدالبر و تلبیس ابلیس ابن الجوزی: ص 117.

[3]- درست این است گفته شود: ابو عاصم که نام اصلیش: ضحاک بن مخلد می‌ باشد.

[4]- برای آگاهی من از ضعف این احادیث به کتاب: الموفقات 4/18 مراجعه کنید.

[5]- نویسنده مرجع آن را کتابی از گولدزیهر ذکر می‌ کند.

[6]- مسلم روایت کرده است.

[7]- بخاری آن را به صورت معلق روایت کرده است.

[8]- او پیشوای آگاه حافظ شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد بن حارث کوفی است که در سال 185-186 دار فانی را وداع گفته است.