تاریخ چاپ :

2024 Nov 24

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

مقایسه ی برخی از عقاید و تعالیم تصوف با تعالیم اسلام

حال عقيده و تعاليم آنان را در ترازوي اسلام نهاده تا دوري و نزديكي آن را با شريعت اسلام بسنجيم:

1- فرقه هاي متعددي با نامهاي تيجانيه، قادريه، نقشبنديه، شاذليه، رفاعيه و غيره را اختراع كرده و هر كدام از آنها ادعاي برحق بودن خود و ناحق بودن فرقه هاي ديگر را دارد، در حاليكه شريعت مقدس اسلام از فرقه گرايي و حزب گرايي نهي فرموده و آن را شرك مي نامد.﴿وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31) مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[1]«و از زمره مشركان نگرديد، از آن كسانيكه آئين خود را پراكنده و بخش بخش كرده و به دسته ها و گروههاي گوناگوني تقسيم شده و هر گروهي از روش و آئيني كه دارد خوشحال و خرسند است.»

 

2- تمام فرقه هاي تصوف، از پيامبران الهي و اولياء زنده و مرده درخواست كرده و جملاتي همچون [مدد يا رسول الله، يا رسول الله غوثا و يا رسول الله عليك المعتمد] "اي پيامبر كمكم كن، به فريادم برس و اي پيامبر به تو توكل كرده ام" و غيره را ورد زبان خود كرده اند، در حاليكه درخواست كمك و ياري از غير الله، جز در امورات مادي(آن هم به شرطي كه در توان بشر باشد)شرك اكبر است. الله تعالي مي فرمايد:﴿وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[2]«و به جاي خدا كس و چيزي را پرستش مكن و به فرياد مخوان كه به تو نه سودي مي رسانند و نه زياني، اگر چنين كني از ستمكاران(مشركان) خواهي شد.»[3]

پيامبر اكرمث مي فرمايد:٭٭الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَةُ٭٭[4] (طلب ياري عبادت است.) دعا همانند نماز عبادت است و براي غير الله جايز نيست، حتي اگر آن طلب ياري، از پيامبر يا اولياء باشد باز شرك اكبر محسوب مي شود و(در صورت آگاهي داشتن از شرك بودن آن) اعمال نيك صاحب آن دعاء باطل شده و به ابدي در جهنم خواهد ماند.

 

3- اهل تصوف معتقدند كه در جهان، افراد عاليقدري در ميان اولياء موسوم به اقطاب و ابدال موجودند كه الله تعالي تدبير امر و حق تصرف در امورات جهان هستي را به آنها واگذار كرده، در حاليكه خداوند از زبان مشركين مي فرمايد:﴿ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ﴾[5] «چه كسي امور(جهان و جهانيان) را مي گرداند؟ خواهند گفت: الله تعالي.»

اهل تصوف حتي بر خلاف مشركين، به هنگام سختي و دشواري و مصيبتها نيز به غير الله تعالي پناه مي بردند در حاليكه الله تعالي مي فرمايد:﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[6] «اگر خداوند زياني به تو برساند، هيچكس جز او نمي تواند آن را برطرف سازد و اگر خيري به تو برساند(هيچكس نمي تواند از آن جلوگيري كند)، چرا كه او بر هر چيزي تواناست» همچنين الله تعالي حال مشركين به هنگام نزول مصيبت و بلا در عهد جاهليت را اينگونه بيان فرموده:﴿ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ﴾[7]  «سپس وقتي ضرر و مصيبتي به شما رسد، به الله پناه مي بريد.»

 

4- بسياري از اهل تصوف معتقد به وحدت وجودند و خالق و مخلوق نزد آنان فرقي ندارد، به شيوه اي كه مي گويند: خداوند در كالبد بندگان خود تجلي مي يابد پس همه خالقند و همه مخلوق و خدا نيز هم خالق و هم مخلوق است. همچنين رهبر آنان محي الدين ابن عربي مي گويد:[العبد رب و الرب عبد، يا ليت شعري من المكلف ان قلت عبد فذاك عبد، او قلت رب فأني يكلف][8] مي بينم كه اين بنده خبيث، خدا و بنده را از هم نمي شناسد و نمي داند عبادت و پرستش، وظيفه خداست يا وظيفه بنده نسبت به خدا.

 

5- اهل تصوف مردم را به انزوا، گوشه نشيني و ترك دنيا دعوت كرده و اينكار را بعنوان زهد و تزكية نفس نامگذاري كرده اند، در حاليكه الله تعالي مي فرمايد:﴿وَابْتَغِ فِيمَا آَتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآَخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾[9]«به وسيله آنچه خداوند به تو داده است، سراي آخرت را بجوي و بهرة خود را از دنيا فراموش مكن.»

 

6- اهل تصوف مرتبة احسان در عبادت را به شيخها و رؤساي طريقتهاي خود عطا كرده اند، در حاليكه اين مرتبه فقط مخصوص خداوند است. همچنين از مريد و منسوبين خود مي خواهند به هنگام ذكر خدا و حتي نماز، چهرة شيخ خود را جلوي چشمان خود مصور كرده و او را حاضر و ناظر بدانند و حتي بعضي از مريدان، در آن افراط كرده و عكس شيخ رادر مقابل خود هنگام نماز مي گذارند. حال آنكه پيامبر صلی الله علیه وسلم  مي فرمايد:٭٭الْإِحْسَانِ،أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ ٭٭[10] (مرتبة احسان آن است به گونه اي عبادت كني كه الله تعالي را مي بيني، چون اگر تو او را نمي بيني، او تو را مي بيند.)

7- آنها معتقدند كه عبادت الله، نبايد از ترس آتش دوزخ يا به اميد نعمت بهشت باشد و گرنه بهشت و جهنم شريك خدا مي شوند و به قول رابعة عدوي استناد مي كنند كه مي گويد:[اللهم ان كنت اعبدك خوفا من نارك فأحرقني فيها، و ان كنت اعبدك طمعا في جنتك فأحرمني منها] "خداوندا اگر من تو را از ترس آتشت پرستش مي كنم مرا با آن بسوزان و اگر به اميد بهشت است، مرا از آن محروم گردان." و همچنين به قول عبدالغني نابلسي استناد كرده كه مي گويد:[من كان يعبد الله خوفا من ناره فقد عبدالنار و من عبدالله طلبا للجنة فقد عبدالوثن] "كسيكه خدا را از ترس آتش جهنم پرستش كند، او آتش پرست، و كسيكه او را بخاطر رسيدن به بهشت عبادت كند، او بت پرست است." در حاليكه الله تعالي در مدح پيامبران خود مي فرمايد:﴿إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا(اي راغبين في جنته، خائفين من عذابه)﴾[11]«آنها در انجام كارهاي نيك، سرعت به خرج داده و ما را به اميد رسيدن به بهشت و ترس از آتش دوزخ عبادت مي كنند.» همچنين خطاب به رسول اللهث مي فرمايد:﴿قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[12] «بگو من اگر از دستورات پروردگارم سرپيچي كنم مي ترسم به عذاب روز قيامت دچار گردم.»

 

8- اهل تصوف ذكر خدا را با رقص، پايكوبي، دف زدن، داد و فرياد و گفتن كلماتي همانند: آه آه، هوهو و غيره در آميخته اند، در حاليكه الله تعالي كيفيت ذكر را در آياتي بيان فرموده:﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾[13] «اهل ايمان كساني هستند كه هنگام ذكر خدا، دلهايشان را ترس فرا مي گيرد.»﴿ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾[14] «پروردگار خود را با حالت تضرع و پنهاني بخوانيد، براستي كه الله تعالي تجاوزگران را دوست ندارد.» و پيامبر اكرمث وقتي ديد كه جمعي از ياران، با صداي بلند از پروردگار خود درخواست و طلب مي كنند فرمود:٭٭أَيُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ إِنَّكُمْ لَيْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا إِنَّكُمْ تَدْعُونَ سَمِيعًا قَرِيبًا وَهُوَ مَعَكُمْ٭٭[15] (اي مردم شما ناشنوا و يا غائبي را صدا نمي زنيد، بلكه شنواي نزديكي را مي خوانيد كه همراه شماست.) صفت(معيت) يعني همراه بودن الله تعالي با بندگان را اهل سنت و جماعت اينگونه تفسير كرده اند كه او همراه شماست، مي شنود، مي بيند و به احوال بندگان خود آگاه است، نه اينكه ذاتاً با بندگان خود همراه باشد، بدليل آية شريفة﴿إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى﴾[16] «من همراه شمايم(موسي و هارون) مي شنوم و مي بينم.» پس «معيت» همراه بودن با سمع و بصر و علم است نه ذات.

 

9- شعراي اهل تصوف در شعرهاي خود از كلماتي همچون مي، مستي، شراب، ساقي، جام، عشق، هوي، ليلي، زلف، معشوقه، محبوبه، دلبر، دلداري و غيره بسيار استفاده كرده و آنها را جايگزين كلمات ديني كرده و ادعا مي كنند كه اين كلمات، معاني ديگري دارند و مجلس ذكرشان پر از اين كلمات نامبارك و اعمالي همانند رقص، جيغ كشيدن و كف زدن است كه همه از عادات مشركين بوده و الله تعالي مي فرمايد:﴿وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً﴾[17] «نماز مشركين در كنار خانة خدا چيزي نيست جز سر و صدا، داد و فرياد و كف زدن.»

 

10- در هنگام ذكر خدا، از دهل، طبل و دف استفاده كرده، در حاليكه اين آلات آهنگ و نواي شيطانند. هنگامي كه امام ابوبكر رضی الله عنه  روز عيد به منزل پيامبر صلی الله علیه وسلم  تشريف برد، دو دخترك نزد ام المؤمنين عايشه رضی الله عنها دف مي زدند. امام ابوبكر رضی الله عنه  دو بار فرمود: آهنگ و نواي شيطان، آن هم در منزل و محضر مبارك رسول الله صلی الله علیه وسلم  ؟ پيامبر فرمود:٭٭دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَيَّامُ عِيدٍ٭٭[18] (كارشان نداشته باش چون در روز عيد دف زني مي كنند.) پيامبر صلی الله علیه وسلم  نفرمود آهنگ و نواي شيطان نيست بلكه فرمود در روز عيد اشكالي ندارد، آن هم براي دختران كوچك. هرگز ثابت نشده يكي از اصحاب و تابعين به هنگام ذكر خدا دف زده باشند، بلكه اينكار از بدعتهاي اهل تصوف است و پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم  نيز مي فرمايد:٭٭مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ٭٭[19] (هركس كاري در دين انجام دهد كه دستور من بر آن نباشد، كارش مردود است.)

 

11- بعضي از فرقه هاي آنان سيخ هاي آهنين را در وجود خود فرو برده و فرياد مي زنند يا جداه، يا با كلماتي ديگر از غير الله كمك مي طلبند چون بغير الله پناه برده فوراً شياطين آمده و آنها را ياري مي كنند. الله تعالي مي فرمايد:﴿وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36) وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[20]«هركس از ياد خدا غافل و روگردان شود، شيطاني را مأمور او مي سازيم و چنين شيطاني همواره همدم وي مي گردد و آن شياطين آنها را از راه خدا باز مي دارند در حاليكه خود مي پندارند هدايت يافته اند.»

با وجود اينكه بسياري از آن افراد اهل فسق و فجور و گناهان كبيره اند و حتي بعضي تارك الصلاة نيز هستند، باز مردم ساده لوح و فريب خوردة ما، كارهايشان را كرامات اولياء محسوب كرده و آن را از طرف الله تعالي مي دانند.

چگونه ما آن را كرامات بپنداريم در حاليكه بغير از الله تعالي پناه برده و از مرده يا زنده ياري مي جويند؟ الله تعالي مي فرمايد:﴿وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[21] «چه كسي گمراهتر از آن است كه غير خدا را براي ياري و كمك مي طلبد.» پس اين كرامات نيست و استدراج است، چون خود، گمراهي را برگزيده و حق را نمي شنوند، الله تعالي به آنها فرصت بيشتري براي بيشتر گمراه شدن مي دهد همچنانكه خود مي فرمايد:﴿قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا﴾[22] «بگو هركس به راه گمراهي رفت پروردگار مهربان به او مهلت مي دهد.»

 

12- آنها فرقه هاي بسياري همچون شاذليه، قادريه، تيجانيه، نقشبنديه، سهرورديه، كبرويه، چشتيه و غيره دارند، در حاليكه دين اسلام فقط يك راه دارد.

صحابي جليل القدر پيامبر، عبدالله ابن مسعودط مي فرمايد: پيامبر اكرم با دست خود خطي كشيد و فرمود:٭٭هَذَا سَبِيلُ اللَّهِ مُسْتَقِيمًا إِلَيْهِ ثُمَّ قَرَأَ٭٭ اين راه راست خداوند است و سپس خطهايي در دو طرف راست و چپ آن كشيده و فرمود:٭٭هَذِهِ السُّبُلُ وَلَيْسَ مِنْهَا سَبِيلٌ إِلَّا عَلَيْهِ شَيْطَانٌ يَدْعُو٭٭اين راهها همان سبل است كه الله تعالي در قرآن فرموده و بر هر راهي از اين راهها شيطاني ايستاده و مردم را به آن دعوت مي كند و سپس اين آيه را تلاوت فرمود:﴿وَإِنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾«اين راه، راه مستقيم من است از آن پيروي كرده و از راههايي پيروي مكنيد كه شما را از راه خدا پراكنده مي سازد، اينگونه خداوند به شما توصيه مي كند تا پرهيزگار شويد.»

 

13- اهل تصوف ادعاي آينده نگري و غيب گويي دارند، در حاليكه الله تعالي مي فرمايد:﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ﴾[23]«بگو در آسمانها و زمين جز الله هيچكس بر غيب آگاهي ندارد.» پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم  مي فرمايد:٭٭لا يعلم الغيب الا الله٭٭[24] (كسي جز الله تعالي غيب نمي داند.)

 

14- آنها مي گويند خداوند، محمد صلی الله علیه وسلم  را از نور خود آفريده و هرآنچه در زمين و آسمان است از نور ايشان خلق كرده است. قرآن كريم آنها را تكذيب كرده و مي فرمايد:﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ﴾[25] «بگو من فقط انساني همچون شما هستم(و امتياز من اين است كه فرستاده خدايم) و به من وحي مي شود كه معبود شما يكي است و بس.»﴿إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ﴾[26] «وقتي كه پروردگارت به ملائكه گفت: من انساني را از گِل مي آفرينم.»

آنها براي اثبات ادعاي خود اين جملة عربي را بعنوان حديث معرفي كرده، كه علماي اهل حديث آن را باطل و موضوع شمرده اند.[اول من خلق الله نور نبيك يا جابر] "اي جابر اولين چيزي كه الله تعالي خلق كرده نور پيامبر توست."

 

15- آنها گمان كرده اند كه خداوند، به خاطر پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم  جهان هستي را آفريده است، در حاليكه الله تعالي مي فرمايد:﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[27] «من جن و انس را جز براي عبادت نيافريده ام.» و حتي الله تعالي شخص پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم  را نيز براي عبادت و بندگي آفريده همچنانكه خود مي فرمايد:﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ﴾[28] «تا لحظه اي كه مرگ فرا مي رسد پروردگار خود را پرستش كن.»

 

16- اهل تصوف ادعاي ديدن الله تعالي در دنيا را دارند در حاليكه خداوند در جواب خواستة پيامبر خود موسي علیه السلام  مي فرمايد:﴿رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي﴾[29] «موسي گفت: پروردگارا(خود را) به من بنماي تا تو را ببينم. فرمود: مرا نمي بيني.» غزالي در كتاب «احياء علوم الدين باب حكايت المحبين و مكاشفتهم» اين داستان دروغين را ذكر كرده كه روزي ابوتراب گفت: اي كاش بايزيد بسطامي را مي ديدي. دوستش گفت: من مشغول ديدن الله تعالي بودم! ديدن خدا مرا از ديدن بايزيد بسطامي بي نياز كرده است. سپس ابوتراب گفت: واي بر تو، ديدن خدا تو را مغرور كرده، اگر فقط يكبار بايزيد بسطامي را ببيني بهتر از آن است كه هفتاد بار خدا را ديده باشي. سپس غزالي مي گويد: اينگونه كشف و كرامتها را انسان مسلمان نبايد انكار كند.[30]

 

 

17- يكي ديگر از ادعاهايشان، ادعاي ديدن پيامبر صلی الله علیه وسلم  در حالت بيداري است، در حاليكه هيچكدام از صحابه و تابعين پس از وفات پيامبر چنين ادعايي نكرده و الله تعالي خود نيز مي فرمايد:﴿وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴾[31] «در پيش روي ايشان جهان برزخ است تا روزي كه برانگيخته مي شوند.»

 

17- اهل تصوف مي گويند:ما مستقيماً و بدون واسطه پيامبر صلی الله علیه وسلم  از خداوند دين را مي آموزيم و در گفته هاي بزرگانشان جملة حدثني قلبي عن ربي بسيار ديده مي شود. يعني دلم از پروردگارم به من خبر داد كه… ابن عربي در كتاب فصوص الحكم ادعا مي كند كه بعضي از آنها از پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم  و بعضي مستقيماً از ذات پروردگار نقل مي كنند. او مي گويد:[فمنا الخليفة عن الرسول الذي يأخذ الحكم عنه او بالاجتهاد الذي اصله ايضا، و فينا من يأخذ عن الله فيكون خليفة الله] "پس بعضي از ما خليفه رسول است و حكم را از او مي گيرد، بعضي اجتهاد مي كند و در بين ما كساني هستند كه مستقيماً حكم را از الله مي گيرند و خليفه الله تعالي هستند." در حاليكه مأمور ابلاغ پيام الهي، پيامبر امت است و هيچ كس نمي تواند بدون واسطة پيامبر، دين را دريافت كند.﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ﴾[32] «اي فرستاده خدا، هر آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده است، ابلاغ كن.»

 

 

19- اهل تصوف مجالس و مراسمات عجيب و غريبي بنام مجالس مولودي، مجلس ختم، مجلس ذكر يا مجلس صلوات بر پيامبر برپا كرده، در حاليكه با دستورات و تعاليم پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم  مخالفت و سرپيچي كرده اند. چون در مجالس خود، اشعار و قصيده هاي مملو از شرك آشكار و انواع صلوات بدعتي و حتي شركي دسته جمعي مي خوانند.

 

20- آنها دسته دسته و گروه گروه، براي زيارت قبور مسافرت كرده، قبرها را طواف و روي آنها نماز مي خوانند و حتي روي قبر، حيوان سر بريده و از صاحب قبر برآورده شدن نذر و نيازهاي خود را خواستارند، اين در حالي است كه پيامبر اكرم صلی الله علیه وسلم  مي فرمايد:٭٭لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَمَسْجِدِ الْأَقْصَى٭٭[33] (آماده سفر نشويد مگر به قصد سه مسجد؛ مسجد الحرام، مسجد النبي و مسجد الاقصي.)

 

21- آنها تعصب بسيار زيادي براي شيخ و رهبران خود دارند، حتي اگر گفته هاي او مخالف صريح قرآن و سنت باشد باز به خود اجازة رد اقوال او را نمي دهند، حال آنكه الله تعالي مي فرمايد:﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾[34] و پيامبر ‏ اكرم صلی الله علیه وسلم  مي فرمايد:٭٭لَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ٭٭[35] (اطاعت از هيچ بنده اي در نافرماني الله تعالي جايز نيست، اطاعت از بنده فقط در نيكي اوست.)

 

22- آنها طلسم و نوشته هاي عجيب و غريبي را بنام دعا با قيمت گزاف به مردم ساده لوح، خصوصاً زنان فروخته و به آنان توصيه مي كنند كه حتماً نبايد باز شود، چون تأثير خود را از دست مي دهد. اما اگر آن را باز كني مي بيني از حروف، ارقام، جدول و اسامي خطرناكي استفاده شده و اگر آيه اي از قرآن در آن نوشته شده باشد، حتماً محل آيه ها عوض شده و يا غلطهاي بسياري دارد و مردم را با دعا و استخاره هاي نامشروعي مشغول كرده، در حاليكه در سنت پيامبر هم دعا و هم استخاره، موجود و مشهور است. پس چرا از آنها استفاده نمي كنند؟

 

 

23- اهل تصوف از صلوات مشروع و وارده در احاديث صحيح استفاده نكرده و خود، صلواتهاي بسياري را اختراع كرده كه حتي بعضي از آنها به شرك نيز آلوده گشته است. در كتاب«افضل الصلوات» شيخ بناني آمده كه:[اللهم صل علي محمد حتي تجعل منه الاحدية القيومية] "بار الها بر محمد درود بفرست تا واحد قيومي از او بسازي" در حاليكه احديت و قيوميت دو صفت از صفات الهي اند.

 


سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

-------------------------------------------------------------

[1] روم 31-32

[2] يونس 106

[3] مفسران اهل سنت و جماعت به دليل آية شريفة ٭ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ٭ (لقمان 13) ظالمين را به مشركين تفسير كرده اند.

[4] رواه الترمذي و قال حسن صحيح

[5] يونس 31

[6] انعام 17

[7] نحل 53

[8] الفتوحات المكيه لابن عربي

[9] قصص 77

[10] رواه مسلم

[11] انبياء 90

[12] انعام 15

[13] انفال 2

[14] اعراف 55

[15] رواه مسلم

[16] طه46

[17] انفال 35

[18] رواه البخاري

[19] رواه مسلم

[20] زخرف36-37

[21] احقاف5

[22] مريم 75

[23] نمل 65

[24] حسن رواه الطبراني

[25] كهف 110

[26] ص71

[27] ذاريات56

[28] حجر99

[29] اعراف 143

[30] احياء علوم الدين 4/365

[31] مؤمنين100

[32] مائده 67

[33] متفق عليه

[34] حجرات 1

[35] متفق عليه