|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 11 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
افراط شیعه در اثبات (تجسیم) |
گمراهی تجسیم در میان یهود خیلی مشهور است، در قرآن کریم دلایل زیادی راجع به گرفتار شدن یهود به دست این گمراهی بیان شده است، خداوند عزوجل به نقل از یهود چنین میفرماید: « وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ »التوبة: ٣٠ (هوديان ميگويند: عُزَير پسر خدا است (چرا كه آنان را بعد از يك قرن خواري و مذلّت از بند اسارت رهانيد و تورات را كه از حفظ داشت دوباره براي ايشان نگاشت و در دسترسشان گذاشت)، و ترسايان ميگويند: مسيح پسر خدا است (چرا كه او بيپدر از مادر بزاد)). در تورات تحریف شده امروزی نصوص فراوانی وجود دارد که هر کدام از آنها خداوند عزوجل را با صفات انسانی و متداول بین انسانها توصیف میکنند مثلاً: آدم و حوا صدای خدا را در هنگام راه رفتن شنیدند.([1]) یا اینکه موسی و هارون و هفتاد نفر از بنی اسرائیل بالا رفتند و اله بنی اسرائیل را مشاهده کردند.([2]) اولین کسانی که این بدعت را میان مسلمانان ایجاد کردند، روافض بودند، امام رازی میفرماید: یهود از همه کس مشبهترند (آنهای که خدا را به انسانها تشبیه میکنند) و ابتدای ظهور تشبیه در میان مسلمانان از طرف روافضی مانند «هشام بن حکم»، «هشام بن سالم جوالیقی»، «یونس بن عبد الرحمان قمی» و «ابی جعفر احول» ایجاد شد.([3]) همهی افرادی که بانی تشبیه هستند از سران اول شیعه هستند و شیعه آنها را امام خود میدانند.([4]) اشعری در «مقالات الاسلامین» میگوید: هشامیه: پیرو هشان بن حکم و یونسیه پیرو یونس بن عبدالرحمان قمی و هشامیه پیرو هشام بن سالم جولیقی هستند که همه آنها منتسب به روافضاند. شیخ الاسلام در تحدید اولین بانی تشبیه میفرماید: اولین کسی که میان مسلمانان شناخته شد و گفت خدا جسم دارد هشام بن حکم بود.([5]) قبل از او اشعری میفرماید: افراد اول شیعی همه مشبه بودند، سپس اشعری مذاهب آنها را بیان میکند و بعضی از اقوال آنها را نقل میآنماید، اما امام میفرماید: بعضی از شیعه در دوران بعدی به مذهب تعطیل برگشتند.([6]) این بیان میدارد که گرایش تعطیل در مذهب شیعه متأخر بوده است که در صفحات بعدی زمان وجود این گرایش را بیان میکنیم. اصحاب فرق جملاتی را از هشام و پیروانش در مورد تشبیه و تجسیم نقل میکنند که مؤمن با شنیدنشان موی بدنش سیخ میشود. عبدالقادر بغدادی میگوید: هشام گمان کرده که خدا دارای جسم محدود و متناهی است و میگوید: خداوند طویل، عمیق و پهن است، طول و عرضش مساوی میباشند.([7]) میگوید هشام بن سالم جوالیقی در تشبیه و تجسیم خیلی افراط کرده چون گمان کرده که خداوندش بر شکل آدمی است... و دارای حواس پنچگانه میباشد.([8]) همچنین ذکر کرده که یونس قمی هم دچار افرا ط شده و بعضی از اقوال او را هم نقل کرده است.([9]) امام اسفرایینی مقالهای از هشام بن حکم و هشام جوالیقی و پیروانشان در مورد تجسیم نقل کرده، سپس میگوید: عاقل میداند که گوینده این سخنان بویی از اسلام نبرده و در دائره آن جای ندارد.([10]) از هشام و پیروانش در مورد افراط در تجسیم سخنان فراوانی نقل شده است.([11]) همچنین بعضی از کتابهای معتزله و زیدیه آنرا نقل کردهاند، جاحظ معتزلی میگوید: روافض چینی گفتهاند و برای خدا قایل به شکل و صورت شدهاند و هر کس را که قایل به رؤیت بدون جسم است، تکفیر کردهاند، ([12]) همچنین ابن خیاط در «الاختصار ص 4» و قاضی عبد الجبار در «تثبیت دلائل النبوة» به نقل سخنان آنها پرداختهاند. بعضی از زیدیه مانند معتزله هستند، امام شهرستانی در کتاب «الملل و النحل» میفرماید: زیدیه در اصول مانند معتزله هستند.([13]) بعضی از زیدیه مانند ابن مرتضی یمانی میگوید: اکثر روافض قایل به تجسیم هستند، مگر آنهایی که از معتزله بر گشتهاند.([14]) پس تشبیه در میان یهود بود و به میان تشیع هم نفوذ کرد، چون تشیع برای قبول کردن نقشه و مکرهای دشمنان اسلام بهترین سوژه هستند واولین کسی که اقدام به چنین جنایتی زد، هشام بن حکم بود. اما شیوخ اثنی عشریه از گمراهی چنین افرادی دفاع میکنند که شرشان همه کس را فرا گرفت، و شر آنها را به فال نیک میگیرند و تمام نصوص را طبق نظر آنها تأویل میکنند و در صورتی که قابل تأویل نباشند، به تکذیب آن میپردازند.([15]) حتی مجلسی میگوید: شاید مخالفین از سر دشمنی این دو قول (تجسیم و تصویر) را به آنها (هشام بن حکم و هشام بن سالم جوالیقی) نسبت دادهاند.([16]) من میگویم: انکار بعضی از شیعیان برای چنین مسایلی عجیب نمیباشد، زیرا آنان به تکذیب حقایق روشن و تصدیق دروغهای آشکار عادت گرفتهاند. اما دفاع کردن از چنین گمراهانی در کیش شیعه نه غریب است و نه بعید، بلکه آنها بنا به عادت همیشگی از یاران خود دفاع میکنند، حتی بعضی از آنها خود را برای این شواذ تخصیص کرده، شیعه اینگونه به دفاع از این گمراهان، آنهای که دنیا را به فساد کشیدهاند و مردم را دچار انحراف نمودهاند، میپردازند ولی ناجوان مردانه به یاران محمد، آنهای که مورد توصیف خداوند عزوجل قرار گرفتهاند، حمله میکنند و با آنها به دشمنی میپردازند. گفته میشود: سخنان نقل شده از هشام و پیروانش توسط دشمنان شیعه صورت گرفته است، پس علیه آنها حجت نیستند. با وجود اینکه نقل چنین سخنانی از اینگونه افراد منحرف توسط افرادی با انواع گرایشات مختلف صورت گرفته است، افرادی که از رافضه راستگوتر هستند و در نقل مانند شیعه خیانت نمیکنند، نقل از چنین افرادی دال بر این است که شیعه در داخل کردن این بدعتها به تفکر اسلامی پیشرو و رهبر بودهاند، و اینکه گفته میشود عقیده تجسیم توسط دشمنان شیعه نقل شده در هیچ کتب شیعی ذکر نشده است و شیعیان چنین چیزی را نگفتهاند، بلکه خلاف این یبان شده است. در کتابهای معتبر آنها روایاتی آمده که دال بر این هستند که متکلمین شیعه مانند هشام بن حکم، هشام بن سالم جوالیقی، یونس بن عبدالرحمان قمی و دیگران تنها به اثبات صفات خدا در قرآن و سنت اکتفاء نکردهاند، بلکه در اثبات و تجسیم افراط کردهاند و از این هم فراتر رفتهاند. در «اصول کافی» کلینی و کتاب «التوحید» ابن بابویه و غیره آمده که شیعه در سال 255 هجری در بیابان تاریکی سرگردان شدند، چون در اختلافات تجسیم غرق شده بودند، گروهی میگفتند: خداوند صورت است، بعضی دیگر میگفتند: خداوند جسم است؛ آنان این وضعیت را برای امام خود تصویر کشیدند، امام گفت: همه شما از توحید دور شدهاید، روایات آنها همانگونه که صدوق قمی از سهل روایت میکند، میگویند: سهل در سال 255 نامهای به محمد نوشت که ای سرورم! پیروانت همه دچار اختلاف شدیدی شدهاند، بعضی میگویند: خدا جسم است([17]) و گروهی هم میگویند: خداوند صورت است، اگر ترجیح دادی آنرا به من یاد دهید تا در به کار بردنش توقف کنم و از آن سرپیچی ننمایم؟ با خط امام اینگونه جواب داده شد که از توحید سؤال کردید، ولی چنین چیزی از شما دور است، خداوند تنها و بی نیاز است و از کسی متولد نشده و کسی را متولد نکرده است، هیچ مشابه و انبازی ندارد، آفریننده است و آفریده نشده، خداوند همه اجسام و صورت و غیره را ساخته است، ثنا و ستایش بزرگ و اسماءش مقدس است، از این بزرگتر است که شبیه و مثیلی داشته باشد، او شنوا و بینا است.([18]) هشام بن حکم و هشام بن سالم جوالیقی در مورد تجسیم نقش بسزایی را ایفا کردهاند، همانگونه که از روایات شیعه چنین چیزی برداشت میشود. در اصول کافی و غیره روایت شده که محمد بن فرج رخجی گفته: به ابی حسن نامه نوشتم و در مورد هشام بن حکم در مورد تجسیم و هشام بن سالم در مورد صورت پرسیدم؟ در جواب نامه نوشت: حیرت را از سرت بیرون بران و به خدا پناه ببر، زیرا سخن هیچ کدام از آن دو هشام صحت ندارد.([19]) ائمه از سخن و اعتقاد این دو تا مبرا هستند و تبری میجویند، وقتی بعضی از شیعیان به سوی امام خود میآیند و خطاب به امام میگوید: من عقیده هشام را می پذیرم. امام میگوید: شما چه ارتباطی به قول هشام دارید؟ کسی که گمان کند خداوند جسم است از ما نیست و ما در دنیا و آخرت از او مبرا هستیم.([20]) روایاتی از شیعه در مورد خداوند عزوجل قلنبهگویی کرده است، اینک یکی از رجال شیعه که روایت او را یعقوب سراج مینامد، اعتقاد شیعه را برای ابی عبدالله نقل میکند و میگوید: گروهی از شیعیان گمان میکنند که خداوند عزوجل مانند انسان است و گروهی دیگر میگویند: در شکل جوان تازهبالغی است!!! ابو عبدالله با شنیدن این سخنان به سجده میافتد و سرش را بلند میکند و میگوید: سبحان الله! خداوند با چیزی شباهت ندارد و چشمها او را نمیبینند و هیچ علمی نمیتواند به او احاطه نماید.([21]) ابن بابویه از ابراهیم بن محمد و محمد بن حسین روایت کرده که گفتهاند: بر ابی حسن وارد شدیم و روایت ملاقات محمد با خدا را ـ که میگوید: با خدا ملاقات کردم در حالی که خدا در شکل جوانی در سن سی سالگی بود ـ برای او حکایت کردیم، سپس گفتیم هشام بن سالم و صاحب نطاق([22]) و میثمی([23]) میگویند: خدا تا نافش خالی است و بقیهاش بینیاز میباشد، امام به سجده افتاد و گفت: سبحان الله آنها تو را نشناختهاند و توحید تو را به جا نیاوردهاند، بدین علت تو را اینگونه توصیف میکنند اگر تو را میشناختند مانند خودت تو را توصیف میکردند.([24]) می بیندید که بزرگان متکلمین در اثبات افراط کردهاند، حتی خدا را به انسانها تشبیه کردهاند که کفر آشکار است چون آیه 11 از سوره شوری را تکذیب میکند که خداوند عزوجل میفرماید: « لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» الشورى: ١١ (هيچ چيزي همانند خدا نيست (و نه او در ذات و صفات به چيزي از چيزهاي آسمان و زمين ميماند، و نه چيزي از چيزهاي آسمان و زمين در ذات و صفات بدو ميماند) و او شنوا و بينا است (و پيوسته بر كارگاه جهان نظارت مينمايد، و از جمله زاد و ولد انسانها و حيوانها را ميپايد)). و صفات مناسب پرور دگار را تعطیل کردهاند و او را به چیزهای توصیف نمودهاند که خودش را به آن توصیف نفرموده است و حتی امام این شرک را از آنها نمیپذیرد و دستور میدهد که باید در صفات خدا به قرآن و سنت ملتزم باشیم، روایات زیادی را در این مورد روایت کردهاند که توصیه میشود برای اطلاعات بیشتر به کتاب «التوحید» ابن بابویه باب «الله لیس بجسم و لا صورة» که بیست روایت دارد و «اصول کافی» باب «النهی عن الجسم و الصورة»، ج1، ص104و106 که هشتاد روایت دارد و کتاب «بحار الانوار» باب «نفی الجسم و الصورة و التشبیه» که چهل و هفت روایت دارد و کتاب «مجالس التوحید فی الاصول الدین» طبطبائی، ص23 مراجعه شود. این گرایش افراطی بدیلی برای عقیده اهل بیت در اثبات عقیده امامان اهل بیت بود، پس دو گرایش مخالف در مذهب شیعه پدید آمد: گرایشی که معتقد به تجسیم بود و رهبر آن هشام بن حکم است، گرایش دوم: گرایش تنزیه و رهبر این تفکر عالمان اهل بیت هستند، همانطور که روایات اشاره میکنند و در کتب اهل علم ثابت شده است.([25])
سایت مهتدین ------------------------------------------ ([1])ـ سفر تکوین، فصل سوم، فقره 8. ([2])ـ سفر خروج، فصل بیست و چهارم، فقره 9و10و11. نمونههای فراوان دیگری وجود دارند که برای اطلاعات بیشتر از آنها میتوانید به مواقع ذیل مراجعه کنید: سفر التكوین، الفصل32، فقره22 و سفر تثنیة، الفصل34، فقره10، سفر القضاة، الفصل 6، فقره11، سفر الخروج، فصل 24، فقره 4. ([3])ـ اعتقا د فرق المسلمین و المشرکین، ص97. ([4])ـ اعیان الشیعه/محسن الامین، ج1، ص106. ([5])ـ منهاج السنة، ج1، ص20. ([6])ـ مقالالت الاسلامین، ج1، ص106و109. ([7])ـ الفرق بین الفرق، ص65. ([8])ـ الفرق بین الفرق، ص68و69. ([9])ـ الفرق بین الفرق، ص70. ([10])ـ التبصیر فی الدین، ص24. ([11])ـ برای اطلاعات بیشتر به منابع ذیل مراجعه فرمایىد: الملطى/التنبىه و الرد، ص24، الشهرسانى/الملل والنحل، 1/184، 187، 188، السكسكى/البرهان، ص41، ابن حجر/لسان المىزان، 6/194، محمود البشبىشى/الفرق الإسلامىة، ص58، على مصطفى الغرابى/تارىخ الفرق الإسلامىة، ص300. ([12])ـ رسالة الجاحظ فی بنی امیه، ص99. ([13])ـ الملل و النحل، ج11، ص162، العلم الشامخ/مقبلی، ص319. ([14])ـ المنیة و الامل، ص19، الحور العین/نشوان حمیری، ص148و149. ([15])ـ بحار الانوار، ج3، ص290و292. ([16])ـ بحار الانوار، ج3، ص288. ([17])ـ لفظ جسم و امثال آن بدعت هستند چون در قرآن و سنت بیان نشدهاند، پس حقیقت این است که در به کار بردن آنها در اثبات یا نفی توقف کنیم و نه آنرا اثبات نمایم و نه به رد آن بپردازیم، زیرا دلیلی در این خصوص وارد نشده است. ([18])ـ اصول کافی، ج1، ص103، التوحید/ابن بابویه، ص101و102، بحار الانوار، ج3، ص216. ([19])ـ التوحىد لصدوقهم ابن بابوىه، ص97 و فى "أمالى الصدوق"، ص228 و بحار الأنوار، 3/288 و الحر العاملى/الفصول المهمة، ص15. ([20])ـ بحارالانوار، ج3، ص291، التوحید/ابن بابویه، ص104. ([21])ـ بحار الانوار، ج3، ص304، توحید ابن بابویه، ص103و104. ([22])ـ محمد بن علی بن نعمان ابو جعفر است او به شیطان طاق معروف است ولی شیعه به او میگویند مؤمن طاق. ([23])ـ علی بن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار است یکی از متکلمین شیعه است و شاگرد هشام بن حکم بوده کتاب « الامامه » اثر او است، رجال النجاشی، ص176. ([24])ـ اصول کافی، ج1، ص101، بحار الانوار، ج4، ص40، التوحید/ابن بابویه، ص113و114. ([25])ـ منهاج السنة، ج2، ص144. |