تاریخ چاپ :

2025 Jul 11

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

طبرسي و انکار تحریف قرآن

 

طبرسی می‏گوید: «......از جمله؛ سخن از زیاده و نقصان قرآن شایسته‏ی بحث تفسیر نیست،  در مورد زیاد کردن اجماع هست بر بطلان آن مقوله،  اما برخی از اصحاب ما و طروهي از (حشويه عامه) در مورد نقص و كاستن؛ روایاتی مبنی بر تغییر و نقص قرآن را نقل كرده‏اند،  ولی قول صحیح مذهب ما آن است که شریف مرتضی قدس‏الله سره  از آن پشتیبانی کرده‏ است و در كتاب (جواب مسائل طرابلسیات)  بطور کامل سخن گفته است» سپس به ارائه قسمتی از بیاناتش پرداخته است.

او اینجا بیان می‏دارد که جمعی از اصحاب او روایاتی را در خصوص نقص و تغییر کتاب خدا روایت نموده‏اند،  سپس می‏گوید: مذهب محقق شیعه بر خلاف آن می‏باشد،  و مانند عادت همیشگی شیعه؛ می‏خواهد بعضی از اهل سنت را كه از ایشان به (حشویه عامه) تعبیر می‏کند،  در این كفر شریک سازد،  و این نوعی دفاع از مذهب و حفظ آبرو و حیثیت،  و انتقادی مخفی از اهل سنت است،  ولی همچنان‏که علامه آلوسی گفته: «این یا دروغ است یا سوء فهم» زیرا اهل سنت اجماع قطعی دارند که آنچه در بین دفتین (جلد قرآن) قرار دارد؛ بدون هیچ کم و زیاده‏ای کلام الله مجید است،  به همان صورت كه امروز موجود است.

البته در زمان ابوبکر صدیق رضی الله عنه   (که قرآن را برای بار اول به صورت جامع جمع‏آوری کرد) موارد غیر متواتر و منسوخ التلاوت را حذف کرد،  و تنها کسانی که از نسخ اطلاع نداشتند آن‏ها را تلاوت می‏کردند؛ و ایشان رضی الله عنه  برای صحت کار از هیچ کوششی دریغ نکرده است،  اما نور آن تا زمان عثمان رضی الله عنه  در آفاق نشر و گسترش نیافت.....»([1]) لازم به ذکر است که آلوسی به نقد و تحليل و تبین اوهامات طبرسی پرداخته است.([2])

علامه آلوسی در ادامه می‏گوید: چون فساد و باطل بودن مذهب شیعه حتی برای بچه‏ها هم آشکار شد،  طبرسی  تحریف قرآن را انکار كرد. خداوند را سپاس که حق را آشکار ساخت،  خداوند (در اين ميدان) مؤمنان را از جنگ بي‌نياز ساخت.([3])

 هنگام مطالعه مجمع البیان طبرسی دریافتم که وی بخاطر سرپوش گذاشتن بر ننگی که به مذهب یارانش چسپیده؛ به حیله‏اي متوسل شده؛ و به بعضی از روایات اصحاب خود که در مورد اسطوره‏ی تحریف نوشته‏اند روی آورده که گفته‏اند: این آیه این‏گونه نازل شده،  و این چنین تغییر داده شده،  و از این طریق می‏خواهد اهل سنت را فریب دهد. يا طوری تحریف قرآن را بیان کرده که صورت واقعی رسوایی آن‏ها آشکار نگردد،  مثلاً می‏گوید: این روایت هم وارد شده (که به آن اسطوره اشاره کرد).

این‏جا به عنوان مثال چند نمونه‏ از روایات اسطوره‏ی تحریف را که در منابع شیعه وارد ذکر می‏کنیم؛ تا ببينيم طبرسی چگونه آن‏ها را تغيير داده ‏است.

در رابطه با آیه: « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آَدَمَ وَنُوحًا وَآَلَ إِبْرَاهِيمَ وَآَلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ» (آل عمران: ٣٣) قمي در تفسير خود نوشته: (عالم) کنایه از امام رضی الله عنه  است،  که در اصل (آل عمران و آل محمد) بود،  ولی (آل محمد) را از آن حذف کردند.([4])

   و در تفسير فرات از حمران روایت شده که گفت: از ابا جعفر شنیدم این آیه را بدین صورت می‏خواند: (ان الله اصطفى آدم ونوحاً وآل إبراهيم وآل محمد على العالمين) گفتم: این آیه چنین خوانده نمی‏شود. در جواب گفت: در جای حرفي؛ حرف دیگري  داخل شده!.([5])

و در تفسير (عياشي) از هشام بن سالم روایت شده که گفت: از ابا عبد الله درباره آیه:

« إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آَدَمَ وَنُوحًا وَآَلَ إِبْرَاهِيمَ وَآَلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ»

سؤال نمودم،  در جواب گفت: (آل ابراهيم وآل محمد على العالمين) بوده،  سپس اسمی را جاي اسم دیگر گذاشتند.([6])

هدف از ساختن این افترا و تزویرها فقط این است که ثابت کنند در قرآن نام دوازده امام وجود داشته،  ولی فراموش کرده‏اند که لفظ (آل محمد) عام است و تمام فرزندان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب را در برمي‏گیرد،  و دوازده امام فقط علی و دو پسرش و پسران یکی از دو پسر علی هستند،  و بقیه آل محمّد مورد دشنام و ناسزاگویی شیعه قرار گرفته‏اند- همآن‏گونه که خواهد آمد- پس نه با تزویر و نه با تأویل به هدف خود دست نیافته‏اند،  و این اسطوره‏ها را علیه کتاب الله (قرآن) و اصحاب بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وسلم  ساخته و پرداخته‏اند که آل بیت هم بخشی از اصحاب هستند،  و کتاب‏های تفسیرشان آن را از یکدیگر نقل می‏کنند. نکته‏ی قابل ملاحظه این‏ که صاحب مجمع البیان می‏گوید: «در قرائت اهل بیت: « وآل محمد على العالمين » آمده است. ([7])

همچنین افتراهای خود را در موارد متعدد به عنوان (قراءات)‏ مطرح کرده است.([8])

 

گاهي هم این افتراها را به عنوان معنی آیه تلقی می‏کنند،  مثلا درمورد این آیه:

« ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» (محمد: ٩) اين بدان خاطر است كه چيزي را كه خداوند فرو فرستاده است دوست نمي‌دارند،  و لذا خدا كارهاي (نيك) ايشان را هم باطل و بيسود مي‌گرداند.

در رابطه با این آیه اسطوره‏های شیعه گفته: از ابي جعفر روايت كرده‏اند که گفت: «جبرئيل بر رسول خدا صلی الله علیه وسلم  نازل شد و آیه را بدین صورت با خود آورد كه بعد از جمله(مَا أَنْزَلَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ» (في علي) بود. ([9])...» مي‏بینی که طبرسی این تحریف را بدین شکل توجیه می کند وآن را حمل بر معنی آیه تبدیل کرده‏ است.([10])

اين نمونه‏هایي از کتاب مجمع البیان طبرسی بود که بر منهج و منش (التـبـیان) شیخ طوسی نوشته شده  است،  و (ثقة الاسلام) متأخرین شیعه نوری طبرسی صاحب فصل الخطاب مقرر می‏دارد که کتاب (التبـیان) بر اساس مدارا و تقیه با خصوم تألیف شده است،  ولی این وصف بر هر دوی آن‏ها صدق می‏کند،  چون منهج هر دوي آن‏ها یکی است،  و جمعی از منتسبین به اهل سنت از فعالان (دارالتقریب قاهره) و تا این اواخر که ماهیت آن افشا گردید همچنان برپا بود،  فریب اسلوب نگارش مجمع البیان را خورده ‏بودند و شش نفر از بزرگان منتسب به اهل سنت روي تصحيح و بازنگری آن تفسیر کار می‏کردند،. ..و به نظر می‏رسد که روش موجب شده که برخی شیعیان انکار طبرسی را حمل بر تقیه ‏کنند. ([11])

ابن بابويه،  شیخ طوسي،  شريف مترضى،  و طبرسي چهار نفری هستند که در میان شیعه به صراحت تحریف و تغییر قرآن را انکار نموده‏اند،  و شايد افراد دیگری هم در میان بوده باشد که تحریف را انکار کرده‏ باشند؛ ولی به ما ابلاغ نشده است. هرچند شیخ مفید در (اوائل المقالات) انکار تحریف را به جماعتی از إمامیه نسبت می‏دهد،  ولي ما مثل صاحب (فصل الخطاب) که می‏خواهد تمام تشیع را هم‏مسلک خود قلمداد کند؛ بطور قطع نمی‏گویم: پنجمین نفر پیدا نشده است که در میان شیعه تحریف را انکار کرده باشد.([12])

در خاتمه بحث می‏گویم: این بود موضع علماي شیعه در مورد انکار تحریف و تغییر قرآن كه در مراجع و کتاب‏هایشان آمده است،  و ما نمی‏گوییم تقیه کرده‏اند،،   اگر چه برخی افراد شیعه و سنّی چنین دیدگاهی داشته‏اند،  زیرا راهی برای شناخت آن بطور یقین وجود ندارد و که نزاع و کشمکش دایر بین دو گروه را در كتاب (فصل الخطاب) ملاحظه کردم،  همآن‏گونه که دروغ و دسیسه در منابع ایشان شایع است. ولی هر کس (بعد از ایمان به خدا و رسول صلی الله علیه وسلم )  به ظاهر از اين كفر تبراء کند از او می‏پذیریم و باطن و نهان افراد را هم به خدا می‏سپاریم‏.

مسأله انکار تحریف قرآن گامی است که گام‏های دیگر در پس آن می‏آیند،  و بایستی در مسائلی که آنان را از جماعت مسلمین جدا می‏کند تجدید نظر کنند. ولي مرجع آنان مجلسی اشاره كرده- همآن‏گونه گذشت- که باید از مسلک افترای تحریف پیروی کنند!! چون اگر روایات تحریف رد شوند موجب سلب اعتماد نسبت به سایر روایات می‏گردد...این درست است،  زیرا متواتر بودن افترای تحریف قرآن بزرگ‏ترین دلیل بر جعل و شیوع دروغ در کتاب‏هایشان است.

 


 

 

 سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

------------------------------------------------------------------

[1] - روح المعاني: 1/25.

([2])ـ نگاه: ه کنید:  روح المعانی:  1/24 ـ 25.

([3])ـ روح المعانی:  1/24.

[4] - تفسير قمي: 1/100

([5])ـ تفسیر فرات:  ص18،  بحار الأنوار:  92/56.

([6])ـ تفسیر  عیاشی:  1/168،  البرهان:  1/278،  فصل الخطاب:  ص244.

([7])ـ مجمع البیان:  2/62.

[8] - مثلا در مورد این آیه:ﭽ ﭑ            ﭼ(توبه: ٧٣ (

اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن. در تفسیر قمی گفته در اصل (جاهد الكفار بالمنافقين) بوده،  یعنی بوسیله منافقین با کافران جهاد کن،  چون نبي اکرمt عليه منافقین جنگ فیزیکی نداشته،  (تفسير القمي: 1/) در واقع اين‏ها را جعل نموده‏اند تا با مذهب روافض مطابقت داشته باشد،  و از این راه اصحاب و یاران رسول اللهt را به نفاق متهم کنند،  و مدعی هستند که خداوند به فرستاده‏اش دستور داده تا در جهاد به منافقین اعتماد داشته باشد،  و جهاد را روی شانه‏های آنان قرار دهد!. این جهل رسواگر است نسبت به قرآن و تارخ مسلمین و تفسیر قرآن،  يا کفر و الحاد می‏باشد. و در عین حال آقای طبرسی از این افتراها چنین تعبیر می‏کند: « و روي في قراءة أهل البيت: جاهد الكفار بالمنافقين» يعني در قراءت اهل بیت چنین آمده: «با منافقان علیه کفار جهاد کن»!! سپس تلاش می‏کند تأویل غلطش را توجیه نماید و گفته: «چون منافقین با مسلمانان قاطی بودند و کفرشان را آشکار نمی‏کردند،  و خدا کفرشان را می‏دانست و قتلشان جائز نبود،  چون تظاهر به ایمان می‏کردند».(مجمع البيان: 3/100) ولی این تعلیل و استدلال به هیچ‏ وجه با معنی آیه منسجم نیست،  خداوند فرمان داده که علیه کفار و مفافقین جهاد کند،  پس چگونه جهت نوازش منافقین همراه آن‏ها به جنگ می‏روند،  در حالی که می‏فرماید: (لَوْ خَرَجُواْ فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلاَّ خَبَالاً) (توبه: 47): اگر(منافقین) با شما بيرون آمده بودند جز فساد براى شما نمى‏افزودند.

سلف صالح در معنی و تفسیر آیه گفته‏اند: «جاهد الكفار بالسيف والقتل،  و جاهد المنافقين باللسان و ترك الرفق»: با کافران با شمشیر و با منافقین با زبان و نرمش نشان ندادن جنگ جهاد و مبارزه کن. یا همچنان‏که ابن عباس فرمود: با دست و زبان و قلب و هر چه  در توان دارید با آن‏ها مخالفت ورزید و با چهره‏ی گشاده با ایشان مواجه نشوید...،

ابن مسعود گوید:  با اقامه حدود برآنها...،  و حسن بصری و قتاده گفته‏اند: تمام اینها به معني مبارزه با آن‏ها و عدم عفو ایشان است،  و بدین خاطر عطاء گفته این آیه هر عفو و گذشتی را درباره منافقین نسخ نموده است.(تفسیر الطبری:  12/183-174،  تفسیر البغوی:  2/311) همان‏گونه که می‏بینی چقدر تفاوت بین نص آیه و این (قراءات) وجود دارد که به جهاد با آن‏ها امرکرده!!

([9])ـ فصل الخطاب:  330 ـ 331.

[10] - مجمع البيان: 6/32

([11])ـ نگاه: ه:  مجمع البیان:  10/575،  (كلمة ختامیة)،  ط. دار التقریب. 

([12])ـ نگاه: ه:  فصل الخطاب ص338،  حاشیه (2)،  از همین رسالة.