تاریخ چاپ :

2025 Jul 11

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

آیه ی ولایت

خداوند متعال مي‌فرمايد: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (المائده: 55).

«سرپرست و ولى و دوست شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند; همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند (مراد از ركوع: خشوع‌ و خضوع‌ براي‌ خداست. يعني: نماز را در حالي‌كه‌ خاشع‌ وخاضع‌اند برپا مي‌دارند، و زكات‌ را در حالي‌ كه‌ بر فقرا تكبر نورزيده‌ و برآنان ‌برتري‌ نمي‌جويند، مي‌پردازند پس‌ ايشان‌ پيوسته‌ فروتن‌اند)».

در تفسير اين آيه حديثي از علي  رضی الله عنه  بيان كرده‌اند كه او در نماز در حال ركوع بود، و در اين هنگام فقيري آمد و صدقه مي‌خواست و گفته‌اند كه زكات مي‌خواست آنگاه علي دستش را دراز كرد و فقير انگشتري را كه در دست علي بود از دست علي  رضی الله عنه  گرفت، و خداوند آيه نازل كرد كه: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ »مي‌گويند كسي جز علي در حال ركوع زكات نداده است پس علي ولي است و او خليفه مي‌باشد.

پاسخ به استدلال آنها:

اولاً اين داستان سند صحيحي ندارد، و ثابت نيست كه علي در حال ركوع انگشترش را صدقه كرده باشد، آنها مي‌خواهند با اين داستان علي را ستايش كنند اما در حقيقت آنها او را مذمّت مي‌كنند، چون خداوند متعال مي‌فرمايد: « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» (المؤمنون: 1 ـ2).

«مؤمنان رستگار شدند آنها كه در نمازشان خشوع دارند».

و پیامبر صلی الله علیه وسلم  فرمود: نماز انسان را به خودش مشغول مي‌كند[1].

پس چگونه براي علي  رضی الله عنه  كه از سران خاشعان و پيشوايانشان است مي‌پسنديم كه در حال نماز صدقه بدهد، آيا علي نمي‌توانست منتظر بماند تا نمازش تمام شود و سپس صدقه بدهد؟ طبيعي است كه او مي‌توانست، و اولي اين است كه انسان تا جايي كه مي‌تواند در نمازش خشوع و خضوع داشته باشد، و چنين كارهايي را براي بعد از نماز بگذارد.

دوم: اصل در زكات اين است كه بايد زكات دهند. خودش آن را ببرد و بدهد، نه اينكه منتظر باشد تا جوينده زكات بيايد. به نظر شما كدام بهتر است اين كه خودت به پرداختن زكات خود بشتابي، يا اينكه در خانه‌ات بنشيني و زكات مالت پيش خودت باشد و منتظر بماني تا بينوايان در خانه‌ات را بزنند و آنگاه زكات را بپردازي؟ ترديد نيست كه شيوة اول بهتر است.

سوم: اينكه علي در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم  فقير بود، بنابراين فقط يك زره را به عنوان مهريه فاطمه داد، و مالي نداشت كه به عنوان مهريه بدهد، و فقير بود، و زكات بر كسي مانند علي واجب نبود و در دوران پیامبر صلی الله علیه وسلم  زكات بر او واجب نبود.

چهارم: در اين دادن زكات در حال ركوع ستايش نشده است، و اگر چنين مي‌بود هر انساني كه در حال ركوع زكات مي‌داد مورد ستايش قرار مي‌گرفت، و دادن زكات در حال ركوع سنّت مي‌بود، چون خداوند كسي را كه در حال ركوع زكات را مي‌دهد ستوده است، پس سنت اين مي‌شد كه انسان زكات را در حال ركوع بدهد، و هيچ كس چنين نگفته است.

پنجم: خداوند بر پاداشتن نماز را بيان كرد، و بر پاداشتن نماز غير از اداي آن است، چون كه بر پاداشتن نماز چنان كه عبدالله بن عباس مي‌گويد اين است كه نماز را همان گونه بخواند كه پيامبر خوانده است، يعني با طهارت كامل و با ركوع و سجده درست، و با فروتني، اين را مي‌گويند بر پاداشتن نماز، وقتي نماز را بيان كرد پس چرا مي‌گويد (وهم راكعون) چگونه ركوع را بعد از بيان اقامه نماز تكرار مي‌كند؟ بنابراين ترديدي نيست كه ذكر ركوع در آخر به معني فروتني براي خداست، چنان كه خداوند متعال دربارة داود ؛ مي‌فرمايد: « قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ »(ص: 24).

«(داود گفت) مسلماً او با درخواست يگانه ميش تو براي افزودن آن به ميش‌هاي خود، به تو ستم روا مي‌دارد. اصلاً بسياري از آميزگاران و كساني كه با يكديگر سر و كار دارند، نسبت به همديگر ستم روا مي‌دارند، مگر آنان كه واقعاً مؤمنند و كارهاي شايسته مي‌كنند ولي چنين كساني هم بسيار كم و اندك هستند. داود گمان برد كه ما او را آزموده‌ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به سجده افتاد و توبه كرد».

داود به سجده افتاد اما به خاطر فروتني و خضوع او براي خدا، خداوند مي‌گويد راكعاً، و چنان كه خداوند متعال مي‌فرمايد: « وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لَا يَرْكَعُونَ» (المرسلات: 48).

«و وقتي به آنها گفته مي‌شود فروتني كنيد و تسليم فرمان الهي شويد فروتني نمي‌نمايند».

و همچنين درباره مريم مي‌گويد: « يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ» (آل عمران: 43).

«اي مريم هميشه خاشعانه به اطاعت و عبادت پروردگارت مشغول شو و در برابر امر الهي خضوع و فروتني كن».

مريم هميشه مشغول عبادت بود و نماز جماعت بر او واجب نبود بنابراين منظور خداوند در اين آيه اين نيست كه مستحب است كه انسان زكات را در حال ركوع بپردازد.

ششم: سبب نزول اين آيه چنان كه ابن جرير در تفسيرش مي‌گويد اين است كه وقتي بني قينقاع به پیامبر صلی الله علیه وسلم  خيانت كردند نزد عباده بن صامت  رضی الله عنه  رفتند، و از او خواستند كه با آنها باشد اما او آنها را ترك كرد و با آنها مخالفت و دشمني ورزيد و خدا و پيامبرش را به دوستي گرفت آنگاه خداوند اين آيه را نازل كرد: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (المائده: 55)[2].

«سرپرست و ولى و دوست شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند; همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند (مراد از ركوع: خشوع‌ و خضوع‌ براي‌ خداست. يعني: نماز را در حالي‌كه‌ خاشع‌ وخاضع‌اند برپا مي‌دارند، و زكات‌ را در حالي‌ كه‌ بر فقرا تكبر نورزيده‌ و برآنان ‌برتري‌ نمي‌جويند، مي‌پردازند پس‌ ايشان‌ پيوسته‌ فروتن‌اند)».

يعني آنها در همه كارهايشان براي خدا فروتن هستند، و بنابراين در اول اين آيات خداوند مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (المائده: 51).

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! يهود و نصارى را ولى (و دوست و تكيه‏گاه خود،) انتخاب نكنيد! آنها اولياى يكديگرند; و كسانى كه از شما با آنان دوستى كنند، از آنها هستند; خداوند، جمعيت ستمكار را هدايت نمى‏كند».

يعني عبدالله بن ابي بن سلول، چون كه او با بني قينقاع دوستي داشت، و وقتي بني قينقاع با پیامبر صلی الله علیه وسلم  دشمن شدند عبدالله بن ابي بن سلول با آنها دوستي كرد و آنها را ياري كرد و در كنارشان ايستاد، و پيش پیامبر صلی الله علیه وسلم  رفت و براي آنها سفارش كرد، اما عباده بن صامت  رضی الله عنه  از آنها بيزاري جست و آنها را ترك كرد، بنابراين خداوند آيه نازل كرد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» (المائده: 51). سپس بعد از آن خداوند صفت مؤمنان را كه عباده بن صامت و هر كسي از او پيروي كند مي‌باشند بيان كرد و فرمود: « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (المائده: 55). پس اين آيه دربارة عباده بن صامت  رضی الله عنه  نازل شده است.

هفتم: هر كس مي‌تواند چنين ادعايي بكند، بنابراين دوستداران معاويه مي‌توانند بگويند اين آيه درباره معاويه نازل شده و حديثي دروغين ارائه بدهند چنان كه ديگران حديثي دروغين از علي روايت مي‌كنند، و دوستداران عثمان مي‌توانند يك حديث دروغين بياورند و بگويند دربارة عثمان نازل شده است.

هشتم: به فرض اينكه آيه درباره علي نازل شده باشد باز هم بر خلافت و جانشيني بعد از پیامبر صلی الله علیه وسلم  دلالت نمي‌كند، و بلكه بر اين دلالت مي‌كند كه ما بايد علي بن ابي طالب را دوست بداريم، و ما او  رضی الله عنه  را دوست مي‌داريم.

نهم: آيه با كلمه جمع آمده، و علي يك نفر است، گرچه‌ ما مي‌پذيريم كه ممكن است كلمه به صورت جمع بيايد و منظور از آن واحد باشد، اما اصل اين است كه هر گاه كلمه به صورت جمع بيايد منظور از آن جمع است، مگر آن كه قرينه‌اي باشد و در اينجا قرينه‌اي وجود ندارد.

دهم: شيعه مي‌گويند: در آيه « إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (المائده: 55). انما حرف حصر است بنابراين خلافت كساني كه پيش از علي خليفه بوده‌اند (منظورشان ابوبكر و عمر و عثمان است) باطل است.

اول كه ما ثابت كرديم كه اين آيه دربارة علي  رضی الله عنه  نازل نشده است، و به فرض آن كه انما حرف حصر است و خلافت ابوبكر و عمر و عثمان را باطل قرار مي‌دهد، پس همچنين وقتي كه براي حصر باشد خلافت حسن و حسين و علي بن حسين و محمد باقر و جعفر و غيره را باطل قرار مي‌دهد.

 


سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

----------------------------------------------------

[1]- بخاری، كتاب العمل في الصلاة، باب ما ينهى عن الكلام حديث 1199، مسلم، كتاب المساجد، حديث 538.

[2]- تفسیر طبری 6/178.