|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 11 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
علت معركه صفّين |
معاويه از بيعت كردن با علي امتناع ورزيد و گفت تا قاتلان عثمان قصاص نشوند بيعت نخواهم كرد، وقتي علي رضی الله عنه كار لشكر جمل را تمام كرد گفت: معاويه بايد الان بيعت كند، و لشكري براي جنگيدن با معاويه آماده كرد و گفت يا بيعت كند و يا با او ميجنگم و علي با لشكري صد هزار نفري به سوي صفين در شام حركت كرد، وقتي معاويه خبر شد كه علي براي جنگيدن با او حركت كرده است بر منبر بالا رفت و گفت: علي همراه با اهل عراق به سوي شما ميآيد نظرتان چيست؟ مردم سرهايشان را پايين انداختند و سكوت كردند آنگاه ذو الكلاع الحميري بلند شد و گفت: شما نظر بدهيد و ما اقدام ميكنيم، مردم همه ساكت بودند. و علي بالاي منبر رفت و بعد از حمد و ستايش خدا گفت: معاويه همراه با اهل شام به جنگ شما ميآيد نظرتان چيست؟ اهل مسجد غوغا كردند، و ميگفتند اي امير المؤمنين چنين است و چنان ..... نظر ما اين است. چون افراد زيادي حرف ميزدند و هياهو زياد بود علي سخن آنها را متوجه نشد و از منبر پايين آمد در حالي كه ميگفت: إنا لله وإنا إليه راجعون[1]. پس اهل شام آن گونه بودند و عراقيها چنين حالتي داشتند، اهل شام اطاعت ميكردند، و عراقيها چنان كه بيان شد هرج و مرج درست ميكردند، و همينها بودند كه بعداً با علي جنگيدند و او رضی الله عنه را كشتند. خلاصه اينكه در صفر سال سي و هفت هجري علي رضی الله عنه به صفين رسيد.
آيا معاويه به خاطر خلافت با علي درگير بود؟ ابو مسلم الخولاني ميگويد كه پيش معاويه آمدم و به او گفتم: تو با علي درگير ميشوي آيا تو همانند او هستي؟ معاويه گفت: نه، سوگند به خدا كه ميدانم كه علي برتر و افضل است و به خلافت سزاوارتر است، ولي آيا شما نميدانيد كه عثمان مظلومانه كشته شده است؟ و من پسر عموي او هستم و خون او را ميخواهم، پس پيش علي برويد و به او بگوييد كه قاتلان عثمان را به من تحويل دهد و من امور حكومت را به او ميسپارم، آنها پيش علي آمدند و با او سخن گفتند، علي نپذيرفت و قاتلان را تحويل نداد[2]. بنابراين معاويه نگفت كه او خليفه است، و هرگز به خاطر خلافت با علي درگير نشد، بنابراين وقتي با هم درگير شدند و مسئله به تحكيم رسيد و نويسنده نوشت اين عهدي است كه امير المؤمنين علي با معاويه بن ابي سفيان ميبندد، معاويه گفت: امير المؤمنين ننويس، اگر با تو بيعت ميكردم كه تو امير المؤمنين هستي با تو نميجنگيدم، و بلكه فقط اسم من و اسم خودت را بنويس، و آنگاه معاويه رو به نويسنده كرد و گفت: اسم او را قبل از اسم من بنويس چون او فضيلت بيشتري دارد و در پذيرفتن اسلام از من پيشگام بوده است[3]. بنابراين جنگ علي و معاويه دو خليفه نبود، و بلكه علت آن بود كه علي ميخواست معاويه را عزل كند و معاويه عزل را نميپذيرفت مگر آن كه قاتلان پسر عمويش كشته ميشدند و يا به او تحويل داده ميشدند. پس چنان كه شايع است موضوع اختلاف خلافت نبود. تعداد لشكريان علي صد هزار نفر بود و تعداد افراد معاويه هفتاد هزار نفر بودند، و در اين جنگ عمار بن ياسر كه در ميان لشكر علي بود كشته شد و پيامبر صلی الله علیه وسلم به عمار گفته بود: اي عمّار گروه شورشي تو را خواهند كشت[4]. احمد بن حنبل را در مورد اين حديث پرسيدند كه چه دربارة آن چه ميگويي؟ گفت: در مورد آن حرفي نميزنم نپرداختن به آن بهتر است، چنان كه پيامبر خدا ص گفت: گروهي شورشي او را ميكشند، و سكوت كرد[5]. ابن حجر ميگويد: جمهور اهل سنت بر اين باورند كه كساني كه همراه علي ميجنگيدهاند بر حق بودهاند، و كساني كه عليه علي ميجنگيدهاند شورشي بودهاند، اما اهل سنت همه بر اين اتفاق دارند كه از اين گروه كسي مذمت نميشود بلكه ميگويند آنها اجتهاد كردند و به خطا رفتند[6]. و ميگويد: اهل سنت بر اين اتفاق كردهاند كه نبايد كسي از اصحاب به خاطر آنچه از آنها سر زده مورد عيبجويي قرار بگيرند چون آنها براساس اجتهاد خود جنگيدند[7]. و طبري در تاييد مذهب حاميان علي رضی الله عنه ميگويد: اگر در هر اختلافي كه ميان مسلمين ميافتد فرار كردن از آن و خانهنشين شدن لازم و واجب ميبود، حدّي اقامه نميشد و باطلي از بين نميرفت و فاسقان راهي براي ارتكاب كارهاي حرام مييافتند[8]. گفتم: اگر قضيه واضح و روشن باشد اين درست است، ولي اگر امور مشتبه و نامشخص بودند بايد دوري كرد، به خاطر اين بسياري در اين جنگ شركت نكردند. پس آنچه بايد بدان معتقد باشيم اين است كه طلحه و زبير و عايشه و همراهانش و همچنين علي و همراهانش براساس اجتهاد خود جنگ كردند، و يك فتنه بود كه رخ داد، و براي جنگ جمل آنها آمادگي نكرده بودند و نميخواستند با يكديگر بجنگند. و ابن حزم و ابن تيميه از جمهور نقل كردهاند كه در اين مسئله نبايد سخن گفت. ابن تيميه ميگويد: اگر كسي بگويد علي ابتدا با آنها جنگيد، به او گفته ميشود. آنها ابتدا از اطاعت و بيعت كردن با او سرباز زدند و او را ستمگر و مشارك در ريختن خون عثمان قرار دادند و گواهي دروغ را عليه او پذيرفتند چنان در ميان اهل شام شايع شده بود كه علي به كشتن عثمان راضي بوده است. و به چهار دليل اين شايعه در ميان شاميها قوت گرفته بود: 1- نكشتن قاتلان عثمان. 2- جنگ جمل. 3- ترك گفتن علي مدينه را و سكونت گزيدن او در كوفه كه اردوگاه و پناهگاه قاتلان عثمان بود. 4- افرادي كه متهم به قتل عثمان بودند در لشكر علي قرار داشتند. به خاطر اين چهار چيز شاميها (به خصوص افراد جاهل آنها) مشكوك شدند كه علي رضی الله عنه در كشتن عثمان رضی الله عنه دست دارد، و در حقيقت علي هيچ مشاركتي در قتل عثمان نداشت و بلكه او قاتلان عثمان را نفرين ميكرد، اگر گفته شود اين به تنهايي جنگيدن با آنها را توجيه نميكند، گفته ميشود براي آنها جايز نبود كه با علي رضی الله عنه بجنگند چون علي توانايي كشتن قاتلان عثمان را نداشت، و اگر هم او ميتوانست قاتلان عثمان را به قتل برساند و اين كار را نميكرد نبايد در جماعت مسلمين تفرقه ايجاد ميشد، و از بيعت كردن با او امتناع به عمل ميآمد، بلكه به هر حال بيعت كردن با او بيشتر به مصلحت دين و براي مسلمين سودمندتر بود.
---------------------------------------------------------- [1]- تاریخ الاسلام، عهد الخلفاء الراشدین ص 540. [2]- تاریخ الاسلام، عهد الخلفاء الراشدین ص 540 و سند آن صحیح است. [3]- البدایة والنهایة 7/288. [4]- متفق علیه بخاری کتاب الصلاة باب التعاون فی بناء المسجد حديث 447 و مسلم کتاب الفتنة 2915. [5]- السنة خلال ص 463 حديث 722. [6]- فتح الباری 13/72. [7]- منبع سابق 13/37. [8]- منبع سابق. |