|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 11 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
ذکر نصوصی از مذهب شیعه که دلالت بر شرک دارد |
ابو عبدالله میگوید: بلا و مصیبت مردم بزرگ است اگر آنها را دعوت کنیم جواب نمیدهند و اگر آنها را رها کنیم بدون ما هدایت نمییابند.([1]) این نص ثابت میکند که هدایت مردم بدون ائمه امکان پذیر نیست و همهی مردم پیوسته در بلا و گمراهی بسر میبرند، چون دعوت ائمه را رد میکنند. هر دو حکم (حصر هدایت در ائمه و حکم به گمراهی و ضلالت بر مردم) باطل و دروغ هستند، چون مخالف عقل، نقل و واقع میباشند. روایات دیگر آنها میگویند: ابو جعفر گفته: خداوند به وسیلهی ما شناخته شده، عبادت میشود و یگانه قرار داده میشود.([2]) این روایت هدایت را از امت نفی نمیکند، اما ائمه را مصدر هدایت قرار میدهد. حقیقتاً هدایت به معنی توفیق برای حق و پذیرفتن آن، تنها در دست خداوند منان است، خداوندی که صاحب دلها و چشمها است، خداوندی که میتواند مردم را از دلهایشان جدا کند و بین دل و صاحبانشان مانع شود، خداوندی اگر به چیزی بگوید «شو» پس میشود... اما شیعه بدون قید آنرا برای امامان خود ثابت میکنند و امامان را در هدایت شریک خداوند قرار میدهند، چنین چیزی شرک اکبر است، چون تنها خداوند هادی و راهنما است، خداوند میفرماید: «مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا » الكهف: ١٧ (خدا هر كه را راهنمائي كند، راهياب (واقعي) او است، و هركه را گمراه نمايد، هرگز سرپرست و راهنمائي براي وي نخواهي يافت). یا خطاب به پیامبرش میفرماید: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ » القصص: ٥٦ ((اي پيغمبر!) تو نميتواني كسي را كه بخواهي هدايت ارمغان داري (و او را به ايمان، يعني سر منزل مقصود و مطلوب انسان برساني) ولي اين تنها خدا است كه هر كه را بخواهد هدايت عطاء مينمايد، و بهتر ميداند كه چه افرادي (بر طبق حكمت و عنايت يزدان و برابر انديشه و تلاش انسان، سزاوار پذيرش ايمان بوده و به سوي صفوف مؤمنان) راهيابند). اما هدایتی که به معنی تعریف حق و راهنمای بدان باشد، این وظیفهی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و پیروان بر حق او است و تنها در انحصار ائمه نمیباشد، خداوند عزوجل میفرماید: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» يوسف: ١٠٨ (بگو: اين راه من است كه من (مردمان را) با آگاهي و بينش به سوي خدا ميخوانم و پيروان من هم (چنين ميباشند)، و خدا را منزّه (از انباز و نقص و ديگر ناشايست) ميدانم، و من از زمره مشركان نميباشم (و كسي و چيزي را شريك خدا نميانگارم)). اما اینکه گفته شود هدایت مردم بدون ائمه امکان پذیر نیست، سخنی گذاف و باطل است و جسارتی در برابر خداوندگار میباشد.
مسئله دوم: دعا تنها با اسم ائمه پذیرفته میشود: میگویند: کسی که خدا را به غیر ائمه فریاد زند نجات نمییابد و هر کس چنین کند نابود خواهد شد. از ائمه نقل کردهاند که هر کس با ما خدا را فریاد بزند نجات مییابد و هر کس با غیر ما از خدا بخواهد گمراه و نابود خواهد شد.([3]) جسارت آنان در این زمینه به درجهای رسیده که میگویند: دعای انبیاء با توصل به آنها (ائمه) و طلب شفاعت از آنها (ائمه) پذیرفته میشود.([4]) مجلسی برای اثبات این موضوع به یازده روایت از روایات خود استدلال میکند. چنانکه در ابواب مربوط به انبیا، روایات مشابهی را ذکر میکند، مخصوصاً در مورد احوال آدم، موسی و ابراهیم و همچنین در باب معجزات پیامبر دست به چنین کاری میزند.([5]) روایات فراوان دیگری با این معنی در کتابهای معتبر آنها آمده است.([6]) این روش فریب کارانه و اسلوب خطرناک منجر به تألیه (خدا کردن) ائمه میشود چون بیان میکنند که امامان، ملجأ مردم و نیازمندان هستند و امان ترسوها و قبله داعیان میباشند، گفتهاند که دعا تنها با رو کردن به آنها پذیرفته میشود و حتی معتقدند که بلا و مصیبت تنها با خواندن اسماء آنها بر طرف میشود. آری بین مشرکین و آنها فرق اساسی وجود دارد، و آن اینکه مشرکین در وقت شدت و ناراحتی به سوی خدا روی میآوردند، خداوند میفرماید: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ » العنكبوت: ٦٥ (هنگامي كه (مشركان) سوار كشتي ميشوند (و ترس و نگراني بديشان دست ميدهد) خالصانه و صادقانه خداي را به فرياد ميخوانند (و غير او را فراموش ميگردانند). سپس هنگامي كه خدا آنان را نجات داد و سالم به خشكي رساند، باز ايشان شرك ميورزند (و به انبازهائي براي خدا معتقد ميشوند)). این آیه شرک و توحید را بیان میکنند که اخلاص در دعا کردن هنگام شدت و ناراحتی است و هیچگونه ارتباطی به امامت هم ندارند، اما آنها در لحظات شادی و ناراحتی شرک میورزند حتی گمان میکنند که رهایی از شدت بدون طلب کردن از نام ائمه امکان ندارد. یکی از روایات شیعه از امام رضا چنین نقل میکند: وقتی نزدیک بود که نوح غرق شود به حق ما دعا کرد پس خداوند او را نجات داد، و هنگامی که ابراهیم به آتش انداخته شد به حق ما دعا کرد، پس خداوند آتش را برای او به باغ تبدیل کرد، و آنگاه که موسی در بحر به راه افتاد به حق ما دعا کرد آب دریا خشک شد، وقتی یهود خواستند عیسی را بکشند عیسی به حق ما دعا کرد، پس خداوند با بلند کردن او را از قتل نجات داد.([7]) همانطور که استجابت دعای انبیاء را به سبب ائمه میدانند، همچنین مشکلات انیباء را هم از امامان میدانند مثلاً میگویند: وقتی خداوند آدم را در جنت اسکان داد، حسن و حسین را به او نشان داد که نسبت به آنها حسد ورزید و منکر ولایت آنها شد، خداوند با اوراق و برگهای بهشت او را زد، پس از آنکه توبه کرد و حسادت را از درونش بیرون نمود و به ولایت آنها اقرار کرد و به حق محمد، علی، حسن، حسین و فاطمه دعا کرد، خداوند او را بخشید: «فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» البقرة: ٣٧ (سپس آدم از پروردگار خود كلماتي را دريافت داشت (و با گفتن آنها توبه كرد) و خداوند توبه او را پذيرفت. خداوند بسيار توبهپذير و مهربان است). ([8]) همچنین میگویند: علت حبس یونس در شکم ماهی انکار ولایت علی بن ابی طالب بود و تا آنرا نپذیرفت بیرون آورده نشد.([9]) این دروغ و اقوال شیعه است اما خداوند راستگو در قران میفرماید: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» الأعراف: ١٨٠ (خدا داراي زيباترين نامها است (كه بر بهترين معاني و كاملترين صفات دلالت مينمايند. پس به هنگام ستايش يزدان و درخواست حاجات خويش از خداي سبحان) او را بدان نامها فرياد داريد و بخوانيد، و به ترك كساني بگوئيد كه در نامهاي خدا به تحريف دست مييازند (و واژههائي به كار ميبرند كه از نظر لفظ يا معني، منافي ذات يا صفات خدا است)، آنان كيفر كار خود را خواهند ديد). خداوند نمیفرماید: که با اسماء ائمه یا به حق آنها از خدا بخواهید، همچنین خداوند عزوجل میفرماید: «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» غافر: ٦٠
اگر سخن آنها درست باشد باید خداوند میفرمود: با اسماء ائمه از من بخواهید، اما این ادعای باطل شیعه است و هیچ اساسی ندارد، زیرا قرآن برای پذیرفتن دعا اخلاص را شرط قرار میدهد، آنجا که میفرماید: «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» غافر: ١٤ (اكنون كه چنين است، خدا را به فرياد بخوانيد و عبادت و طاعت را خاصّ او بدانيد، هر چند كه كافران دوست نداشته باشند). و: «وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ » الأعراف: ٢٩ (و از وي مخلصانه اطاعت نمائيد و او را صادقانه بپرستيد). در آیه 194 سوره اعراف بیان میکند که ائمه مانند انسانهای دیگر هستند: «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» الأعراف: ١٩٤ (بتهائي را كه بجز خدا فرياد ميداريد و ميپرستيد، بندگاني همچون خود شما هستند (و كاري از آنان ساخته نيست و نميتوانند فريادرس شما باشند). آنان را به فرياد خوانيد و (از ايشان استمداد جوئيد) اگر راست ميگوئيد (كه كاري از ايشان ساخته است) بايد كه به شما پاسخ دهند (و نياز شما را برآورده كنند)). و خداوند درآیه 172 سوره نساء و آیه 93 سوره مریم بیان میکند که برای عبادت بین خدا و عبد رابطه وجود ندارد و دوستان، اولیاء، پیامبران و ملک مقرب تنها عبد و بنده خدا هستند: «لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَمَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعًا» النساء: ١٧٢ (هرگز مسيح ابائي از اين ندارد كه بندهاي (از بندگان متواضع) براي خدا باشد، و فرشتگان مقرّب نيز (از بندگي او سر باز نميزنند). و كسي كه از عبادت خدا سر باز زند و خويشتن را بزرگتر از آن شمرد (كه به عبادت او پردازد، او را به عذاب سختي گرفتار ميسازد، بدان گاه) كه همگان را در پيشگاه خود گرد ميآورد). «إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آَتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا» مريم: ٩٣ (تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، بنده خداوند مهربان (و فرمانبردار يزدان) ميباشند). تربيت شيعه بر اساس اين ادعيه و مناجات خيلي خطرآفرين و روش مضري است، چون در قلب و مشاعر انسان توجه کردن به غیر خدا را درست میکند و موجب میشود که انسان در عبادت به انسان گرایش پیدا کند نه به سوی خداوند منان، و در این لجنزار شرک و بتپرستی رشد کند و اولاد و خانواده را هم در این سیاهچاله گمراهی تربیت نماید، و بعضی مواقع نام پروردگار را فراموش کند چون همیشه ائمه ورد زبان او هستند و هنگام دعا و نیایش آنها را در قلب حاضر مینماید. این مشکلات در خلال سخن گفتن فراوان از امامان و قدوه قرار دادن آنها ایجاد میشود و در نهایت در قلب تثبیت میگردد. حتی بعضی از روایات شیعه به این اصل اقرار میکنند، مثلاً روایت شده که بعضی از شیعیان نامه به امامش نامه نوشته، از او خواسته و به او شکایت برده و گفته: انسان به امام رو آورد یا به خدا؟ جواب میآید: اگر نیازی داشتی دهانت را بگشا که جواب را خواهی یافت.([10]) این روایت میگوید: امامان زودتر جواب میدهند و نیاز مردم را برطرف میکنند تا خداوند منان، آیا این شرک خطرناکتر است یا شرک دوران جاهلی؟ واقعیت شیعه و قبرپرستی آنها تعبیری است از ثمره ترش و تلخ این اسطورهها. دعوای قبول شدن دعای پیامبران با توسل به ائمه دعوایی جاهلانه و کودنانه است، چون در دوران آنها ائمه وجود خارجی نداشتند، و این همان دعوت به شرک است چون مفتاح اجابت و اساس قبول را اسماء ائمه قرار میدهد، سخن آنان همانند ادعای مشرکین است که میگفتند بتها برای ما نزد خدا شفاعت میکنند و موجب تقرب به خدا میشوند... و این گمانی باطل و بیاساس است، چون پیامبران -همانطور که در قرآن بیان شده- همیشه خداوند یگانه را با نامهایش خوانده و هیچ شریکی را برای وی قایل نشدهاند، خداوند عزوجل به نقل از یونسu میفرماید: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» الأنبياء: ٨٧ ((ياد كن داستان يونس ملقب به) ذوالنون را در آن هنگام كه (بر قوم نافرمان خود خشم گرفت و ايشان را به عذاب خدا تهديد كرد و بدون دريافت پيام آسماني، از ميانشان) خشمناك بيرون رفت و گمان برد كه (با زنداني كردن و ديگر چيزها) بر او سخت و تنگ نميگيريم. (سوار كشتي شد و كشتي به تلاطم افتاد و به قيد قرعه مسافران و كشتيبانان او را به دريا انداختند و نهنگي او را بلعيد.) در ميان تاريكيها (ي سهگانه شب و دريا و شكم نهنگ) فرياد برآورد كه (كريما و رحيما!) پروردگاري جز تو نيست و تو پاك و منزّهي (از هرگونه كم و كاستي، و فراتر از هر آن چيزي هستي كه نسبت به تو بر دلمان ميگذرد و تصوّر ميكنيم. خداوندا بر اثر مبادرت به كوچ بدون اجازه حضرت باري) من از جمله ستمكاران شدهام (مرا درياب!)). و کلماتی که آدم و حوا بر زبان آوردند، عبارت بود از: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» الأعراف: ٢٣ ((آدم و همسرش، دست دعا به سوي خدا برداشتند و) گفتند: پروردگارا! ما (با نافرماني از تو) بر خويشتن ستم كردهايم و اگر ما را نبخشي و بر ما رحم نكني از زيانكاران خواهيم بود). فساد و بیاساسی این سخنان شرکآمیز شیعه برای همهی طرفداران دین اسلام واضح و روشن است و باید گفت که این کار ملحدی است که خواسته دین اسلام را شرک آلود نماید: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ » التوبة: ٣٢ (آنان ميخواهند نور خدا را با (گمانهاي باطل و سخنان نارواي) دهان خود خاموش گردانند (و از گسترش اين نور كه اسلام است جلوگيري كنند) ولي خداوند جز اين نميخواهد كه نور خود را به كمال رساند (و پيوسته با پيروزي اين آئين، آن را گستردهتر گرداند) هرچند كه كافران دوست نداشته باشند). حتی کتابهای شیعه خودشان چیزهای متناقصی نقل میکنند مثلاً امیر المؤمنین -همانطور که شیعه میگویند- گفته:" خداوندا! اگر در عفو و گذشت تو فکر میکنم گناهانم را کم میشمارم، سپس به خشمت فکر میکنم وحشت مرا فرا میگیرد " سپس میگوید: "آه اگر من نامه اعمالم را بخوانم که من فراموش کردهام و تو آنها را حساب کردهاید، آنگاه که میگویید: آنرا بگیر، نه عشیرت و نه قبیله هیچ کدام نمیتوانند تو را نجات دهند"([11]) هیچ امامی وجود ندارد مگر اینکه چنین دعاهایی از آنها روایت کردهاند که مجال ذکر آنها را در این تحقیق نداریم اما مجلسی همه آنها را در «بحارالانوار» خود ذکر کرده است.([12])
مسئله سوم: استغاثه به ائمه[13] استغاثه تنها مخصوص خداوند عزوجل است اما شیعه مردم را دعوت میکنند که در کارهای مخصوص خدا به هر امامی استغاثه شود، حتی در بعضی از روایات چنین کاری را به عنوان وظیفه هر امامی قرار میدهند و ضمناً هر کدام باید برای مسئولیتی به فریاد طلبیده شود، مثلاً علی بن حسین برای نجات از پادشاهان و فوت شیاطین، محمد بن علی و جعفر بن محمد برای آخرت و ملزومات آن از فرامین الهی، موسی بن جعفر برای عفو و بخشش، علی بن موسی برای نجات در خشکی و دریا، محمد بن علی برای نزول رزق، علی بن محمد برای نوافل و خوبی با برادران و چیزهای دیگر، حسن بن علی برای آخرت، و مهدی اگر شمشیر بر سرت گذاشته شد از او بخواه به دادت میرسد.([14]) سپس صاحب بحار به ذکر انواع دعاها براساس ترتیبی که گفتیم میپردازد مثل اینکه دعاها را همچو شرحی برای تقسیم بندی استغاثه قرار داده است.([15]) همانطور که مجلسی اعلام داشته، ائمه بهترین شفا و مفیدترین دوا میباشند.([16]) دعاها را بر همین منوال درست کردهاند، به گونهای که ائمه تنها فریادرس و برطرف کننده نیاز آنان هستند، فرد شیعی امام منتظرش را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید: ای ستون مملکت! ای قاضی احکام! بخشنده عطایا! با شما نیازم را بر طرف مینمایم، هیچ چیزی نیست مگر اینکه شما برای آن سبب هستی... نجات و فرار تنها توسط شما صورت میگیرد، گریزی از شما نیست، ای چشمان رقیب خداوند!.([17]) در این نص آشکارا تألیه ائمه (خدا کردن) دیده میشود، چون ائمه را مسبب هر چیزی میدانند، نجات را تنها به آنان ربط دادهاند و بخشنده هر نعمتی هستند!!! دعاهای فراوانی وجود دارند که در این گمراهی افراط میکنند و ائمه را به جای خدا قرار میدهند و این دعاها در کتابهایی مانند «مفتاح الجنان» و «عمدة الزائر» و غیره ذکر شدهاند و در آن کتابها ابوابی مخصوص چون «المزار» و «ادعیه» نوشته شدهاند که بحث و تحقیق و نقد آنها نیازمند کتاب مستقلی است. از این بدتر اینکه دعاها نوشته میشود و بر قبور بی جان و بیسود و زیان ائمه گذاشته میشوند، چون گمان میکنند که قبور ائمه مکان رجاء و امید هستند. گفتهاند: اگر نیازی داشتی نامهای بنویس و آنرا در قبر یکی از ائمه قرار بده، یا آنرا محکم ببند وآنرا در خاک مرطوب پاکی بگذار، سپس آنرا در دریا یا چاله عمیقی یا کانال آبی پرت کن، خودش به سید و امام میرسد و نیاز را بر طرف میکند.([18]) سپس بیان مینماید که در آن نامه چنین نوشته شده: " به نام خداوند بخشنده و مهربان، ای آقا و سرورم! برای تو مینویسم... هنگام شدت و نیاز به دادم برس، قبل از فرا رسیدن شدت و بدخواهی دشمنان نیازم را پیش خدا ببر، خداوند توسط تو نعمت را بر من ارزانی میبخشد و از خدا میخواهم ـ در حالی که قبر را مخاطب قرار میدهد ـ که نصر و پیروزی را نصیبم گرداند.([19]) سپس گفتهاند: باید بر روی رودخانه و یا تپهای رود و یکی از افراد زیر را فرا میخواند: عثمان بن سعید، پسرش محمد، حسن بن روح و علی سمری)([20]) و چنین فریاد فریاد میزند، ای فلان پسر فلان! سلام خدا بر تو باد، شهادت میدهم که تو در راه خدا مردهاید و هنوز زنده هستی و نزد خدا روزی دارید، اکنون در زندگی برزخیت از تو می خواهم که نیازم را به مولایمu برسانید و آن را به او تسلیم کنید، همانا تو معتمد و امین هستی.([21]) گفتهاند: سپس نامه را در رودخانه بینداز و تصور کن که آن را به دست شخص فرا خوانده دادهاید.[22] نامههای دیگری وجود دارند که برای دفع نیاز به مهدی منتظر و گم شده فرستاده میشوند. محققین از اهل علم و مؤرخین ثابت کردهاند که مهدی منتظر اصلاً به دنیا نیامده است چون حسن عسکری در حالی دار فانی را وداع گفت که عقیم و نازا بود. بدین علت ابن تیمیه میفرماید:" مهدی چیزی است که حقیقت ندارد و هرگز چشم به جهان نگشوده است"([23]) با این وجود روایاتی ساختهاند که مشروع است به او نامه فرستاده شود تا نیازهای مردم را برطرف کند در حالی که تنها خداوند عزوجل میتواند آن نیازها را بر طرف سازد نه چیز معدومی که وجود خارجی ندارد. مثلاً میگویند: نامهای به صاحب زمان بفرست و در آن بنویس "بسم الله الرحمان الرحیم، ای محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب! به تو توسل میجویم، ای خبر عظیم! ای راه مستقیم! ای ریسمان خدایی! ای تقسیم کنندهی مردم به بهشت و جهنم! به حق اجداد پاکت به تو توسل میجویم که در دفع بلا و حل مشکل و حصول گشادگی و رفع مصیبت نزد خدا وسیله من باشید.([24]) یا میگویند: نامهای دیگر به خدا بنویس و نامه خدا را در نامه امام قرار بده و بعد از اینکه آنرا در خاک مرطوب پاکی گذاشتی آنرا در چاه و یا رودخانهای بگذار.([25]) نگاه کن فرد معدومی را چگونه با اوصافی چون پناه دهنده و برطرف کننده نارحتی و دافع بلا توصیف میکنند که چنین اوصافی تنها برای خدا اظلاق میشود که جواب دهنده و دافع بلا و هدایت دهنده به سوی راه مستقیم است و خالق آشکارها و نهانیها است، اما آنها این اوصاف را به معدومی نسبت میدهند که هیچگونه اثر خارجی را ندارد. به قسمت پایانی روایت نگاه کن که میگوید: " نامهی خدا را در نامه امام قرار بده " مثل اینکه عدوم بر خدا مقدم است!! سپس مجلسی استغاثه دیگری را به مهدی منتظر ذکر میکند که " با راه تو به سوی خدا بر میگردم و از صاحب زمان (یکی دیگر از اوصاف او) کمک میخواهم، و او را به عنوان نجات دهند میگیرم چون بهترین نعمت دهند و دست آویز دوستان مؤمن است... سلام بر تو باد ای امام مسلمین و مؤمنین! سلام بر تو باد ای وارث پیامبران! سلام بر تو باد ای پایهی دین! سلام بر تو باد ای بخشندهی عزت به مؤمنان ضعیف! سلام بر تو باد ای ذلیل کننده کافرینِ متکبر و ظالم! سلام بر تو باد ای ولی من ای صاحب الزمان!... نیازم این است در به دست آوردنش برایم شفاعت کن.([26]) صاحب زمان آنها از ترس کشتن نمیتواند پیش شیعهها بیاید -همانطور که نصوص معتبر شیعه به آن اقرار میکنند- پس چگونه دارای چنین صفات و ویژگیها است؟ از او رفع نیازهای خواسته میشود که تنها از دست خدا بر میآیند، در حالی که نمیتواند از خودش دفاع کند و در سردابی در سامرا مخفی شده تا کسی او را نبیند؟!
مسئله چهارم: حج کردن به سوی مزار ائمه از حج کردن خانه خدا بهتر است ابن تیمیه میگوید: بعضی از افراد قابل اعتماد به من خبر دادند که شیعه معتقدند زیارت مقابر ائمه از زیارت خانه خدا بهتر است، یعنی شرک به خدا را از عبادت خدا و اقرار به وحدانیتش بهتر میدانند، این یکی از بزرگترین دلایلی است که دال بر ایمان به طاغوت میباشد.([27]) این مسئلهای که امام بزرگ اهل سنت ابن تیمیه به آن اشاره میکند و میگوید از افراد قابل اعتمادی شنیدم، ما به وفور در کتابهای معتبر اهل تشیع مشاهده میکنیم، که برای اثبات آن، روایاتی را ردیف میکنند که میگویند: زیارت مشهد مقدس از حج خانه خدا بهتر است. در اصول کافی آمده: که زیارت قبر حسین مساوی بیست حج است و از بیست حج و عمره بهتر است.([28]) وقتی که یکی از شیعیان خطاب به امامش گفت: من بیست مرتبه به حج و بیست مرتبه به عمره رفتهام، امامش با اسلوب مسخره آمیزی گفت: اگر یک بار دیگر به حج بروید، آنگاه ثواب یک زیارت قبر حسین برایت نوشته میشود[29]. مثل اینکه میخواهد به او بگوید: چرا این همه تلاش میکنید یک دفعه زیارت قبر حسین از همه این حجها بهتر است، سپس به او نشان میدهد که باید یک دفعه دیگر به حج و عمره برود تا مساوی زیارت قبر حسین شود و به فضل و ثواب قبر حسین برسد، این جواب در نهایت تمسخر و ایجاد حسرت و شکستن انگیزه پرسشگر است. روایات دروغ آنها به گونهای زیارت قبر حسین را با ارزش جلوه میدهند که ارزشش از رکن پنجم اسلام هم میگذرد که زیارت خانه خدا است، و در نهایت چنین مبالغهای سر از کفر و بی دینی و زندیقیت در میآورد، تا اینکه انسان میگوید: اصلاً دین اسلام دین شرک و بتپرستی و قبرپرستی است نه دین توحید و آسمانی، چون شیعه، دینی را به مردم معرفی میکنند که مسلمانان هرگز آنرا نشناختهاند، دین آخوند و آیة اللهها است نه دین خدای عالمیان، دروغ و خیال بافیهای آنها است نه وحی نازل شده بر پیامبر اعظم الهی؛ باید گفت که کار آنان به دسیسه و توطئه دشمنان برای تغیر دین خدا و قبله مسلمین و بیت الله الحرام میماند تا به دین خدای عالمیان. روایات و اخبار دروغین آنها این معنی را به صورت و اشکال مختلف بیان میکنند تا قلب ساده لوحان و جاهلان را متأثر کنند و عقل تازه تربیت شدهها و غیر عرب را فریب دهند، چون بدعت بسیار سریع در آنها اثر میکند.([30]) مثلاً یکی از اعراب از یمن رهسپار قبر حسین میشود -همانطور که در اسطورههای آنها آمده- و به جعفر که نامش صادق است میرسد، -هرچند امام جعفر بن عبدالله از این افترائلات مبرا است- جعفر در مورد تأثیرات زیارت حسین از اعرابی میپرسد، او هم جواب میدهد موجب برکت در مال و خانواده و فرزندان و بر طرف کردن نیازها میشود، سپس جعفر به او میگوید: ای برادر یمنی! میخواهی چیزی بهتر از این را به تو نشان بدهم؟ او هم میگوید: بله، ای فرزند رسول الله! میگوید: زیارت قبر پدرم مانند یک حج مقبول و پسندیده به همراه رسول خداr است!!، اعرابی تعجب کنان میگوید: ای والله، یعنی مانند حجی است به همراه رسول خداr؟ عبد الله هم پیوسته او را به زیارت قبرها تشویق میکند تا به سی حج میرسد.([31]) با این روش غریب که به بازی بچهها میماند جعفر در محاورهای زیارت قبر را به ازرش سی حج خانه خدا بالا میبرد. حتی از این هم پا فراتر گذاشتهاند و این شرک عظیم را به پیامبرr هم نسبت دادهاند که زیارت قبر امامان از سی حج بهتر باشد؛ روایت میکنند" حسن روزی در اتاق رسولاللهr با پیامبر بازی میکرد، عائشه گفت: ای رسول خدا! چرا به این پسر معجب میشوید؟!!! فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم و به او معجب نگردم در حالی که ثمرهی قلبم است و مایهی روشنی چشمانم میباشد، امتم او را میکشند و هر کس بعد از وفات، قبر او را زیارت کند، خداوند ثواب یک حج را برای او مینویسد، عائشه گفت: یک حج؟!! فرمود: بله حتی دو حج، گفت: دو حج؟!!! فرمود: بله و حتی چهار حج. عائشه تعجب میکرد و رسولاللهr ثواب آنرا افزایش می داد تا به هفتاد حج رسید.([32]) در روایت دیگر از آنها آمده " هر کس قبر ابی عبدالله را زیارت کند خداوند هشتاد حج مقبول را برای او مینویسد.([33]) روایت دیگر به این هم قناعت نمیکند و میگوید: هر کس قبر حسین را زیارت کند و حق او را بداند مانند آن است که به همراه رسول خداr صد مرتبه به حج رفته باشد.([34]) از این هم بدتر روایات شیعه در ارزشیابی زیارت مقابر در مسابقه هستند تا ارزش آن را از صد مرتبه هم به هزار مرتبه بالا میبرند و به این هم قناعت نمیکنند، مثل اینکه دین فقط در زیارت مقابر بیارزش خلاصه میشود و رسالت دین همین است و بس. در کتاب «وسائل الشیعة» از محمد بن مسلم از ابی جعفر روایت شده که گفته " اگر مردم ارزش زیارت قبر حسین را میدانستد در شوق دیدار آن میمردند و در حسرت آن خود نابود میکردند، گفتم: مگر چه ارزشی دارد؟ گفت: هر کس قبر حسین را زیارت کند مثل این است که هزار حج مقبول و هزار عمره مبرور انجام داده باشد و ثواب هزار شهید از شهداء بدر و هزار روزهدار و هزار صدقه مقبول و به خاطر خدا را دارد و در آن سال از هر درد و مصیبتی محافظت میشود، خداوند فرشتهای برای او قرار میدهد تا از هر چهار طرف نگهبان او باشد، اگر در آن سال وفات کند فرشتکان رحمان همه بر لاشه او حاضر میشوند و او را میشویند و کفن میکنند و از خدا برای او مغفرت میخواهند و استغفارکنان او را در قبر میگذارند، وقتی وارد قبر میشود قبرش به اندازه دید چشم وسیع میگردد و خداوند او را از فشار قبر نجات میدهد و از نکیر و منکر نمیهراسد و باب جنت بر روی او باز میشود و نامه اعمال به دست راستش داده میشود و در روز قیامت نوری از او بلند میگردد که مشرق و مغرب را روشن میکند، کسی ندا در میهد که این زائر قبر حسین است، همه مردم به او حسادت میورزند که ای کاش ما هم به زیارت قبر حسین میرفتیم.([35]) یا در روایت دیگر آمده یکی از شما در فرات غسل میکند سپس به زیارت قبر حسین میآید و حق آنرا میداند، خداوند در مقابل هر قدمی که برداشته صد حج مقبول و صد عمرهی مبرور و صد غزوه به همراه پیامبر فرستاده شده و یا امام عادل را برایش مینویسد.([36]) روایت سوم میگوید: هر کس قبر حسین را در روز عاشوراء زیارت کند و در آن گریه کند، خداوند را با ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد ملاقات میکند و ثواب هر حج و عمره و جهادش مانند این است که همراه رسول خدا و ائمه راشده بوده باشد([37]) سپس با این همه دروغ و افتراء قناعت نمیکند، بلکه ادامه میدهد و میگوید: این ثواب فراوان برای کسی که نمیتواند به زیارت قبر حسین برود ولی بالای بام خانهاش به قبرش اشاره میکند و بر قاتلانش نفرین میفرستد و برای حسین به گریه بیفتد و در آن روز به کار و حاجت خودش مشغول نشود، به چنین پاداشی دست پیدا خواهد کرد.([38]) این روایات و دهها نمونه دیگر که دست از نقل آنها خسته میشود و عقل در تفکر به آنها دچار حیرت میگردد، چون هدف نهایی آنها منصرف کردن مردم از عبادت پروردگار منان است که به داد نیازمندان و فقیران میرسد و همچنین میخواهند مردم را تشویق کنند که از تحمل تکالیف شانه خالی کنند و تنها در زندگی یک مرتبه به زیارت حسین بروند و هر چه دوست دارند انجام دهند و در قیامت با خرمنی از عبادت خدا را ملاقات کنند حتی از عابدان و مجاهدان و دلسوزان هم پیشی بگیرند. اگر این چیزها حقیقت داشت قرآن باید آنها را ذکر میکرد، چرا در چندین آیه قران حج را بیان میکند ولی به زیارت قبر حسین هیچ اشارهای نمیکند، در حالی که از آن هم بهتر است حتی به یک هزارم آن هم نمیرسد؟!! یکی از شیعیان از این موضوع اطلاع پیدا میکند که چرا زیارت قبر حسین با این همه ارزش در قرآن ذکر نشده، ولی حج خانه خدا بیان میگردد؟ آیا این دال بر جعلی بودن این روایات نیست؟ بعد از اینکه فضائل زیارت را از امامش شنید، گفت: خداوند حج را بر مردم واجب گردانیده اما زیارت قبر حسین در قرآن ذکر نشده؟([39]) امامش پاسخی پر از اضطراب را به او میدهد و میگوید: " آری اینچنین است و خداوند عزوجل آنرا اینگونه قرار داده است"([40]) این اعتراف از آنها که خطرناکترین متأولین باطنی قرآن هستند دال بر این است که در عقیده خود تناقص دارند، زیرا اعتراف به عنوان سید ادله قلمداد میشود و آنان با دستان خودشان خانههایشان را تخریب میکنند. زیرا پاسخ آن شیخ به شاگردش همانند این است که بگوید: جواب ندارم، خداوند روش عبادت و تقوای آنان را برای بندگانش بیان نکرده است. سپس بعد از ذکر این داستان میخواهد به این موضوع جواب دهد، اما جواب از اولی بدتر است، میگوید: مگر سخن امیر المؤمنین را نشنیدهاید که میگوید: باطن پاها بهتر است که شسته شود ولی خداوند آنرا بر بندگان فرض نمیکند([41]). مثل اینکه میخواهند بگویند زیارت حسین هم مانند باطن پاها است که بر مردم واجب نشده، سپس ادامه میدهد مگر میدانید اگر موقف در حرم میبود، بهتر بود ولی خداوند آنرا در غیر حرم قرار میدهد.([42]) این هم مانند جواب سابق است که خداوند آنرا فرض نکرده هر چند این پاسخ در نظر آنان بهترین پاسخ است.. سپس میخواهد در جواب اعلام دارد که او هم در قانونگذاری رقیب خداوند عزوجل است، مثل اینکه میخواهد بگوید: چرا خداوند این کار را انجام نداده در حالی که بهتر است، (خداوند از سخن این ظالمان خیلی بلندتر است) میگوید: خداوند موقف عرفات را در حرم قرار نمیدهد بلکه آنرا در حل قرار میدهد، این جماعت ملحد اینگونه اخبار جعلی را ادامه میدهد و مغروران را با آن فریب میدهد و بر شرع خدا سخن میراند و میخواهد سلیقههای خود را به خدا سفارش کند. روایات آنها همانطور که اشاره کردیم خیلی زیاد هستند و من هماکنون در مقابل تعداد بیشماری از این روایات هستم که اگر انسان خودش آنها را نبیند باور نمیکند، روایات به حدی فراوان هستند که من نمیدانم کدام یکی را بگیرم و کدام یکی را ترک کنم هر کدام از آنها انسان را به تعجب وا میدارد، اما اگر انسانی مرتبط به کتاب خدا باشد یا کمترین قسمت از دینش را فرا گرفته باشد هرگز عقلش فریب این خرافات را نمیخورند و تعصب، تفکرش را فقل نمیزند و هوا قلبش را نمیبندد و نسبت به مذهب و گروهش تعصب نمیورزد. ای کاش برای چند لحظه فرد شیعی خودش را از این لایههای سیاه خرافات آزاد میکرد و با دقت به خطرات زیانآور این سیاهچاله شرک و تاریکی فکر مینمود که چگونه خدا را فراموش کرده و به قبری چسپیده که هیچ نفع و ضرری به بار نمیآورد: «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ » الأعراف: ١٩٤ (بتهائي را كه بجز خدا فرياد ميداريد و ميپرستيد، بندگاني همچون خود شما هستند). شگفت اینکه روایت شده که بعضی از روایات شیعه این غلو و افراط در مورد زیارت را تخفیف میدهند ولی مجلسی به طرف آنها میرود و روایات را به دلیل تقییه رد میکند که چنین روایاتی در دوران تقییه گفته شدهاند. مثلاً یکی از روایات آنها میگوید: حنان به ابی عبدالله گفت: در مورد زیارت قبر حسین چه میگوید: که روایاتی از شما به ما رسیدهاند زیارت قبر حسین را مانند حج و عمره حساب میکنند؟ گفت: نه روایت خیلی ضعیف است و اصلاً چنین نیست، ولی اینرا بدانید که حسین سید جوانان بهشت است، او را فراموش نکنید و به زیارتش بروید.([43]) مجلسی در تأویل این روایت که اساس و ریشه دهها روایات ایشان را از بیخ وبن در میآورد و گمراهیهایش را بر ملا می سازد، میگوید: شاید هدف این باشد که معادل حج و عمرهی واجب نیست، ولی بهتر است که بگویم این روایت در دوران تقییه گفته شده و باید بر آن حمل شود.([44]) یعنی جعفر این کلام را در حالی میگوید که میخواهد برای اهل سنت چاپلوسی کند یا از آنها میترسد، چون شیعه نیستند. آری شیوخ و بزرگان آنها اینگونه هستند هر روایتی که مخالف هوا و آرزوی آنها نباشد مضمونش را با چنین اسلحه خطرناک یعنی «تقیه» نابود میکنند، شیعه اینگونه غلو و افراط را به خرج میدهند و دین خود را به دین آخوند و شیوخ تبدیل میکنند نه به دین ائمه، سخن آخوند را می پزیرند ولی سخن امام را پشت سر می گذارند
------------------------------------------------------------------- ([1])ـ امالی صدوق، ص363، بحار الانوار، ج23، ص99. ([2])ـ بحار الانوار، ج23، ص103. ([3])ـ بشارة المصطفی/الطبری، ص117و119، البحار، ج23، ص103، وسائل شیعه، ج4، ص1142. ([4])ـ بحار الانوار، ج26، ص319. ([5])ـ بحار الانوار، ج26، ص334. ([6])ـ تفسیر العیاشى، 1/41، ابن بابویه/ الخصال، 1/130، معانى الأخبار، ص42، الطبرسى/الاحتجاج، ص27و28، وانظر، تفسیر الحسن العسكرى، ص117و118، وسائل الشیعة: 4/1139 وغىرها. ([7])ـ بحار الانوار، ج26، ص325، وسائل شیعه، ج4، ص1143. ([8])ـ بقره/37. تفسیر عیاشی ج 1ص 41 بحار الانوار ج 26 ص 326 ([9])ـ تفسیر فرات، ص13، بحار الانوار، ج26، ص333 و334. ([10])ـ بحار الانوار، ج94، ص22. ([11])ـ امالی صدوق، ص48، بحار الانوار، ج94، ص92. ([12])ـ ج94. [13] استغاثه: یعنی طلب کمک، که همان بر طرف کردن شدت و نارحتی است مانند استنصار که به معنی طلب یاری است، تفاوت استغاثه و دعا در این است که دعا شامل هر حال و وضعیتی میشود ولی استغاثه تنها شامل حالت شدت و نارحتی میباشد(ابن تیمیة/ الرد على البكرى، ص88، سلیمان بن عبد الوهاب/ تیسیر العزیز الحمید، ص214-215، ابن سعدى/ القول السدید، ص48-49.) ([14])ـ بحار الانوار، ج94، ص33. ([15])ـ بحار الانوار، ج94، ص33. ([16])ـ بحار الانوار، ج94، ص33. ([17])ـ بحار الانوار، ج94، ص37. ([18])ـ بحار الانوار، ج94، ص29. ([19])ـ بحار الانوار، ج94، ص29و30. ([20])ـ بحار الانوار، ج94، ص30. ([21])ـ بحار الانوار، ج94، ص3. [22] بحار الانوار، ج94، ص3. ([23])ـ فتاوای کبرای، ج28، ص401. ([24])ـ بحار الانوار، ج94، ص29. ([25])ـ بحار الانوار، ج94، ص28. ([26])ـ بحار الانوار، ج94، ص31 و32. ([27])ـ منهاج السنة، ج2، ص124. ([28])ـ فروع الكافى، 1/324، ابن بابویه/ ثواب الأعمال، ص52، الطّوسى/ تهذیب الأحكام، 2/16، ابن قولوىه/ كامل الزّیارات، ص161، الحرّ العاملى/ وسائل الشّیعة، 10/348. [29] تهذیب الاحکام / طوسی ج2 ص 16، وسائل شیعه ج 10 ص 348، بحار الانوار ج 101 ص 38 ([30])ـ بدین سبب -همانطور که اللالکائی روایت میکند- ایوب سختیانی میگوید: سعادت جوانان (تازه تربیت شدهها) و غیر عربها این است که خداوند آنها را به سوی یکی از اهل سنت رهنمایی کند. شرح اصول اعتقاد اهل السنة، ج1، ص60. ([31])ـ ثواب الاعمال/ابن بابویه قمی، ص52، وسائل الشیعه/حر العاملی، ج10، ص350 و351. ([32])ـ وسائل الشیعه، ج10، ص351 و352. ([33])ـ ثواب اعمال، ص52، کامل الزیارات، ص162، وسائل الشیعه، ج10، ص350. ([34])ـ ثواب اعمال ص52، وسائل الشیعه، ج10، ص350. ([35])ـ کامل الزیارات، ص143، وسائل الشیعه، ج1، ص353، بحار الانوار، ج101، ص18. ([36])ـ کامل الزیارات، ص185، وسائل الشیعه، ج10، ص379، ([37])ـ بحار الانوار، ج101، ص290، کامل الزیارات، ص176. ([38])ـ بحار الانوار، ج101، ص290، کامل الزیارات، ص176. ([39])ـ بحار الانوار، ج101، کامل الزیارات، ص266. ([40])ـ بحار الانوار، ج101، ص33، کامل الزیارات، ص266. ([41])ـ بحار الانوار، ج101، ص33، کامل الزیارات، ص266. ([42])ـ بحار الانوار، ج101، ص33، کامل الزیارات، ص266. ([43])ـ بحار الانوار، ج101، ص35، قرب الاسناد، ص48. ([44])ـ بحار الانوار، ج101، ص35، قرب الاسناد، ص48. |