شماره مقاله :

 داستانم را با نام خداوند بخشنده و مهربان آغاز می کنم.

چند وقت پیش، در یک شب، این سؤال را از خودم پرسیدم که تا چه حد ایمانم نسبت به انجیل خالص و صادقانه است. به خاطر این مقداری پریشان و افسرده شدم. می دانستم خداوندی که حی و حاضر می باشد دینش را برای بشر فرو فرستاده است، ولی من نمی توانستم آن را پیدا کنم. چرا یافتن آن تا این حد مشکل است؟ دعا کردم و از خداوند پرسیدم که چرا کتاب مقدس (انجیل) را فرستادی و اجازه داده ای به آن خدشه وارد شود؟ حتی قبل از اینکه این سؤال را بپرسم خداوند به آن پاسخ داده بود.

تقریباً دوسال قبل از این موضوع، وقتی که شانزده سالم بود، آرزوی داشتن مذهبی حقیقی را داشتم. مانند تشنه ای بودم که عطش آن بر طرف نمی شد. فکر می کردم به آیین مورمون قانع می شوم. ولی حقیقت این بود که به آن راضی نبودم. مثل اینکه خداوند مرا فرا خوانده بود. کتاب های مربوط به مورمون را کنار گذاشته و تصمیم گرفتم انجیل را دوباره بازبینی نمایم. از این نقطه نظر آن را مطالعه کردم که جدا از آن چیزی باشد که دینم به من یاد داده است.

همچنان که مطالعه می کردم، به این نکته توجه داشتم که چطور مسیح تنها به تعلیم یهودیان پرداخته است. با مطالعه ی کامل زندگی وی، به این نکته رسیدم که این مرد پیرو هیچ یک از ادیانی که امروزه در دنیا برقرار است نبود. او در گذشته به عنوان مسیح پیرو قوانین و دستور پروردگار بوده است. در همین جا دین من سؤال برانگیزشد. همچنین با خواندن کتاب اعمال فهمیدم که حواریون گوشت خوک و دیگر خوردنی هایی که توسط خداوند منع شده بود را نمی خوردند. در کتاب های دیگر مشاهده نمودم، پیروان حضرت مسیح علیه السلام، تمام قوانین و احکامی که خداوند بر پیامبران پیشین نازل فرموده بود را رعایت می کردند.

این مطالعات حتی به این جا می رسید که می دیدم همه ی کلیساهای مسیحیت تحت امر پل بودند، کسی که گفته هایش در واقع با گفته های مسیح تناقض داشت. حالا می دانستم که قطعاً این دین جای سؤال است.

به نوح و همه ی پیامبرانی که دعوت به پرستش ذات یگانه ی خداوند می نمودند ایمان داشتم. اما چه کتابی وجود دارد که جانشین انجیل شود؟ معتقد بودم که هیچ کتابی وجود ندارد.  

سپس به یاد چیزهایی که دوست قدیمی مسلمانم به من گفته بود افتادم. او می گفت مسلمانان به کتاب قرآن و خدایی واحد و همه ی پیامبران از جمله مسیح و پیامبر یهودیان نیز ایمان دارند. در آن زمان، کتابی داشتم که با زبانی ساده درباره ی اسلام توضیح می داد. این عالی ترین منبع برای من بود، و آنرا با اشتیاق فراوان دوباره پیدا نمودم.

 بعد از آن سراغ اینترنت رفته و درمورد اسلام به جستجو پرداختم. سایت هایی را پیدا کرده که بر علیه مسیحیت به بحث و گفتگو می پرداختند، و من نیز این مباحثات را خواندم. آنها بیان می کردند که چطور بیشتر مسیحیان چنانکه باید از کتاب مقدس پیروی نمی کنند. درحقیقت، این سایت ها درست مطابق چیزهایی که قبلاً می دانستم بودند.

علاقه من به دین اسلام اوج گرفت. تصمیم گرفتم که از همسایمان قرآنی به امانت بگیرم. آن را عرض چند هفته خواندم. از آن خوشم آمد، به خیلی از آیات آن عقیده داشتم. به هر حال نمی توانستم معتقد باشم که داستان به صلیب کشیدن مسیح دروغ است. آنقدر توسط انجیل شستشوی مغزی شده بودم که در آن موقع نمی توانستم حقیقت را باور نمایم.

بنابراین وقتی آن شب فرا رسید که سرانجام باور به سالمت و عدم تحریف کتاب مقدس را از دست دادم، تصمیم گرفتم که بار دیگر دین اسلام را مورد بررسی قرار دهم. در طی این دو سال قلباً می دانستم که اسلام انباشته از حقیقت است، ولی به سادگی نمی توانستم آن را قبول نمایم. (دلایل شخصی برای این خیره سری ها داشتم که شیطان مرا بازیچه ی خود ساخته بود). آن شب به صورت آنلاین یک تحقیقات معنوی جدیدی را آغاز نمودم. سراغ سایت های متفاوتی رفتم، و از آن ها اطلاعاتی را در این باره جویا شدم. حقایق جالبی را درمورد قرآن خواندم، و با خودم گفتم این باید همان مسیری باشد که خداوند مرا به سوی آن هدایت داده است. ولی هنوز برای گفتن این زود بود.

ادامه دارد...

ترجمه: مسعود

سایت مهتـدین

Mohtadeen.Com