...
اسلام زندگی تان چگونه را تغییر داد؟
وقتی انسان مسلمان می شود چنان است که گویی همه چیز تغییر یافته است.
« امروز دين شما را برايتان كامل و نعمتخود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم و هر كس دچار گرسنگى شود بىآنكه به گناه متمايل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى ترديد خدا آمرزنده مهربان است » (قرآن کریم، 5:3)
قرآن و سنت، هدایت حتمی و آشکاری را برای تمام زندگانی فرد مهیا می سازد.
قضیه ی خوبی و بدی یا حلال و حرام نیست، چون انسان ها از خویش اراده دارند. خود را مسلمان دانسته و زندگی خویش را با کمال میل به اراده ی خداوند متعال تسلیم کرده ام.
زندگی من به راستی و بدون تردید به سوی کمال و بهتر شدن تغییر یافته است. این شیوه ی زندگی که تمام جوانب زندگی من از جمله عملکرد من در جامعه و درون خانه را پوشش داده و در مسائل مالی و سیاسی من را راهنمایی می کند.
پیشتر بسیار مردد و متزلزل بودم و بیشتر وقت ها به صورت انگیزشی عمل می نمودم. وقتی می پرسیدند که چرا؟، معمولاً پاسخ من این بود که: "نمی دانم... همینطور این کار را کردم."
اکنون همه ی کارهایم را با آگاهی و درایت انجام داده و سعی می کنم همه ی اعمال من معنا و هدفی را دنبال نماید. مسلمان بودن من به معنی ترس از خداست، نه به معنی وحضت و هراس، بلکه بدین معنا که همواره به یاد دارم که خداوند متعال بر همه ی امور احاطه دارد.
در قرآن کریم چنین خاطر نشان می شود که: «خداوند بر هرچه می کنید کاملاً آگاه است.»، بنابراین، اغلب (ناخودآگاه)، به عواقب ناشی از کرده های خود و آینده ام می اندیشم (زمانی که در روز قیامت مسئول آن رفتارها خواهم بود).
تغییرات ملموس تر اینکه، روزانه 5 نوبت نماز می خوانم (که درواقع آنگونه که به نظر می رسد سخت و مشکل نیست) و موقعی که بیرون می روم، حجابم را می پوشم.
دیگر نیازی نمی بینم که هر شب به کلوپ های شبانه رفته یا روزم را مقابل تلویزیون بگذرانم، چرا که در حقیقت ترجیح می دهم اوقاتم را به نحو مفیدتری سپری نمایم.
این روزها به ندرت پیش می آید که حوصله ام سر برود، درواقع دیگر وقتی برایم نمانده و به دلیل کارهای خیلی زیادی که می توانم انجام دهم بسیار لذت می برم. اکنون بیشتر مراقب سلامتی خود هستم و سعی می کنم هرچه بیشتر از جوانی و توانایی بدنی ام با انجام کارهایی که اکنون و در این سن و سال می توانم انجام دهم، بهره بگیرم.
سرانجام اینکه اکنون دارای تمرکز بوده و در هر جنبه ای از زندگی خود هدفی را دنبال می نمایم و این بسیار تسکین دهنده است، چون می دانم به چه هدفی کار کرده و هرکاری می کنم که هیجان بیشتری برایم دارد.
در زندگی ام خرسند و سعادتمند هستم، چون هرچه دارم را قدر می نهم (حتی اگر اندک باشد)، بنابراین احساس بسیار عالی و خوبی دارم.
نگرانی های کم تری دارم، برای آنکه مطمئن می باشم که خداوند سبحانه و تعالی هرآنچه می خواهم را در اختیارم نهاده است.
اکنون بیشتر به دیگران وقع نهاده و کم تر خودخواه هستم. سعی می کنم هرچه بیشتر مفید واقع شده و صبر و بردباری بیشتری در رابطه با والدینم داشته باشم چون دین اسلام من را واداشته است که به تمام کارهایی که آن ها برایم انجام داده اند ارزش بگذارم، این موضوع به طور قابل توجهی در روابط ما تاثیر گذاشته است.
مردم، از جمله خانواده ات، چگونه به مسلمان شدن تو واکنش نشان دادند؟
الحمدلله، بسیار خوش شانس بوده ام! اولین کسی که در خانواده از موضوع باخبر ساختم، برادرم بود. او چنین گفت: "واقعاً! عالی است!" که خود این حرف تشویق دلگرم کننده ای بود.
نگرانی اصلی من گفتن موضوع به والدینم بود که مدت زیادی هم برای درمیان گذاشتن آن طول کشید. قبول کردن تصمیم من از جانب آن ها برایم مهم بود.
ابتدا به مادرم گفتم و او اندکی شوکه شد، به او گفتم که دارم درباره ی دین اسلام مطالعه کرده و خود را آماده می کنم، ولی مطالعه کردن و مسلمان شدن دو قضیه ی کاملاً متفاوت هستند.
والدین من نگران واکنش دیگران در مقابل من هستند چون دیدگاه غرب نسبت به اسلام اکنون بسیار منفی است و مادرم نگران بود که "آن را زیادی جدی بگیرم."
والســلام.
ترجمه: مسعود
سایت مهتـدین
Mohtadeen.Com |