شماره مقاله :

نام من پائولا داکو کورا است، دختری اهل کلمبیا هستم. در دانشگاه سانتادرای کلمبیا رشته ی میکروب شناسی می خوانم.

قبل از اینکه به دین اسلام روی بیاورم، یک کاتولیکی بودم بدون اینکه به آن اعتقادی داشته باشم. حالا از اینکه مسلمان هستم به خود می بالم و خدا را شکر می کنم که راه راست را به من نشان داد.

از چهار سال پیش شروع به تحقیق و مطالعه درمورد این دین پرداختم. قبل از آن علاقمند به فرهنگ و موسیقی عربی بودم، و دوست داشتم با ملت عرب آشنا شوم. این چیزها باعث شد تا به این راه کشیده شوم.

اما کم کم در خلال جستجوهایم بدون اینکه به اسلام فکر کرده باشم، با این دین آشنا شدم. اولین برخوردم با اسلام از طریق اینترنت بود. از آنجایی که احساس می کردم دلم می خواهد درمورد این دین چیزهایی بدانم، یک روز به یکی از سایت های اسلامی پیامی فرستادم.

چند روز بعد از طرف مدیر سایت، مصطفی محی از مصر، ایمیلی دریافت نمودم. سؤال کرده بود که آیا می خواهم کتاب هایی درباره ی اسلام به صورت رایگان دریافت نمایم؟ از این ایمیل حسابی غافلگیر شدم، ولی گاهی احساس شک و تردید می نمودم، زیرا برایم عادی نبود از سایتی که نمی شناسم پیشنهاد شود به صورت رایگان کتاب دریافت کنم.

از طرفی، برادر محی را نمی شناختم، با این وجود این ایمیل اولین گام برای ارتباط ما با هم دیگر بود. این تردیدها زیاد کافی نبود تا مرا از مطالعه و بررسی دین اسلام باز دارد. از این رو آدرسم را برای برادر محی فرستادم. تقریباً پس از گذشت دو ماه، کتاب ها به دستم رسید، و خیلی خوشحال شدم!

از آن لحظه به بعد چه برای مسلمانان و چه غیر مسلمان که علاقمند به دریافت کتاب اسلامی بودند سایت برادر مصطفی محی را معرفی می کردم تا برایشان هر نوع کتاب اسلامی به هر زبانی در هر نقطه ی دنیا بفرستد.

 در جولای 2004،  چهار نفر از جمله: من، برادر مصطفی محی، خواهر مریم، و کلودیا شروع به ایجاد سایتی برای دعوت نمودیم. هم اکنون که سال 2008، می باشد سایت دعوت به چند زبان لاتینی، کلومبیایی، آرژانتینی، برزیل و پرو و مکزیکی آماده ی دعوت به اسلام است. هر روز مردم بسیاری را می بینیم که علاقمند به یادگیری درمورد اسلام هستند.

در آن موقع هنوز به دین اسلام مشرف نشده بودم ولی وقتی با مردم درباره ی اسلام صحبت می کردم احساس عجیبی به من دست می داد و یا هنگامی که کسی تصور غلطی از اسلام و مسلمانان داشت بلافاصله دربرابر آن می ایستادم و حقیقت اسلام را برایش توضیح می دادم. و البته خدا قلبم را از هر آلایشی پاک نمود.

به هر حال، این کتاب ها خیلی به من کمک کردند چیزهای زیادی از آنها یاد گرفتم. باعث شد تا هر روز اشتیاق و علاقه ی من به اسلام افزایش یابد. از اینترنت مطالب بیشتری راجع به اسلام گردآوری نمودم. اینترنت مکانی بود که من از طریق آن با اسلام آشنا شدم.

در آن زمان فقط می خواستم درباره ی اسلام آگاهی داشته باشم و قصد مسلمان شدن را نداشتم. ولی خدا را شکر پس از مدتی نظرم در این باره عوض شد. این وقتی بود که فهمیدم اسلام حقیقت محض، چراغی روشن، مسیر درست و دین واقعی می باشد. با وجود این هر گاه برادر مصطفی می پرسید که آیا آمادگی مسلمان شدن را داری؟ با کمی تردید می گفتم نه هنوز، به وقت بیشتری نیاز دارم.

در سال 2007، چند تا از دوستان مسلمان در سایت دعوت فهمیدند که هنوز مسلمان نشده ام. ولی قبل از این من شهادتین را در قلبم خوانده بودم، زیرا واقعاً ایمان داشتم که هیچ خدایی به غیر از الله وجود ندارد و پیامبر اسلام آخرین فرستاده ی پروردگار می باشد.

آنها به من گفتند: "تو هنوز به اسلام شک داری که شهادتین را نخوانده ای؟ می دانی که لازم است این کار را انجام دهی". آنها درست می گفتند. خداوند مرا به دین اسلام نزدیک ساخت و من نیز به وسیله ی آن احساس آرامش پیدا کردم.

در پایان رمضان سال 2007، همراه عایشه خواهر دینیم به مسجد مرکزی کلمبیا رفتیم، وی می خواست شهادتین را اعلام نماید و به خواست او من نیز همراهش رفتم. بی خبر از اینکه وقتی به خانه برگردم دیگر یک مسلمان خواهم بود.

در آن لحظه از خداوند خواستم تا در این تصمیم مهم کمکم نماید. بنابراین از کسانی که در مسجد به خواهر عایشه شهادتین را می آموختند گفتم خواهش می کنم هر طور شده مرا ترغیب کنید تا شهادتین را اعلام کنم. چند روز طول نکشید که به خواهر عایشه اطلاع دادم بالاخره می خواهم تصمیمم را عملی کنم.  با هم به مسجد رفتیم و خدا را شکر شهادتین را اعلام نمودم. سپس به والدینم تلفن زدم که مسلمان شده ام، زیرا این تصمیم مهم تأثیر به سزایی روی زندگی من می گذاشت.

پدرم از شنیدن خبر اسلام آوردن من خوشحال شد و به من تبریک گفت. مادرم نگران بود ولی با این حال انجام این کار را به عهده ی خودم گذاشت.

حالا ما مسلمانان باید به دیگران نشان دهیم که آنچه در رسانه ها و تلوزیون درمورد اسلام تبلیغ می شود فقط اطلاعات اشتباهی است که از روی نا آگاهی انتشار پیدا کرده است. تا امروز هم به همکاری با برادر مصطفی محی ادامه داده ام، پروژه های جدیدی برای تازه مسلمانان در اسپانیا و آمریکای لاتین در دست اجرا می باشد.

آخرین چیزی که می خواهم بگویم این است که از خدا سپاس گزارم این راه را به من نشان داد، خدایا  شکر که هم اکنون مسلمان هستم.

پایان

ترجمه: مسعود

سایت مهتــدین

Mohtadeen.Com