11 تير 1404 06/01/1447 2025 Jul 02

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3329647
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1313 تعداد مشاهده : 653 تاریخ اضافه : 2011-01-08

 

سفر من به سوی اسلام ؛ اس.اس.لایی

 

 


 

 

امروز که این متن را دارم می نویسم، پنج سال و یازده ماه است که می دانم معنای واقعی اسلام چیست. در پنج اکتبر سال 1991 به دین اسلام روی آوردم. فکر می کنم که هر بچه ای وقتی که متولد می شود بدون داشتن چیزی به دنیا می آید و این والدین هستند که او را بزرگ می کنند، راه و روش زندگی و بهترین عقیده و افکار را در او می پرورانند. شاید روزی خداوند قلب آنها را به سوی اسلام هدایت فرماید.

من اهل چین هستم، تمام خانواده و فامیل مانند اجداد و نیکان مان بت ها را می پرستیدند. وقتی بچه بودم فکر می کردم باید خدایانی همچون خدای سلامتی، خدای رحم و بخشش و غیره را بپرستیم. هر سال پدربزرگم مرا به معبد می برد تا خدایان مان را عبادت کنیم. تصویری که از آن در پس زمینه ی ذهنم هنوز باقی مانده این بود که در آنجا مقدار زیادی غذا وجود داشت و خدایان با یک حذبه ی عجیبی به آن نگاه می کردند. در روز عبادت خدایان می بایست پول هایمان را صدقه بدهیم و خدایان را پرستش کنیم.

ما در سکوت کامل فقط نظاره گر بودیم، و این برای ذهن نوجوان من کمی پیچیده بود. امیدوار بودم یک روز بتوانم بفهمم که این بت ها چگونه حرف هایی را که پدربزرگم به آنها می زند را می فهمند و او را فریب می دهند که ما سنگ هایی اسرارآمیز هستیم.

پس از سپری شدن دوران نوجوانی به کشور مسلمان نشین برونوئی نقل مکان نمودیم. در مدرسه اکثریت دانش آموزان مسلمان بودند. به یاد دارم که یکی از دوستانم کتابی را همراه خود به مدرسه آورده بود که عکس هایی از عذاب های دوزخ در آن وجود داشت.

در آن موقع زیاد تحت تأثیر واقع نشدم. یکی از درس هایی که در جغرافیا می خواندیم این بود که چرا ما روی کره ی زمین راه می رویم بدون اینکه به اعماق تاریک فضا پرت شویم. این آغاز سفر من به سوی اسلام بود. احساس سردرگمی می کردم و وقتی به خانه برگشتم از عمویم چگونگی این موضوع را پرسیدم.

در سال 1988، بورس تحصیل در بریتانیا را کسب کردم. همیشه بلند پرواز بودم و برای رسیدن به اهدافم سخت تلاش می نمودم. می خواستم آنقدر زحمت بکشم که ثروتمند شوم تا مایه ی افتخار والدینم باشم.

می خواستم پزشک شوم و جان بیمارانی که به کمک من نیاز دارند را نجات دهم.  من قبلاً در یک کشور مسلمان زندگی می کردم که دوستان مسلمان زیادی داشتم. درباره ی اسلام چیزهایی می دانستم، آنها گوشت خوک نمی خورند، در ماه رمضان روزه می گیرند. فکر می کردم آنها سخت در اشتباه هستند.

در دانشگاه، یک بار در خواب صدای بلند اذان را شنیدم، به دنبال صدا دویدم که یک دفعه مردی با لباس بلند عربی جلویم ظاهر شد. او را نمی شناختم ولی هر که بود احساسی از آرامش و نشاط به من دست داد. از خواب بیدار شدم، فهمیدم که این نشانه ای از جانب پروردگار است.

کم کم شروع به پرسیدن سؤالاتی درمورد اسلام کردم. با یکی از دوست مسلمانم که اهل مالزی بود به بحث و گفتگو پرداختم. همیشه فکر می کردم مسلمانان آدم های بدی هستند.

آن سال به برونوئی برگشتم، و به خانواده ام گفتم که می خواهم مسلمان شوم. اجازه ی این کار به من داده نشد و از من خواستند تا دیگر به این موضوع فکر نکنم. روز و شب گریه می کردم زیرا دیگر نمی توانستم صدای اذان را بشنوم.

تنها کسی که در این بین به دادم رسید یکی از دوستان مسلمان دوران نوجوانیم بود. من خیلی از چیزها را از او یاد گرفتم. از آن به بعد سعی کردم روزه بگیرم، و غذاهای حلال بخورم و غیره این ها به دو یا سه سال قبل از مسلمان شدنم بر می گردد.

تمام تلاشم را کرده بودم تا در دانشکده ی پزشکی قبول شوم، ولی آنها مرا نپذیرفتند. از دوستانم شنیده بودم که اگر چیزی از خدا بخواهی حتماً به تو خواهد داد. شروع کردم به دعا و راز و نیاز کردن با پروردگا. برای فردا وقتی به دانشگاه رفتم دیدم که اسم من در لیست پذیرفته شدگان وجود دارد. از خوشحالی پریدم هوا و کار بعدی من اعلام شهادتین و پذیرفتن دین اسلام بود.

پایان

 


ترجمه: مسعود

سایت مهتــدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

عياض بن حمار (رض) از رسول اكرم (ص) روايت مى كند كه فرمودند: ((أهل الجنة ثلاثة: ذو سلطان مقسط متصدق موفق، ورجل رحيم رقيق القلب لكل ذى قربي ومسلم، وعفيف متعفف ذو عيال)). [مسلم].

سه نفر اهل بهشتند: فرمانرواي عادل و صدقه دهنده موفق و كامروا، مرد مهربان و نرم دل بر هر قوم و خويش و مسلمان، و پرهيزكار پاك دامن كه داراي فرزندان بسيار است.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010