وضعیت زندگی تا قبل از وارد شدن به مسیر اسلام:
زندگیم قبل از اسلام آوردن تهی از هر گونه مذهبی بود. فقط زندگی روزمره را می گذراندم بدون اینکه هدفی داشته باشم. اعتماد به نفسم را از دست داده و همیشه احساس می نمودم که چیزی را گم کرده ام. می خواستم از این حالت رهایی پیدا کنم ولی نمی دانستم چگونه امکان پذیر می باشد.
دلایلی که باعث شد دین اسلام را انتخاب نمایم:
این سفری بس طولانی بود که به سویش قدم برداشتم. می دانستم که خدایی وجود دارد، ولی مسحیت نمی توانست در این باره مرا متقاعد سازد. همیشه خدا را بزرگتر از آن می پنداشتم که تصورش در ذهنم بگنجد. قدرت مطلقی که با هیچ بشری قابل مقایسه نیست. خدا برای انجام خواسته هایش هیچ محدودیتی ندارد و هر چه بخواهد آن طور می شود.
مدت زیادی به دنبال ادیان مختلف گشتم، تا اینکه با اسلام آشنا شدم. هر چه بیشتر در آن غوطه می خوردم بیشتر احساس می کردم که این باید همان دین واقعی باشد. اسلام خدا را آنگونه که هست بیان می کند.
چه چیزی در اسلام مرا مجذوب خود ساخت؟
برای من مسلمان شدن به معنای زندگی کردن در آرامش با دوستان و خانواده و تمام جامعه بود. می بایست با رفتارهای خوبم نشان دهم که از پیامبر صلی الله علیه وسلم الگو برداری کرده ام. مسلمان به معنای این است که خود را تسلیم کلام و فرمان الهی نماید و برای هر چیزی از خداوند طلب بخشش کند.
بهترین چیزی که می خواهم درباره ی اسلام بگویم این است که؛ اسلام در زندگی به شما توانمندی می دهد، بطوریکه احساس می کنید زندگیتان هدفمند می باشد و در قلبتان شور و عشق را حس می کنید.
آیا فکر می کنید اسلام دینی است که مناسب جهان امروز باشد؟ چگونه؟
فکر می کنم اسلام خیلی با دنیای امروزی در ارتباط است. میزان جنگ و خونریزی در جهان بالا رفته و بیشتر مردم تصور غلطی نسبت به اسلام دارند. همانند خودم که قبلاً درک درستی درباره ی آن نداشتم. ما باید طوری اسلام را به تصویر بکشیم که نشان دهیم این دین پر از صلح و آرامش است.
اسلام برای دنیای امروزی چیزهای زیادی را به ارمغان آورده است. به عنوان مثال، صدقه از اهمیت زیادی برخوردار است و نباید به خاطر مادیات و پول حرص و طمع داشته باشیم. با همسایه و همچنین غریبه ها ملایم و خوش رفتار باشیم. به خودمان احترام بگذاریم، فقط برای نشان دادن اعتماد به نفس نه خودخواهی.
بعد از اسلام آوردن چه موانعی برایتان پیش آمد؟ از سوی دوستان، خانواده و یا غیره.
همانطور که گفتم متأسفانه تصورات نادرستی راجع به اسلام در جامعه وجود دارد. برای مثال، زنان از سوی همسرانشان تحت فشار قرار گرفته و باید به حرف آنها گوش دهند. بنابراین وقتی به والدینم اطلاع دادم که مسلمان شده ام آنها خیلی ناراحت شدند. با این حال آنها می دانستند که من از خیلی وقت پیش داشتم درمورد اسلام مطالعه می کردم.
آنها هنوز هم درباره ی اسلام دیدگاه منفی دارند، و خودم را مسئول می دانم که در برابر این افکار غلط ایستادگی کنم. والدینم من را خیلی دوست دارند و به افکارم احترام می گذارند. وقتی به دیدنشان می روم برایم غذای حلال درست می کنند.
با این حال پدر و مادرم فکر می کنند که از وقتی مسلمان شده ام بیشتر به آنها احترام می گذارم و دربرابر شان احساس مسئولیت می کنم. با بعضی از دوستان قطع رابطه کرده ام و یکی دو تا از بهترین آنها درمورد اسلام مثبت فکر می کنند.
از اینکه زبان عربی نمی دانستم نا امید نبودم، طوریکه سعی می کردم تا حد امکان نماز خواندن را یاد بگیرم.
چگونه به دین اسلام دعوت شدید؟ در کجا این اتفاق افتاد؟
دوستان مسلمانی داشتم که با رفتار صادقانه و مهر و محبت نشان دادند که اسلام حقیقتی ناب می باشد. قبل از مسلمان شدنم هیچ هدفی در زندگی نداشتم و درونم آشفته بود. ولی همین که در مسیر اسلام قدم برداشتم آرامشی عجیب سراسر وجودم را فرا گرفت.
بعد از مشرف شدن به دین اسلام، تمام روش زندگیم را عوض نموده و قوانین جدید را با دل و جان پذیرفتم. هیچ مشکل خاصی درباره ی پذیرفتن کامل یک زندگی اسلامی نداشتم. وقتی اسلام به ما یاد می دهد که باید به هم نوع خود احترام بگذاریم و با حیوانات مهربان باشیم، قبول کردن آن بسیار کار راحتی است.
ما به عنوان مسلمان دوست داریم که دیگران به عقیده و دین ما احترام بگذارند، درمقابل ما نیز باید با آنها چینین باشیم. از اینکه به این دین حقیقی راه پیدا کرده ام بسیار خشنود و راضی می باشم.
پایان
ترجمه: مسعود
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com
|