شماره مقاله :

حرکت من به سوی اسلام هنگامی آغاز شد که از سه سال پیش تصمیم گرفتم در جستجوی خدایی باشم که مسیح او را به ما شناسانده و همه چیز در محدوده ی قلمرو او می باشد.

در طول زندگیم سعی کردم با این دیدگاه پیش روم که باید آنچه را که مسیح به ما گفته است را به مرحله ی عمل برسانم. از لحاظ مادی هیچ مشکلی نداشتم و تقریباً به تمام خواسته هایم در زندگی رسیده بودم.

یک روز که داشتم از فروشگاه کتاب دیدن می کردم به کتابی برخوردم که عبارت های عجیبی که تا به حال نخوانده بودم را در متن خود جای داده بود. آن را خریداری نموده و پس از مطالعه ی چند بخش از آن، فهمیدم که آن آیاتی از کتاب آسمانی مسلمانان است.

در جایی نوشته بود که اگر ما بخواهیم به خدا ایمان داشته باشیم باید از تمام چیزهایی که به آنها دل بسته ایم دست برداشته و تنها به پروردگار تکیه کنیم. خدایی که در جستجویش بودم را در قرآن پیدا کردم.

انگار همه ی این پیش آمدها کار خدا بود که مدام با تصمیمات بزرگ در زندگیم مواجه شوم و باعث پیشرفت من شود. فرشته ای را مأمور کرده بود تا قدرت لایتناهی خود را به من نشان دهد. همچنان که وجود او را در گذشته احساس می کردم با پشت سر گذاشتن اتفاقاتی در زندگیم دانستم که او همیشه و در هر حال وجود دارد.

مدت زیادی از جدایی من و همسرم نگذشته بود که دوباره تصمیم گرفتیم با هم زندگی کنیم، گویی خداوند می خواست نعمت امنیت و آسایش را به ما عطا فرماید تا در زیر یک سقف در صلح و آرامش زندگی کنیم.

من به همراه همسرم کتاب قرآن را تهیه نموده و شروع کردیم به جدا سازی افکار و سوق دادن آن به سمت اهدافمان، و طی دو سال با یاری خداوند مطالعه ی قرآن را به پایان رساندیم.

این سخت ترین کاری بود که تا به حال انجام داده بودم. یافتن حقیقت و اینکه مسیح خدا نیست و به خاطر گناهان ما نخواهد مرد. از دانستن این موضوع دلم آرام گرفت که قربانی کردن یک انسان جزو برنامه های خدا نمی باشد.

حالا من و همسرم ژانت، می دانیم که قرآن کلام پروردگار بوده و آفریننده ی همه ی ما می باشد و تمام کائنات در کنترل او است. اینچنین بود که قلمرو پادشاهی او بر ما آشکار شد، قلمروی که به ما اجازه داد تا او را بشناسیم و با او زندگی کنیم.

پایان

ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com