حدس می زنم تعریف اندکی از پیشینه ام در این جا خالی از لطف نباشد. اسم من (همانطور که در بالا ذکر شده است) مایک لوپرت است، من 19 ساله و دانشجو می باشم. در یک خانواده ی کاتولیک به دنیا آمده و پرورش یافتم، و در آمریکا زندگی کرده ام، جایی که می توان گفت در انحصار مسیحیان می باشد (و اندکی یهودی؛ مسلمان و هندو، اما آن ها جوامعی هستند که در این جا نادیده گرفته می شوند). تاپیش از آنکه به دنبال ذوق و سلیقه ی خودم بروم، به دور از تعصب چیزی از اسلام نمی دانستم (مادرم درباره ی کشور مصر می گفت: "اگر اشتباهی عطسه کنی تو را به زندان می اندازند." و با توجه به اوضاع جاری در مورد پاکستان میگفت کشوری است که به امان خدا رها شده است.) ... من قلباً هم یک وابسته ی عرفان و هم علم گرا می باشم؛ از یک سو به شدت در پی کاوش در این دنیاهستم، و معمولاً پاسخ "نمی دانم" برایم پذیرفتنی نیست، ولی از دیگر سوپذیرای اسرار و شگفتی های این جهان هستم. حدود یک سال و نیم پیش شروع به کسب اطلاع درباره ی دین اسلام نمودم، چندان عمیق و ژرف نیز نبود، و صد البته که فکرش را هم نمی کردم که قرار است مسلمان بشوم. در کمال تعجب، یک دوره ی تجدید معنوی را سپری نمودم؛ من مدتی را درنوجوانی به عرفان بی خدایی پرداختم، و در آن دوره "مسیحیت" را همانگونه که بود، بازیافتم. اما در تمام عمرم، با برخی مسائل در مسیحیت مشکل داشتم. من مفهوم تثلیث را درک نمی کردم، یا اینکه عیسی مسیح هم بنی آدم و هم خدا باشد. اگر عیسی مسیح خدا بود، چرا در دعاهایش خداوند را فرامی خواند؟ بی معنی بود، و به نظر درست نمی آمد. من یک دانشجوی رشته ی دین در دانشگاه هستم، و از آنجا که تمرکز اصلی درس ها بر مسیحیت می باشد، درباره ی آن چیزهایی بسیاری آموحته ام، و هر چه بیش تر به عمق آن فرو می رفتم، بامشکلات بیش تری مواجه می شدم. آن وقت بود که با دین اسلام آشنا شدم. یک روز (4 ژانویه 1999، آن روز را هرگز فراموش نمی کنم) دراینترنت با یک مسلمان آشنا شدم، او یک دختر مسلمان هم سن من بود که تنهامی خواست با کسی صحبت کند چون روزهای سختی را سپری می نمود. وقتی در این زمینه کمکش کردم، کم کم با هم دوستان خوبی شدیم، و شروع نمودیم به گفتگودرباره ی اسلام. او در آغاز از پنج رکن اسلام، درباره ی قرآن، تشابهات آن با مسیحیت، و ... برایم گفت. منطق دانشگاهی ام گل کرد و پرسش هایم بی شماربود، و او همواره پاسخ صریح و سرراستی را از ذهن خود ارائه می داد، و نه از عقاید جزمی غیرشخصی که دیگران به او بازگردانده باشند. تابستان اخیر را به مطالعه و بررسی بیش تر این موضوع پرداختم، ولی تا ماه ژوئن دیگر کاملاً در آن غرقه شده بودم. در آغاز ماه اکتبر شهادتین را بیان داشتم، نمی دانم چه روزی بود ولی تا آن زمان پیشاپیش اسلام را پذیرفته بودم.
درحال حاضر سرگرم آموختن دین اسلام هستم، نمازها را به خاطر سپرده و امیدوارم تا رمضان یک یا دو سوره را حفظ کنم، آموختن زبان عربی را شروع کرده و احادیث را مطالعه می نمایم. حقیقتاً حال و هوای کنونی من بسیار هیجان انگیز است، ولی هنوز نگرانی هایی دارم که نکند از جانب خانواده ام مورد پذیرش واقع نگردم ( آن ها مسیحیان متدینی می باشند، و هنوز به آن ها اطلاع نداده ام) و سؤالاتی هستند که به موقع پاسخ داده خواهند شد. از اینکه پریشان گویی های من را خواندید سپاسگزارم. والسلام. مایک لوپرت
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com
|