10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3326211
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1548 تعداد مشاهده : 590 تاریخ اضافه : 2011-04-23

 

( جواّن بیلی)، مشاورحقوقی، 30 ساله، از شهر "برادفورد"

اولین باری که در اداراه با لباس محجبه رفتم، مقداری تعصب داشتم، البته بیرون از اداره منتظر دوستم بودم؛ با خودم می‏گفتم: مردم در مورد من چگونه قضاوت خواهند کرد؟ 
هنگامی که داخل اداره رفتم دو نفر از من پرسیدند: شما چرا حجاب گذاشتید؟ ما نمی‏دانستیم که شما مسلمان بودید!

من قبل از دانشگاه به ندرت مسلمان می‏دیدم و به نظر می‏رسید که من آخرین نفری باشم که می‏خواستم اسلام بیاورم. در یکی از بعد از ظهرهای سال 2004 بود که همه چیز برای من تغییر کرد. من در حال چت اینترنتی با دوست مسلمان خودم بودم، ناگهان او صلیب طلایی کوچکی که بر گردنم بود را دید، از من پرسید: «پس تو به خدا هم اعتقاد داری؟!» 
البته من این صلیب را بیشتر برای فشن و زیبایی استفاده می‏کردم. دوستم گفت: «نه! فکر نکنم». او در ادامه در مورد دین خودش (اسلام) با من حرف زد.من در ابتدا به حرف‏هایش اهمیت ندادم، اما حرفها و واژه‏های او ذهن مرا مشغول کرده بود. چند روز بعد یک کپی از قرآن را در اینترنت پیدا کردم. 
این زمانی بود که من به جلسه‏ای که در مورد مسائل اجتماعی زنان بودمی‏رفتم؛ این جلسه توسط یک گروه موسوم به "تازه مسلمانان لیدز" برپا شده بود. 


یادم هست که بار اول بیرون می پلکیدم و تک و تنها با خودم فکر می‏کردم که آخه من اینجا چکار می‏کنم؟ 
در ذهنم تصور می‏کردم که همه آنها با لباس‏های کامل و سیاه خودشان را پوشاندند، بعد با خودم می‏گفتم من یک دختر موطلائی و خوش‏رنگ انگلیسی 25ساله چطور امکان دارد که شبیه آنها بشوم؟
اما هنگامی که داخل مجلس آنان شدم هیچ کدام از آن ها شبیه زنان خانه‏دارنبودند؛ آنها پزشک و معلم و فیزیک‏دان بودند؛ آرامش آن ها مرا به حیرت واداشت که چگونه احساس سکون و آرامش می‏کنند. این دیدارها ادامه داشت و من کتابهای زیادی در مورد اسلام مطالعه کردم تا اینکه متقاعد شدم که مسلمان شوم. 
بعد از 5 سال، در مارس 2008 میلادی، من در خانه دوستم مشرف به اسلام شدم.در لحظه اول اضطراب داشتم اما به زودی به آن آرامش (درونی) رسیدم، و اینگونه زندگی جدیدی را آغاز کردم. 
چند ماه بعد در خانه پدر و مادرم بودم، همه ساکت بودند. مادرم پرسید: تو مسلمان شدی؟ گفتم: آره! 
مادرم شروع کرد به گریه کردن و از من پرسید: چطور می‏خواهی ازدواج کنی؟ آیا دینت را پنهان می‏کنی؟ با شغل خودت چکار می‏کنی؟ 
من سعی کردم که به وی اطمینان دهم که می‏خواهم خودم باشم؛ اما او نگران رفاه من بود . 
برخلاف آنچه که اکثر مردم فکر می‏کنند اسلام مرا محدود نکرده است و من در مضیقه نیستم، بلکه اسلام مرا به آرزوهایم رسانده و من انسانی شدم که درتمام طول عمرم می‏خواستم باشم. اکنون من بسیار خوشحالم که آن را بدست آوردم... 
مدتی پس از اسلام آوردنم با یک وکیل و مشاور حقوقی که در کلاس تمرین با هم آشنا شده بودیم نامزد کردم. نامزدم هیچ مشکلی با شغل و کار بیرون من نداشت، ولی من با قوانین اسلام موافقت کردم و دوست داشتم تا همان زنی باشم که اسلام با آن موافق است. من می‏خواستم در منزل از همسر و فرزندانم به خوبی مراقبت کنم و همچنین من استقلال خودم را می‏خواستم. 
من افتخار می‏کنم که یک بریتانیایی مسلمان هستم و هیچ تناقضی بین انگلیسی بودن و مسلمان شدن نمی‏بینم.
 

منبع:sunni-news.net


سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول ‎الله  صلی الله علیه و سلم  است می‌فرمايد: «كُلُّ أُمَّتي يَدْخُلُونَ الجَنّةَ، إلاّ مَنْ أبَى»
تمام امت من وارد بهشت می‌شود بجز كسي كه‌ انكار مي‌كند. پرسيدند: اي رسول خدا چه كسي انكار مي‌كند؟ فرمود: «مَنْ أطاعَني دَخَلَ الجنةَ، ومَنْ عَصانِي فَقَدْ أبى.» یعنی: (هركس از من اطاعت كند وارد بهشت می‌شود و هر كس از من نافرماني كند از ورود به بهشت سرباز می‌زند).
بخاري ش/7280




 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010