10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3325943
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1557 تعداد مشاهده : 665 تاریخ اضافه : 2011-04-27

 

آنسلم تورمیدا، کشیش و واعظ مسیحی از اسپانیا،(قسمت اول)

 

به نام خدا


بسیاری از مسیحیان قبل و بعد از وفات پیامبر صلی الله علیه وسلم به دین اسلام گرویدند. آن ها هیچ وقت به زور وادار به قبول دین مسلمانان به جای عقیده ی آبا و اجدادیشان نشدند.

آنسلم تورمیدا، کشیش و واعظ مسیحی، از جمله کسانی است که زندگی وی ارزش نقل کردن را دارد. او کتابی مشهور به نام “The Gift to the Intelligent for Refuting the Arguments of the Christiansرا تالیف کرده است.


"اجازه دهید در ابتدا به همه ی شما بگویم که من اهل مجوریکا، یکی از شهرهای مهم بندری در اسپانیا می باشم. یکی از شهرهای تجاری که دارای دو لنگرگاه است. کشتی های بزرگ بسیاری از مناطق مختلف به اینجا رفت و آمد دارند. پدرم در شهر مورد احترام همه بود و من تنها پسر او بودم.

زمانی که شش سالم شد، او مرا به کشیشی سپرد تا به من تعلیمات مسیحی و خواندن کتاب مقدس را بیاموزد. بعد از آن مجوریکا را ترک نموده و به شهر لاردا رفتم. آنجا مرکز آموزش مسیحیت بود. هر سال صدها مسیحی در آنجا برای یادگیری و تعلیم گرد می آمدند.

اداره ی کل این مرکز بر عهده ی کشیشانی بود که به تعلیم مسیحیت می پرداختند. به مدت چهار سال در آنجا به مطالعه ی انجیل و یادگیری چندین زبان مشغول بودم. سپس به بلونگا رفتم، بلونگا شهر خیلی بزرگی است. اکثر دانشگاه ها در این شهر قرار دارند و هر سال از مناطق مختلفی دانشجویان برای تحصیل به این شهر می آیند.

در این شهر افراد مذهبی خیلی زیاد هستند، آنها لباس بلند و زبری بر تن می کنند و خود را جلوه ی خدا می نامند. یک نفر کشیش هدایت و رهبری آنها را بر عهده دارد. در کلیسا با فرد سالخورده ای آشنا شدم. مردم به او احترام می گذاشتند چرا که وی فرد مذهبی و با کمالات و مرتاض بود. به خاطر این ویژگی ها از دیگر کشیشان متمایز بود.

از هر جایی که برایش نامه می آمد پاسخ می داد، هدایا و پیشکشی های فراوانی از طرف سران حکومت و غیره دریافت می نمود. آنها امیدوار بودند که وی این هدایا را با کمال میل قبول کند. وی اصول و ارکان مسیحیت را به من آموخت. با او رابطه ای نزدیک پیدا کردم تا جایی که در تمام کارها و مراسم مذهبی وی را مساعدت می نمودم. به یکی از مطمئن ترین همکاران تبدیل شدم طوریکه کلید انبار آذوقه و دیگر اتاق های مهم کلیسا دست من بود. ده سال گذشت و در حالیکه هم دانش آموز و هم خدمت کار بودم، چیزهای زیادی یاد گرفتم. پس از مدتی او برای دیدن دیگر کشیشان مشهور به سفر رفت. در غیاب وی، همراه دیگر کشیشان به مطالعه ی بخش های مختلفی از انجیل پرداختیم. در قسمتی از کتاب مقدس از پیامبر آخر زمان به نام پاراکلت، چیزهایی بیان کرده بود. هر کسی اطلاعات و نظر خود را در این باره می گفت، و بدون اینکه به ایده ای جالب و یا مفیدی دست پیدا کنند به گفتگو های خود پایان می دادند.

پس از بازگشت کشیش ارشد، مباحثات را برایش تعریف کردم. طبق معمول پرسید نظر تو در این مورد چیست؟ من نیز با صراحت کامل عقیده ی خودم را درباره ی پاراکلات یا همان پیامبر آخر زمان بیان نمودم. در پاسخ گفت تو از دیگران به واقعیت نزدیکتر هستی چرا که بسیاری از کشیش ها در اشتباه هستند.

اما حقیقت چیزی فراتر از همه ی این ها بود. به ما اجازه نمی دادند بیشتر از حد امکان درمورد قرآن بدانیم و اطلاعات ما خیلی اندک بود. یک روز از وی خواهش کردم تا درباره ی آخرین پیامبر بیشتر برایم توضیح دهد. کشیش گفت پسرم تو پیش من خیلی عزیز هستی، فقط می توانم بگویم که تا جایی که در توان داری درمورد اسلام تحقیق کن تا به حقیقت برسی. ولی این را بدان که این راه هم بسیار پر سود و هم خطرناک می باشد. همچنان که می دانی کلیسا سرپوشی بر روی واقعیت نهاده، و اگر چنانچه از افکارت سردر بیاورند فوراً تو را خواهند کشت. به خدا و مسیح سوگند خوردم که در این باره حتی کلمه ای به کسی چیزی نگویم.

پایان قسمت اول

 ادامــه دارد...


 

ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

عمرو بن عاص رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و سلم  پرسیدم: چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ فرمود: «عایشه را». گفتم: از میان مردان، چه کسی را؟ فرمود: «پدر عائشه را». گفتم: سپس چه کسی را؟ فرمود: «عمربن خطاب را» و آن‌گاه مردان دیگری را نیز نام برد.
الاحسان فی صحیح ابن حبان (15/309)

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010