شماره مقاله :

به نام خدا

در یک خانواده ی مسیحی به دنیا آمدم، در یکی از کلیساهای انگلستان غسل تعمید یافتم و در کلاس های خطبه های روزهای یکشنبه شرکت می نمودم و در همان نوجوانی داستان عیسی مسیح را آنگونه که در انجیل ها بیان شده بود فراگرفتم. این داستان تاثیرعمیقی بر احساست من به جای نهاد. همچنین رفتن پی در پی به کلیسا، محراب مرتفع آن و شمع های برافروخته، بوی عود و بخورها، کشیش ها در جامه های بلند و سرودهای اسرارآمیز مذهبی. سپس به مطالعه ی ادیان بزرگ جهان پرداختم. با علاقه به راه هشت گانه ی بودا را بررسی نموده و احساس می کردم اهداف خوبی را دنبال می کند اما فاقد مسیر صحیح و دستورالعمل های مناسب میباشد. 
مدتی بعد در اداره ای در لندن مشغول به کار شدم، ولی ذهنم از جستجوهای مذهبی خالی نماند. پس از آن با همین شوق و انگیزه شروع کردم به مطالعه درباره ی دین اسلام. هر بار که می خواستم در برابر اسلام مقاومت نمایم، موفق نمی شدم. با آنکه پیشتر فکر می کردم غیرممکن باشد، مجبور بودم اعتراف کنم که این دین وحی حقیقی و کامل خداوند است که بر یک انسان نازل فرموده وحتی دولت های قرن بیستم نیز نتوانسته اند چیزی بر آن اضافه کنند، و همگی پیوسته از نظام اسلامی بهره گرفته است. 
تعدادی کتاب از جمله "دین اسلام، محمد و مسیح" و "سرچشمه ی مسیحیت" راخواندم و کتاب دوم شباهت های حیرت انگیزی را بین مسیحیت و افسانه های قدیمی بت پرستی، نشان داده و من را متاثر ساخت. علاوه بر این ها قرآن مجید را مطالعه نمودم. هرگز مطمئن نبودم که آن را باور دارم یا خیر، اما قرآنی که من می خواندم آهسته و نرم در روح و جانم اثر می کرد. 
مسلمانان هیچ ادعایی ندارند که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم یک هستی فوق بشری باشد. مطلع گشتم که در دین اسلام پیامبران افراد بشر هستند که ازگناه و خطا مصون بوده و این وحی و الهام ها چیز تازه و جدیدی نیستند. 
پیامبران سابق دین یهود و نیز حضرت عیسی همگی وحی دریافت کرده اند و این روند تا نزول قرآن کریم ادامه داشته است، اما بعد از اسلام چگونه میتوانست پیامبرانی دیگر بیاید اگر کتابی چون قرآن وجود داشته باشد، کتابی که همه چیز را توضیح داده و تاکید می کند که همواره با شما است و اگر قرارباشد این کتاب در جهان بدون تحریف و تغییر بافی بماند، آنگونه که در خود قرآن این امر تضمین شده است و تاکنون نیز چنین نیکو محافظت شده است؟ 
در چنین حالتی دیگر نیازی به پیامبران و کتابی جدید نمی باشد. 
با وجود این من هنوز در اندیشه بودم. در نتیجه ی تبلیغات و هجمه ی جاری درمنابر و خطابه ها در باره ی موضوع چند همسری در اسلام، من هم روی همین قضیه اشکال داشتم. در این رابطه با یکی از دوستان مسلمانم گفتگو نمودم وبه تحقیق در این زمینه پرداختم. یادم آمد که در برنامه ای رادیویی به نام" Dear Sir" یک دوشیزه ی انگلیسی تماس گرفته و خواستار قانونی شدن چندهمسری شده بود، او می گفت که ترجیح می دهد با زن دیگری شوهرش را سهیم باشد تا آنکه برای همیشه تنها بماند. 
سپس در رابطه با نمازهای پنجگانه دچار تردید شدم که آیا تکرا این نمازها باعث تبدیل آن به عادت نمی شود؟ دوست مسلمانم در رابطه پاسخ سریع و معقولی را ارائه داد و گفت در اسلام نمازها به خاطر فایده رساندن به خدا خوانده نمی شود چون او بالاتر از هرگونه نیازمندی است، لیکن نماز تمرین معنوی برای ما است و فواید بسیار زیاد دیگری نیز دارد. 
بدین نحو کم کم به این قناعت اندیشه رسیدم که حقیقت در دستورات و آموزه های دین اسلام نهفته است، و به طور رسمی اسلام خویش را آشکار نمودم. 

پایان

سایت مهتدین