10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3326715
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1638 تعداد مشاهده : 609 تاریخ اضافه : 2011-06-04

 

جاش حسن، یهودی سابق- بخش 2

جاش حسن، یهودی سابق (Josh Hasan, Ex-Jew, USA)  (قسمت سوم)


...

با دیدن اولین کسی که آن جا بود گفتم: "ببخشید. من به این جا آمده ام تا درباره ی اسلام اطلاع کسب نمایم." منتظر واکنش او ماندم. منتظر بودم که آموزش دیده یا بیرونم کنند. آیا واقعاً من را بیرون می کردند؟ کفش هایم را آماده در دست گرفته بودم.

آن مرد دهانش را باز کرد و گفت: "متاسفم، من انگلیسی بلد نیستم." و رفت و داخل اتاق اصلی ساختمان شد.

من دنبال او راه افتاده و وارد شدم، باور نمی کردم که من را همان جا سرگردان رها کرده باشد. با ایمان و تسلیم به خداوند متعال، دور و برم را نگاه کردم. متاثر شده بودم، ولی نمی دانستم که بعد از این چه خواهد شد.

سپس متوجه شدم که آن مرد با یک دسته از مومنان دیگر بازگشت. نشستم. من یکی در برابر پنجاه نفر از آن ها بودم. همگی باهم شروع به صحبت با من کردند. گیج کننده ولی در عین حال عالی بود. این نشان می داد که دین اسلام در همه جا برای مسلمانان چقدر عزیز است.

به من یک "راهنمای مختصر دین اسلام" را دادند و در عرض چند دقیقه، ناباورانه داشتم شهادتین را بر زبان می آوردم! آن چنین بود: "لا اله الا الله، محمد رسول الله." برای این کار آماده بودم. همین جا و همین الان. نه ماه طول کشید تا به مذهب کاتولیک وارد شوم، و شاید مدتی بیش تر برای دین یهود. در عرض چند لحظه، می توانستم دین اسلام را بپذیرم.

یکی از برادران با صمیمیت اما درعین حال هشدارآمیز گفت: "مطمئنی؟ مجبور نیستی این کار را انجام دهی؟" اما من تعجب می کردم، یعنی موضوع آن قدر پیچیده بود که باید درباره ی آن می اندیشیدم؟ یعنی اکنون نمی بایست اسلام می آوردم؟

آن روز، من مسلمان نشدم، اما روز شنبه ی فوق العاده ای بود. با برادرانی از سراسر جهان آشنا شدم. با اینحال، با تمام گوناگونی شان، همگی یک هدف مشترک داشتند، که بسیار واضح و آشکار بود: تسلیم مطلق در برابر الله سبحانه و تعالی.

یک سالی طول کشید تا آنکه مسلمان شدم. طی آن یک سال، در حین عبور در ماشین خانواده هدف شلیک یک گلوله در شهر برونکس قرار گرفتم. درواقع گلوله شیشه ی عقب را متلاشی ساخت و درست یک فوت نزدیک سرم رد شد. بدون برداشتن یک خراش نجات یافتم، و خیلی زود کل حادثه را از یاد بردم.

در ششم ماه مه سال 2000، سوار همان قطاری که همیشه برای رفتن به مسجد در کمبریج استفاده می کردم شدم. این بار، کتابی عربی را نیز با خود داشتم، چون فکر می کردم یادگیری عربی کار درستی است.

آن هنگام فلسفه ی من همین بود. اسلام را با جدیت و عمیق مطالعه کن. تا وقتی که می خواهی شهادتین را بر زبان بیاوری یک نابغه خواهی شد.

به یکی از مسلمانان که ماه ها بود ندیده بودمش برخوردم. او از من پرسید که آیا هنوز اسلام نیاورده ام؟ سپس با هم کمی گفتگو کردیم. او می گفت چه پیش خواهد آمد اگر در خیابان ماشینی به من بزند، آن گاه نامسلمان از دنیا خواهم رفت. این دقیقاً به معنای افتادن در آتش جهنم خواهد بود. او همین دقیقاً همین داستان را در دسامبر 1999 برایم تعریف کرد، ولی من آن را نادیده گرفته بودم، حتی با وجود هشدار شلیک در شهر برونکس. این بار، دیگر پشت گوش انداختن مسلمان شدن دیری نخواهد پایید.

همان روز بعد از ظهر در مسجد، نشسته و به مسلمانانی که برای نماز ظهر صف بسته بودند نگاه می کردم، به سجده و خشوع آن ها خیره شده بودم، کاری که شیطان از انجامش سرباز زده بود. دیگر طاقت نداشتم. فکر کردم که هم اکنون زمان مسلمان شدن من است، ولی همه ی افکار من یک جانبه بودند. بلافاصله بعد از نماز به آن برادر گفتم که امروز می خواهم اسلام بیاورم. اکنون که این مطلب را می نویسم، سه ماه بعد از آن ماجرا، می دانم که گفتن شهادتین بهترین کاری است که تا حال انجام داده ام. ای کاش این کار را زودتر انجام می دادم.

والسلام

 


 

ترجمه مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

در حدیث صحیح از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  روایت شده که فرمود: « أَنَّ النَّائِحَةَ إذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا فإنَّها تلبس يَوْمَ الْقِيَامَةِ  درعاً مِنْ جَرَبٍ و سِرْبَالاً مِنْ قَطِرَانٍ »

اگر نوحه‌خوان قبل از مرگ توبه نکند، در روز قیامت زرهی از گری [بیماری خارش پوست] و پیراهنی از قطران می‌پوشد.

مسلم، 2/644.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010