10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3326028
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1678 تعداد مشاهده : 567 تاریخ اضافه : 2011-06-21

 

مصطفی مسیحی سابق، از آمریکا

       

در دهکده ای در جنوب آمریکا به دنیا آمدم. خانواده ام مسیحی بودند و خیلی به دین اهمیت می دادند. هنگامی که تازه وارد دانشگاه شده بودم، گاهی در خوابگاه همراه دیگر دانشجویان به صورت گروهی به خواندن انجیل می پرداختیم در نتیجه طولی نکشید عضو کلیسا شدم. آن موقع درباره ی عقیده ی مسیحیت صادق و بی ریا فکر می کردم و معتقد بودم که مسیح (سلام خدا بر او باد) پسر خدا است و خدا نیز روی زمین قرار دارد.

به یاد دارم خیلی قدرشناسانه به موضوع می نگریستم از اینکه روزی خدا بر روی زمین به خاطر گناهان ما می میرد و ما هم می توانیم خود را از بار گناه و آلودگی پاک سازیم. نمی توانستم عقیده ی تثلیث را برای خودم موشکافی نمایم چرا که آن را به عنوان قسمتی از عقاید دینی پذیرفته بودم.

سال بعد در دانشگاه یکی از دانشجویان ایرانی از من خواست تا هم اتاقیم شود، من نیز قبول کردم. هفته ی بعد او به اتاق من آمد، بیشتر اوقات درمورد اسلام و مسیحیت با هم بحث گفتگو می کردیم. یک روز کتاب قرآن را برداشتم و دنبال آیاتی راجع به کسانی مانند مسیح ، مریم، ابراهیم، موسی (سلام خدا بر آنان باد) که در انجیل هم از آنها یاد شده است گشتم. ابتدا به چیزهایی که می خواندم باور نداشتم چون با عقاید  مسیحیت مغایرت داشت. بخصوص قسمتی که در آن آمده است که مسیح پسر خدا نیست. هر چه بیشتر مطالعه می کردم، در آخر به این نکته می رسیدم که چیزی که دارم می خوانم خیلی منطقی تر از باورهای مسیحی من می باشد.

همیشه به وجود خدا و خالق این جهان ایمان داشتم، در کریسمس سال 1981، تمام عقاید دینی من درهم شکست. بالاخره هم اتاقی من توانست عقیده ی مرا درمورد مذهب تغییر دهد، بنابراین همراه وی به مسجد رفته و شهادتین را اعلام نمودم. کم کم اصول و مبانی دین و طریقه ی نماز خواندن را فرا گرفتم. جدا از همراهی گروه های مسلمین، انجام فرایض دینی برایم سخت بود به همین دلیل آن موقع زیاد به اجرای واجبات دین اسلام پایبند نبودم.

دانشگاه را به پایان رساندم و در جنوب آمریکا به دنبال کار گشتم. بعد از بازگشت از دانشگاه، یک بار دیگر تصمیم گرفتم برای مدت کوتاهی نماز بخوانم و به عقاید اسلامی عمل نمایم. به دلیل گسترش افکار سوء درمورد مسلمانان و مخالفت خانواده ام و پیدا کردن همسری مناسب، مجبور بودم در خفا نماز می خواندم.

با یک دختر مسیحی ازدواج کردم و در مقطع دکتری شروع به درس خواندن نمودم. بعد از پیدا کردن شغل مناسب، چند بار تلاش کردم در حد کمی به دین اسلام عمل کنم. چند سال بود که اصلاً نمی توانستم نماز بخوانم.

وقتی اولین فرزندم که پسر بود به دنیا آمد، دلم می خواست او هم مانند من به اسلام و باورهای آن راجع به پروردگار و روز قیامت ایمان داشته باشد. وقتی همراه همسرم به کلیسا می رفتم، نمی توانستم آنجا بنشینم و به چیزهایی که گفته می شد گوش دهم چون اصلاً آنها را قبول نداشتم. دلم می خواست با خودم و دیگران رو راست باشم.

چهل سالم شده بود، کاملاً بر ذهنیت و شخصیت خود واقف بودم و می دانستم که روزی خواهم مرد. می بایست تا پیش از مردنم و قبل از اینکه روزی فرا رسد و خداوند به اعمال من رسیدگی نماید خودم دست بکار شوم. چندین بار قرآن و کتاب های اسلامی خوانده بودم. خواست خدا این بود که مسیر طولانی را که انتخاب کرده بودم را ادامه دهم.

سال 2004، رسماً نام اسلامی مصطفی را روی خود گذاشتم، مصطفی به معنای برگزیده است، آنهم نه چیزی که خودم انتخاب کرده باشم بلکه همان راهی است که خداوند پیش روی من قرار داه است. از اینکه خداوند این لطف را در حق من کرده است بسیار خرسند هستم و امیدوارم با یاری خداوند بتوانم خانواده ام را به سوی حقانیت اسلام رهنمود سازم.

پایان


 

ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010