...
درواقع من مدیون همه ی آن هایی هستم که از من می پرسیدند چرا مسلمان شده ام، چون نگارش این مقاله در پاسخ آن ها، من را (بعد از این همه سال) به خواندن دوباره ی کتاب مقدس ترغیب نمود و برای بار دیگر در ذهنم تمام آن مباحثاتی را که با آن مواجه شده و دلایلی که سرانجام به مسلمان شدنم انجامید را برایم روشن ساخت. اکنون که به عنوان یک مسلمان انجیل را مطالعه می کنم، از چیزهایی که در آن می یابم حیرت زده می شوم. یقیناً آیه به آیه ی کتاب مقدس را وقتی مسیحی بودم خوانده ام، با این وجود، چگونه بوده است که هرگز پیام کلی آن را نشنیده بودم؟
جزو فرقه ی تولد دوباره ی مسیحی بودم. در یک شب پر از اشک و روح افزا احساس کردم که روح القدس من را بیدار کرد. رستگاری و تعمید یافته و از آن پس، سال های سال، در هفته چند بار در مراسم کلیسا حضور می یافتم. می خواستم همچنان بر ایمانم بیافزایم. سؤالات بسیاری داشتم، اما در مسیر رستگاری مگر پاسخی هم برای این پرسش ها وجود دارد؟ هر فرقه و مذهبی آموزه های متفاوتی ارائه می کند. کدام یک بحق بود؟ هربار پاسخ متفاوتی می شنیدم، بیشترشان به نظرم خوب می آمدند، اما وقتی می پرسیدم در کجای کتاب مقدس می توانم آن مطالب را بیابم، به ندرت پاسخ درخوری می شنیدم.
بواسطه ی خویشاوندان، دوستان و همسایگان با برخی گروه های گوناگون مسیحی آشنا شدم. همچنین با بعضی افراد بی دین و یهودی نیز آشنا شدم. سرانجام از طریق دوستان، به سمت یک کلیسای کاتولیک کشیده شدم. اعتبار کلیسای مذکور به جهت اینکه قدیمی ترین و نخستین کلیسا بوده به همراه این آموزه ی کشیشان آن که خداوند برای هر فرد چیزی متفاوت است (یا به عبارت دیگر؛ خدا همان چیزی است که تو می خواهی باشد.) من را مجذوب خویش کرده بود.
در این میان با "امور خارق العاده" ی بسیاری در میان مسیحیان مواجه شدم. در همان ایام برای نخستین بار در زندگیم با تعدادی مسلمان آشنا شدم. از طریق آنان داستان پیروزی معجزه آسای مجاهدان افغان با تجهیزات و سلاح اندک را بر نیروهای متجاوز روسیه را شنیدم. ماجراهایی که از افغانستان به گوشم می خورد، باورنکردنی و غیرطبیعی می نمود. نمی دانم واقعاً همه ی آن ها را باور می کردم یا خیر، لیکن می دانستم که افغان ها با کم ترین تلفات توانستند ارتش روسیه (شوروی) را از مرزهای خود بیرون کرده و کشوری اسلامی را پایه گذارند.
پرسش های زیادی در ذهن داشتم. اینکه چگونه کسانی با ادیان متفاوت و حتی مخالف هم این نشانه های خداوندی را دریافت می کنند؟ آیا خداوند می خواست به همه ی این افراد بفهماند که در مسیر درست قرار دارند؟
امروز که مسلمان هستم دیگر دلیلی نیست که در دریای سردرگمی و تردید زندگی کنم. می دانم که نیکی و شرارت هر دو توان پدید آوردن امور خارق العاده را دارند. (این موضوع در انجیل متی 24:24 نیز ذکر شده است.) همانچیزی که در اسلام به پناه بردن به اجنه تعبیر شده است. به لطف خداوند متعال، دین اسلام بر عقل و قلب من غالب گشته است. زمانی که متوجه خطاهای اساسی در مسی پیشین خویش شده و حقیقت ناب را درک نمودم، فهمیدم که باید تغییرات اساسی در زندگی ام ایجاد نمایم. برای آنکه ایمان من مقبول پروردگار گردد، می بایست براساس آن زندگی نمایم. دیگر نمی شد انکار کرد که زندگانی، تندرستی و همه چیز من تنها ناشی از لطف الهی است. همچنین دیگر نمی توانستم هیچ کس یا شیئ دیگری را شریک خداوند یکتا قرار دهم. با دوست مسلمانم به مسجد محل مان رفته و اسلام خود را در آن جا علنی ساختم: "هیچ خدایی جز الله نیست و محمد صلی الله علیه و سلم فرستاده ی اوست."
شگفت آنکه پوشش اسلامی من که بی درنگ به همه می فهماند که من "متفاوت" هستم، نباید برای مسیحیان زیاد هم عجیب باشد. از آن جا که در انجیل عهد جدید نیز آمده است: "زنان باید خویش را عفیف نگاه دارند و در پوششی شایسته که آشکارا.... آرایش فاخری نباشد." (تیموتی2:9)
در آن حتی به پوشاندن موی هایشان نیز دستور داده شده است. (کورنیتیانس5-6 :11) به عنوان کسی که به دین اسلام مشرف شده ام، به جای آنکه حجاب را محدودکننده دریابم، آن را عین آزادی می دانم. اکنون با خارج شدن از منزل با حجاب اسلامی احساس احترام بیشتری نسبت به پوشش قبل از اسلامم درک می نمایم. حجاب زنان را از تنگناها و مرزهای جوامع غیرمسلمان که "قیمت" او اصولاً بواسطه ی ظاهر و جسم وی تعیین می گردد، رها می سازد. هرچه بیشتر درباره ی اسلام و دیگر ادیان اطلاع حاصل می نمایم، در مورد اینکه تصمیم درستی گرفته ام اطمینان بیشتری پیدا می کنم. از خداوند می خواهم رحمت خویش را بر من ارزانی دارد، از گناهانم درگذشته و بر ایمانم بیافزاید، و من را از وسوسه ها بدور دارد. از شما می خواهم که قرآن را بخوانید و در آن به جستجوی حقیقت خویش بپردازید.
والسلام
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|