به نام خدا
با اینکه یک استرالیایی هستم ولی از زمان تولدم طبق آیین کلیسای انگلیس تربیت شدم. زیاد اهل رفتن به کلیسا نبودم، همیشه احساس نقص و کمبود می کردم. پس از گذشت سال ها، هیچ علاقه ای نسبت به مذهب حتی ادیان شرقی یا اسلام در من شکوفا نشد.
با وجود این تا می توانستم به تحقیق و جستجو روی آوردم و هر چیزی که می دانستم ارزش خواندن را دارد، مطالعه می کردم. آگوست سال 1984، بود که از شبکه ی ای. بی.سی برنامه ی مستندی درباره ی زندگی خانواده ای مسلمان در سیدنی پخش شد.
وقتی که داشتم برنامه را تماشا می کردم، با خودم گفتم که باید اسلام را بیشتر بشناسم و شاید هم مسلمان شدم. این بهترین کاری بود که در تمام عمرم انجام داده بودم. از روی راهنمای تلفن شماره ی مرکز اسلامی استرالیا را پیدا کردم. چه فاصله ی طولانی حداقل می بایست هزار کیلومتر را از آدلاید تا سیدنی طی می کردم.
ابتدا از طریق تماس تلفنی با یکی از مسئولان آنجا آشنا شدم. برادر عمر لوم، تعدادی کتاب دینی برایم فرستاد تا آنها را به خوبی مطالعه کنم. کتاب ها را خواندم و فهمیدم که اسلام دین حقیقت است و باید از آن پیروی کرد. پس از آن برادر عمر مرا به همسرش بانو رقیه معرفی نمود. وی در طرز لباس پوشیدن و مطالعات بیشتر کمک زیادی به من کرد.
از طریق کتاب کم کم نماز خواندن به زبان عربی و روش وضو گرفتن را یاد گرفتم. مشکل دیگر من غذا بود، می بایست از خوراکی های حلال استفاده می کردم. یک سال طول کشید تا خودم را با شرایط کاملاً وفق دهم.
حالا با گذشت ده سال وضعیتم خیلی بهتر شده، با وجود اسلام زندگیم کامل شده است. إنشاالله همیشه آن را چراغ راه خود قرار داده و به خواهران و برادران دینی نیز چنین توصیه ای می کنم.
پایان
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|