بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم الدین و اما بعد :
بحث ايمان بلحاظ اهميتى كه دارد، مقدم بر ساير مباحث است. زيرا ايمان محور زندگى مسلمان است و زندگى هر مسلمان در سايه ايمانش شكل مىگيرد. پس بايد گفت كه ايمان در تمام ابعاد زندگى فرد مسلمان، جايگاه كليدى داشته و نقش بسيار موثرى ايفا مىكند.
مسلمان به خدا ايمان دارد يعنى او وجود پروردگارى را مىپذيرد كه آفريدگار زمين و آسمان است. داناى پيدا و پنهانى است. مالك هر چيز و پرورش دهنده آن است.
معبودى سواى او وجود ندارد، او تنها پروردگار متصف به جميع صفات كماليه است. از هر عيب و نقص منزه است، اين عقيده و باور مؤمن، نخست ملهم از راهنمايى و هدايت تكوينى خداوند است، كه مىفرمايد:
« وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ » (الأعراف: 43).
«اگر لطف خدا نبود (و توسط پيامبران) توفيق نصيب ما نمىكرد، هدايت نمىشديم».
ثانيا متكى به دلايل عقلى و نقلى ديگرى است كه ذيلا بدان اشاره خواهد شد.
1- خداوند متعال در باره وجود، صفت ربوبيت و اسماء و ساير صفات خود در قرآن كريم، اين كاملترين و ارزندهترين كتاب آسمانى خود در آيه54 سوره اعراف چنين مىفرمايد:
« إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» (الأعراف: 54).
«همانا پروردگار شما خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز (مرحله) خلق كرد، و بعد بر عرش، استقرار يافت (سپس به اداره جهان هستى پرداخت) با (پرده تاريك) شب، روز را مىپوشاند، و شب، شتابان بدنبال روز، روان است، خورشيد و ماه و ستارگان را آفريده و تنها او فرمان ميدهد، او پاك و منزه و پروردگار جهانيان است».
در آيه 30 سوره قصص، آنگاه كه خدا، پيامبر خود حضرت موسى علیه السلام را مورد خطاب قرار داد، چنين فرمود:
« يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» (قصص: 30).
«اى موسى! من خدا و پروردگار جهانيان هستم».
و در آيات 22 تا 24 سوره حشر در تجليل از خود و ذكر اسماء و صفات خويش چنين مىفرمايد:
« هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ (22) هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (23) هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
«خدا كسى است كه جز او پروردگار و معبودى وجود ندارد. داناى پيدا و پنهان است. بخشنده و مهربان است (رحمت او در دنيا شامل حال همه و در آخرت شامل حال مؤمنان است) اوست معبود بر حق كه جز او معبودى وجود ندارد. او پادشاه مقتدر، منزه، بى عيب و نقص، امان دهنده محافظ و مراقب، قدرتمند چيره، بزرگوار و شكوهمند، والا مقام و پاك و منزه است از هر چيزى كه براى او شريك سازند. او آفريدگار، هستى بخش و صورتگر (همه موجودات) است. نامهاى زيبا از آن او هستند. همه موجودات آسمانها و زمين او را به پاكى ياد مىكنند (به تسبيح و ستايش او مشغولند) و او خداى غالب و دانا است».
در آيات 1و2 سوره فاتحه درباره توصيف خود مىفرمايد:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (2) الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
«تمام تعريفها شايسته ذاتى است كه پروردگار جهانيان است. بخشنده و مهربان است (در دنيا براى همه و در آخرت براى مؤمنان)».
و در آيه 92 سوره انبياء، خطاب به مسلمانان مىفرمايد:
« إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ »
«شما مسلمانان امت واحدى هستيد و من پروردگار شما هستم. پس تنها مرا عبادت كنيد».
و در آيه 52 سوره مؤمنون مىفرمايد:
« وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ»
«من پروردگار شما هستم. (بايد از معصيت و نافرمانى) من بپرهيزيد».
در آيه 22 سوره انبياء پيرامون نفى هر گونه رب و معبودى سواى ذات يگانهاش مىفرمايد:
« لَوْ كَانَ فِيهِمَا آَلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ»
«اگر در آسمانها و زمين به جز خداى يكتا، خدايان ديگرى وجود مىداشتند و امور جهان را مىچرخانيدند نظم عالم هستى بهم مىخورد. (زيرا چندين مركز تصميمگيرى باعث بهم خوردن نظم جامعه و جهان مىشود) پس اوست مالك عرش و از هر چه كه كفار درباره او مىگويند پاك و منزه است».
2- حدود يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر درباره وجود و ربوبيت او سخن گفته و او را بعنوان تنها آفريننده و مالك كل كاينات معرفى نمودهاند، و پيرامون اسماء و صفات خدا، با مخاطبين خود سخن گفتهاند، و هيچ پيامبرى نيامده كه خدا با وى سخن نگفته، يا فرشتهاى بسوى او نفرستاده، يا مطالب را به او الهام نكرده باشد. و چون اين الهام و القاء همراه با شواهد و قراينى بوده است، بدين جهت مخاطبين آنها صددرصد يقين كرده و اذعان نمودهاند كه آنچه او (پيامبر) مىگويد، از جانب پروردگار است.
خبر دادن اين جمعيت انبوه كه از برگزيدگان خلق و بهترين انسانها بودهاند، حاكى از اين است كه مطمئنا گفته آنان صحيح است. و عقل انسان هم نمىتواند آنها را تكذيب كند، همانطور كه توافق آنان بر خبرى كه براى آنها مجهول باشد، از محالات عقلى است. زيرا توافق يقينى و تحقيق در مورد صحت مطلبى كه پايه و اساسى نداشتهباشد، از پيامبران كه برگزيدهترين و منزه ترين فرزندان آدم هستند، و از نظر عقل، داناتر از همه و در سخن، راستگوتر از همه مىباشند، محال است.
3- ايمان و اعتقاد ميلياردها انسان بر وجود و هستى خداوند، و عبادت و طاعت آنها از وى: بشر عادتا سخنى را كه بوسيله يك يا دو نفر بيان شود، مىپذيرد و آنرا قبول مىكند، تا چه رسد به خبر يا اخبارى كه بوسيله جمع كثيرى كه از بهترين افراد روى زمين بوده و تعدادشان از حد شمار بيشتر است، بيان شود. علاوه بر اين، عقل و فطرت نيز صحت ايمان آنها را به ذات يگانهاى كه از وجود او خبر داده و او را اطاعت و عبادت كرده و بسوى او تقرب جستهاند، تاييد مىكند.
4- ميليونها عالم از وجود، صفات، اسماء و اينكه تنها او آفريننده و پرورش دهنده هر چيز است و بر هر كارى قدرت و توانايى دارد، سخن گفتهاند، و بخاطر همين ويژگيها او را عبادت و اطاعت كردهاند و بخاطر همين ويژگيها با دوستانش دوستى، و با دشمنانش، دشمنى و رزيدهاند.
دلايل عقلى:
1- وجود جهان هستى و تنوع موجودات و آفريدههاى گوناگون آن، حكايت از وجود آفريدگارى توانا و قدرتمند دارد كه همان خداوندست. زيرا غير از او (خدا) كسى ديگر ادعاى ايجاد و آفريدن عالم هستى را نكرده است.
آرى! عقل انسان نيز وجود پديده را بدون پديد آورنده، محال مىداند، حتى آفرينش سادهترين موجود را بدون موجد (پديد آورنده) محال و ممتنع مىداند، مثلا غذاى پخته را بدون آشپز و پهن شدن فرش را بدون فراش محال مىداند. تا چه رسد به جهانى با اين عظمت و بزرگى، با آسمان و زمين و آفتاب و مهتاب و ستارگان و كهكشانها كه هر كدام حجم بسيار بزرگ و متفاوتى با ديگران دارد.
بويژه زمين و آنچه كه در آن آفريده شده است مانند انسانها، جنها و ميليونها موجود زنده خشكى و دريا، و تفاوتهايى كه ميان همه موجودات وجود دارد. بگونهاى كه هيچ دو موجود عالم هستى، مانند هم نيستند. و اختلافاتى كه ميان انسانها از لحاظ رنگ، زبان، درك و فهم و ساير خصوصيات و نشانهها ديده مىشود، وجود منابع و معادن گوناگون در دل زمين، كه داراى فوايد و منافع متعددند.
و درياهائى كه دو سوم خشكى زمين را احاطه كردهاند و ميليونها موجود زنده در آنها زيست مىكنند.
و رودخانه و نهرهايى كه بر روى زمين جارى است و حيات و زندگى انسانها و انواع موجودات ديگر در پرتوى آن امكان پذير است.
همچنين جنگلها و درختان و گياهان گوناگونى كه در آن روييده است. و هر كدام داراى ميوههاى خاصى هستند كه از لحاظ رنگ و بو و طعم و ساير خصوصيات، با يكديگر متفاوتند، و...
2- وجود كتابى مانند قرآن، قرآن مجيد كه كلام خداست و در اختيار ما انسانها قرار گرفته تا آنرا بخوانيم و معنى و مفهوم آنرا درك كنيم. اين كتاب عظيمالشان دليلى است آشكار بر وجود خداوند توانا و با عظمت، زيرا وجود كلام بدون متكلم و سخن بدون سخنگو، محال است.
بنابراين كلام خداوند متعال حكايت از وجود او، دارد بخاطر اينكه كلام او مشتمل بر معتبرترين شريعتى است كه بشر تا كنون آنرا شناخته است و با ارزشترين قانونى است كه نفع و سود زيادى براى بشريت به ارمغان آورده است. همانگونه كه شامل صحيح ترين ديدگاههاى علمى و امور غيبى و بسيارى از حوادث تاريخى است.
و با صداقت و درستى كامل، مطالب و ديدگاههاى مذكور را ارائه نموده است. بگونهاى كه در طول تاريخ و با وجود اختلاف در زمان و مكان، حتى يك حكم از احكام شرعى آن خالى از فوايد نيست، و كوچكترين نظريه علمىاش هنوز نقض نشده و اندك تخلفى در هيچ يك از پيش بينىها و امور غيبىاى كه از وجود آنها خبر داده، مشاهد نشده و هيچ مورخى بخود جرأت نداده كه حتى كوتاهترين قصهاى از قصههاى متعدد آنرا نقض يا تكذيب كند، يا حادثهاى از حوادث تاريخى را كه به آن اشاره نموده يا پيرامون آن به تفصيل سخن گفته است، نفى نمايد.
آرى! عقل بشر، انتساب چنين كلامى را به انسان، محال مىداند. زيرا سخن قرآن، برتر از قدرت بشر و سطح معارف اوست، پس چون اين مطلب كه قرآن سخن بشر است، محال و منتفى است، بايد بيدرنگ بگوييم كه قرآن كلام خدا و كلام آفريدگار انسان است. وجود چنين كلامى، حكايت از وجود ازلى و ابدى، علم، قدرت و حكمت متكلم دانا و تواناى آن دارد.
3- وجود اين نظم بسيار پيچيده، مظهر قوانين و سنتهاى هستى در آفرينش و رشد و دگرگونيهاى موجودات عالم مىباشد. زيرا تمام كاينات ناگزير از تبعيت اين قوانين و سنن هستند. و در هيچ شرايطى قادر به خروج از اين سنتها نمىباشند. بعنوان مثال: انسان پس از انعقاد نطفه، نخست بصورت پاره گوشتى در رحم مادر بوجود مىآيد. سپس بمرور زمان تحولات و دگرگونيهاى شگفتى بر آن طارى مىشود. و سواى ذات يگانه حضرت حق، احدى در اين تحولات و دگرگونيها، نقشى ندارد. تا اينكه سرانجام بصورت يك انسان كامل به صحنه گيتى قدم مىگذارد. اين تحولات، مربوط به مرحله آفرينش و تكوين اوست. و تحولات مشابه ديگرى نيز در مراحل مختلف رشد و بزرگ شدن او از كودكى تا پيرى بوقوع مىپيوندند.
اين قوانين و سنتهاى فراگير نه تنها حاكم بر زندگى انسانهاست بلكه در عالم حيوانات و گياهان و افلاك و اجرام سماوى نيز بصورت يكنواخت تسلط دارند. همه و همه، مرتبط به اين سنن و قوانين فطرى هستند و نمىتوانند سرمويى از آنها تخطى كنند. مثلا اگر ستاره يا ستارگانى از محور گردش خود منحرف شوند، نظم عالم هستى بهم خورده و حيات و زندگى همه، نابود خواهد شد. بنابر دلايل يادشده يعنى عقلى و منطقى و نقلى و سمعى، مسلمان به وجود خداوند ايمان آورده و او را پروردگار همه موجودات عالم مىداند و بعنوان معبود اول و آخر مىشناسند و سرانجام زندگى مسلمان در تمام ابعاد، بر اساس همين ايمان و باور شكل مىگيرد.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.
مهتدین
Mohtadeen.Com
|