10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3326489
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1838 تعداد مشاهده : 711 تاریخ اضافه : 2011-08-07

 

طارق پترسون، دانشجوی تحقیقات پزشکی آمریکایی

اسم من باعث اسلام آوردن من شد


 

من طارق پترسون هستم که در سال 1988 و در سن 19 سالگی به دین اسلام مشرف شدم.

داستان اسلام آوردن من چندان طولانی نیست، از خیلی جهات فکر می کنم ماجرای هدایت من توسط خداوند الهام بخش خواهد بود.

با این وصف، ماجرا از اسم من آغاز می شود. طارق اسمی است که در هنگام تولد برایم انتخاب شده است. در دهه های 60، 70 و 80  اسم طارق برای کودکان آمریکایی غیرمعمول نبود. بعضی اسم هایی که توسط خانواده های سیاهپوست انتخاب می شد اسلامی بودند وهمین قضیه درباره ی من نیز رخ داد.

گاه گاهی کسانی را ملاقات می کردم که طارق نام داشتند، و یا افرادی که معنی اسمم را می پرسیدند و من هم با توجه به آنچه قبلاً آموخته بودم با افتخار می گفتم: "به معنی ستاره ی فروزان و فرو رونده است." بعضی وقت ها داستان طارق ابن زیاد معروف را که در 711سال میلادی بر نیروهای اسپانیا پیروز شد را هم برآن می افزودم.

با این حال و متاسفانه با وجود دانستن حقایق مهم فوق در رابطه با اسمم، تا زمان دانشجویی چیزی از رابطه ی مهم آن با دین اسلام نمی دانستم.

در 16 سالگی وارد دانشگاه شده و در رشته ی زیست شناسی و به هدف گرفتن دکتری مشغول به تحصیل شدم.

در سال اول دانشگاه، سعی کردم کتاب مقدس را مطالعه کنم، اما دین مسیحیت دیگر برایم بی معنی می نمود.

با خواندن درس پیچیده و حیرت انگیز زیست سلولی در آن سال، من و تعداد زیادی از همکلاسی هایم را به تصدیق و تحسین آفریدگارمان واداشت و بر اینکه آفرینش برخلاف باور خیلی از دانشمندان تصادفی نبوده است صحه نهاد.

در تعطیلات بهار، بحثی دینی با مادربزرگم داشتم. او علی رغم آنکه مسیحی بود، سخن مهمی را بیان کرد که برایم بسیار قابل توجه بود.

او گفت: "من خداوند را می پرستم، و مسیح را نمی پرستم، چون در پرستش خداوند امنیت بیشتری را حس می کنم!" او سفارش کرد که دیگر به نام مسیح دعا نکنم و تنها برای خداوند عبادت نمایم!

وقتی به دانشگاه بازگشتم، مانند گذشته هرشب قبل از خواب به راز و نیاز با خدا می پرداختم، اما این بار دیگر عیسی مسیح را خطاب دعاهایم قرار نمی دادم و خداوند را می خواندم.

در پی این تغییر دیگر احساس گناه می کردم که در تخت خواب نیایش کنم و هنگام کنار تختم دعا به زانو می افتادم، و اینگونه راحت تر بودم.

در سال سوم دانشگاه، دانشجویی که می دانستم اسلام آورده است من را مشغول قدم زدن در حیاط دانشگاه دید و با عبارت "السلام علیکم!" با من احوالپرسی نمود. من که در دهه ی 70 در شیکاگو بزرگ شده بودم، این عبارت را بارها شنیده بودم، بنابراین پاسخ دادم: "و علیکم السلام!"

او سؤال کرد که آیا من مسلمان هستم. پاسخ دادم: "خیر. من پروتستان هستم." گفت: "آه! برای این فکر کردم مسلمان هستی چون اسمت طارق است."

کمی بعد از این برخورد، او به یک جلسه ی درسی که من و چند همکلاسی دیگر  با هم داشتیم وارد شده و سعی داشت اسلام را به ما معرفی کند. او سن کمی داشت و خودش هم تازه اسلام آورده بود و برای همین چیز زیادی نمی دانست. ولی ما را از عواقب عبادت عیسی مسیح ترساند.

سخن آشنایی بود ولی هنوز خیلی از اسلام نمی دانستم. با این حال با دیدن دوستم فهمیدم که مسلمانان چه رفتار و منشی دارند.

آن سال تابستان که به خانه بازگشتم، کاری را در یک فروشگاه تلفنی برای تعطیلات دست و پا کردم و در آنجا با مسلمانی به نام احمد آشنا شدم. علی رغم آنکه یک تازه مسلمان پورتوریکویی بود، رفتار و منش مشابهی با دوست دانشگاهیم داشت. برای همین از او پرسیدم: "آیا شما مسلمان هستی؟"

با لبخند پاسخ داد: "بلی طارق، تو هم مسلمانی؟"

گفتم: "نه، نیستم. من یک پروتستانم."

لبخندی زد و به تلخی گفت: "با داشتن اسمی مانند طارق بهتر بود مسلمان بودی."

او شروع کرد به صحبت درباره ی توحید. من تحت تاثیر مفهوم یکتاپرستی در اسلام قرار گرفتم.

در آخر من را به خانه اش دعوت نموده و یک جلد قرآن ترجمه انگلیسی را به من نشان داد. از احترامی که او به نسبت آن کتاب رعایت می نمود بسیار متاثر شده بودم و از او پرسیدم که آیا می توانم آن را امانت گرفته و بخوانم. او با بی میلی موافقت کرد، و تذکر داد که این تنها قرآنی است که دارد و تاکید زیادی کرد که آن را با احترام و پاک نگه داشته و در خانه آن را در جای مناسبی قرار دهم.

برای خواندن آن بی تاب بودم!

دو هفته بعد، احمد را به منزلم دعوت کرده و با هم نشسته و به گفتگو درباره ی اسلام پرداختیم. به او گفتم که باور دارم این قرآن حق است و می خواهم اسلام بیاورم.

همان فردای آن روز با هم به مرکز اسلامی واشنگتن رفته و اسلام آوردم.

چند سال بعد از اسلام آوردنم، الله تعالی بر من لطف فرموده و توانستم در دانشگاه اسلامی مدینه به تحصیل علوم اسلامی پرداخته و مدرک زبان عربی و لیسانس علوم حدیث را کسب نمودم.

امیدوارم که داستان ایمان آوردن من دیگران را نیز به پذیرش اسلام علاقمند سازد. همچنین امیدوارم که این داستان برادران و خواهرانم مسلمانم را ترغیب کند که پیام اسلام را با گفتار و کردار خود به اطرافیانشان برسانند.

والسلام.



ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

علي رضی الله عنه  به روايت از رسول

‎الله  صلی الله علیه و سلم  مي‌گويد ايشان فرمودند: «أُعْطِيتُ مَا لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِيَاءِ»، فَقُلْنَا مَا هُوَ يَا رَسُولَ الله، فَقَالَ: «نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وأُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الأَرْضِ، وسُمِّيْتُ أَحْمَدَ، وَجُعِلَتْ لِي التُّرَابُ طَهُوراً، وَجُعِلَتْ أُمَّتِي خَيْرَ الأُمَمِ». (به من چيزهايي داده شده‌است كه به هيچ‌يك از پيامبران داده نشده‌است، گفتم: اي رسول خدا، آنها چه هستند؟ فرمود: خدا رُعب و هراس از مرا در دل دشمنانم انداخت و با آن یاریم کرد و به من كليدهاي زمين داده شده، به اسم ‌احمد نام گذاري شدم، خاك برايم وسيله پاك كننده قرار داده شده و امتم بهترين امّتها قرار داده شده ‌است.
صحيح بخاري، ش335




 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010