توضيح: در خبر مفضل بن عمر مشاهده كرديم كه از «دابة الارض» سخن گفته كه در بين ركن و مقام ظاهر ميشود و «دابة الارض» را غير از مهدي دانسته در صورتي كه در روايت آمده كه «دابة الارض» مهدي است، و اين يك تناقض ديگر است.
و أما جواب: در مورد آية اول (يعني آية 82)، بايد گفت: اولاً كلمة «دابه» در قرآن به معني جنبندگان پست آمده، ثانياً در مورد اين آيه (82 نمل) بايد به ما قبل آن توجه كرد، در آية 66 همين سوره (نمل) در بارة شك كفار است كه به آخرت شك داشتند، آية 67 در مورد صحبت كفار است كه ميگفتند آيا اگر استخوان شويم و خاك گرديم، روز قيامت برانگيخته ميشويم؟ در آية 71 ميگفتند: اين وعدة چه موقع است؟ در آية 80 ميفرمايد: «تو مردگان را نميتواني بشنواني و تو هدايت كنندة كوران نيستي»، بعد در آية 82 كه مورد بحث است، ميفرمايد: «وقتي كه وعدة عذاب بر آنها محقق شود (يعني بر كفار)، از زمين جنبندهاي خارج ميكنيم كه با آنها صحبت ميكند، زيرا مردم به آيات ما يقين نداشتند». از عبارت «به آيات ما يقين نداشتند»، معلوم است در موردي است كه در آية 66 خداوند فرمود: «كفار در مورد آخرت در شك بودند»، پس با توجه به آيات قبل، معلوم ميشود مقصود قيامت كبري است كه كفار به آن شك داشتند، ديگر اينكه اصلاً در قرآن صحبت از مهدي نيست كه در مورد او و ظهورش صحبتي شده باشد، تا بعضي در شك باشند و قبول نكنند»، ديگر اينكه روايات زيادي نيز تأييد ميكند كه اين آيه دربارة جهان آخرت و قيامت است. ديگر اينكه منظور از «ارض» در اين آيه همان «ارض» قيامت است كه در گذشته به آن اشاره شد.
و أما آية 83 سورة نمل: با توجه به آيات كه گفته شد و در ارتباط با آنها، اين آيه نيز در بارة قيامت بايد باشد و أما چرا گفتنه شده كه از هرامتي دسته كساني را كه تكذيب آيات ما را كردند، محشور ميكنيم؟ جواب آنستكه اگر به آيات 100، 101، 102سورة طه توجه شود، خداوند ميفرمايد: [طه:100-102] يعني: «هركس از ذكر (قرآن) روي برگرداند، پس روز قيامت بار سنگيني را حمل كند، آنان در آن (گناه) همواره ميمانند و در روز قيامت حامل بد باري خواهند بود و روزي كه در صور دميده ميشود مجرمين در آن روز سفيدچشم محشور گردند».
از اين آيات كه در مورد قيامت است، معلوم ميشود: با اينكه در قيامت تمام موجودات محشور ميشوند، ولي خداوند ميفرمايد در آن مجرمين را كور محشور ميكنيم، چون طرف صحبت مجرمين هستند، و معلوم است كه غير مجرمين بلكه مؤمنين نيز در قيامت محشور ميشوند، و ما نميتوانيم بگوئيم چون در اين آيه صحبت از غير مجرمين نشده، پس فقط مجرمين محشور ميشوند، و بقول معروف اثبات شيء نفي ما عدا نميكند.
ديگر اينكه اگر به آية مورد استشهاد در بحث، يعني آية 84 توجه كنيم، ميبينيم ميفرمايد: [النمل: 84]. «يعني: تا اينكه بيايند، به آنان خدا خواهد گفت: آيا آيات مرا تكذيب كرديد»، پس معلوم ميشود منظور از آمدن آنها، آمدن در صحراي محشر قيامت كبري است كه خداوند با آنها صحبت خواهد كرد، چون زمان مهدي كه اينها ميگويند خدا با كسي صحبت نميكند، و اين قيامت است كه خداوند با خلائق صحبت خواهد كرد.
ديگر اينكه از اين آيات (83 و84) نمل معلوم ميشود، مسافتي را بايد كفار در قيامت طي كنند تا آنها را به آتش اندازند، و أما تكليف ديگران چه ميشود، يعني مؤمنين و ضالين؟، در آيات ديگر به آنها اشاره شده و آيات 83 و84 سورة نمل در مقام وصف حال تكذيب كنندگان پيامبران در قيامت است.
8- آيه ديگري كه به آن استشهاد ميكنند: علي بن ابراهيم از عبد الله بن عباس روايت كرده كه پيغمبر ص در تفسير آية [الشمس: 3]، فرمودند كه مقصود از روشني در اين آيه، امامان ما اهل بيت هستند كه در آخر الزمان به سلطنت ميرسند و زمين را پر از عدل و داد ميكنند.
جواب: خداوند در قرآن به عصـر ـ روز ـ شب ـ ماه ـ خورشيد ـ زيتون ـ انجير و غير اينها قسم خورده كه معلوم ميشود همان مخلوقات اوست، بنابر اين روز كه در اين آيه خدا به آن قسم خورده همين روز است كه خورشيد از افق ظاهر ميشود، و اگر ما مقصود از روز را روشني و امام بگيريم، پس مقصود از ليل (شب) كه خدا به آن قسم خورده و فرموده: «وَاللَّيْلِ» را چه بگيريم؟ ميگويند مقصود از «ليل» كه خدا به آن قسم خورده عمر است، و مقصود از «شمس»، علي است، بايد ايشان گفت خداوند به چيز مهم قسم ميخورد، اگر مقصود از «ليل» عمر باشد، خدايتعالي چگونه به آن قسم ياد نموده با اينكه بايد بر چيزهاي خوب قسم ميخورد، چرا به ليل كه به قول شما بمعني عمر است قسم ياد نموده است؟!!!.
تذكر: عمر را مسلمان پاكي ميدانيم و استدلال بالا را از جهت مطابقت با زبان شيعيان و الزام خصم ذكر نمودم تا اينكه به زبان ايشان صحبت كرده باشيم.
9- آية ديگري كه به آن استشهاد ميكنند آية 11 سورة غافر است كه كفار ميگويند:[غافر: 11]. «يعني كفار در جهنم خواهند گفت: پروردگارا دو بار ما را ميراندي و دو بار ما را زنده نمودي، پس اعتراف نموديم به گناهانمان پس آيا براي خروج از جهنم راهي وجود دارد».
اين آيه را دليل آورده، ميگويند كه مقصود از دو بار ميراندن يكي هنگام مردن در اين دنيا ميباشد، و مرگ دومي، مردن بعد از رجعت است.
و أما جواب: اين آيه دلالتي بر رجعت ندارد و آيه چنين مقصودي را نميرساند، زيرا اگر منظور رجعت باشد و ما به فرض محال بگوئيم قبل از قيامت رجعتي باشد، در اين صورت براي كساني كه به دنيا رجعت ميكنند، سه حيات ميباشد و دو مرگ، زيرا يك حيات در اين دنيا و بعد از آن مرگ، حيات ديگر، در رجعت و بعد از آن مرگ و حيات سوم در قيامت، و ميشود سه بار زنده شدن و دو بار مردن. و با آيه جور درنميآيد، زيرا كفار ميگويند دو بار ما را ميراندي و دو بار ما را زنده كردي. حال اگر فرض كنيم كه در رجعت كفار نميميرند و وارد قيامت ميشوند، در اين صورت دو بار حيات و يك بار مرگ ميشود كه باز هم با آيه جور در نميآيد. هرچند كه قبل از قيامت كبري تمام كساني كه در روي زمين هستند ميميرند و بعد در قيامت زنده ميشوند و كسي در روي زمين زنده وارد قيامت نميشود.
پس معلوم ميشود آيه در مورد رجعت نيست، و حال ببينيم در چه موردي است؟
با توجه به خود آيه، معلوم ميشود كه دوزخيان ميگويند، خدايا ما را دو بار ميراندي و دو بار زنده كردي آيا راهي براي خروج هست؟ مقصود عذاب آنها در دوزخ است كه دو باره به حالت بيهوشي افتادند و دو باره به حالت اصلي بازگشتند، ميگويند راهي هست ما را از جهنم نجات دهي؟ چون عذاب چشيدهاند، ولي اگر صحبت آنها را در بارة مرگ و زندگي در دنيا بگيريم، حرفشان بي ربط ميشود، چون اقرار به زندگي و مرگ چه ارتباط باتقاضاي آنها در مورد رهائي از آتش دارد. حال اگر كسي بگويد كفار در جهنم نميميرند طبق آية: [طه: 74]، ميگويم كفار به نظر خودشان صحبت ميكنند، به نظرشان ميآيد كه آن حالت بيهوشي ناشي از عذابها، مرگ است، و آية 16 و 17 سوره ابراهيم نيز مؤيد عرض ماست كه ميفرمايد: [إبراهيم: 16- 17] «يعني: جايگاه هر جبار عنيدي جهنم است و در آن آب سوزان چشانده ميشود و جرعه جرعه داده ميشود و از شدت سوزان بودنش نخواهد خورد و از هر طرف مرگ ميآيد و او نميميرد و از بالاي او عذابي دردناك است».
از همين آية اخير، معلوم ميشود كه مقصود از اينكه از هر طرف مرگ ميآيد ولي نميميرد، اينست كه نميميرد براي هميشه كه راحت شود، و از آية [طه: 74]، «يعني: نه در جهنم ميميرد و نه زنده ميشود»، نيز معلوم ميشود براي هميشه نميميرد و براي هميشه زنده نميماند، بلكه حالتي بين تبديل شدن مرگ به زندگي و بعكس كه نوعي عذاب است، و كفار آن را در جهنم ذكر ميكنند.
و بعلاوه خداوند در قرآن از قول اهل بهشت چنين ميآورد كه ايشان ميگويند:[الصافات: 58- 59]. «آيا ما در اين جا ديگر نميميريم مگرهمان يكبار مرگي كه در دنيا مرديم» كه معلوم ميشود، ايشان فقط يكبار مرگ را چشيدهاند، آنهم در دنيا. پس اين آيه در مورد هرچه باشد، درباره رجعت نميتواند باشد.
مهتدین
Mohtadeen.Com
|