20 تير 1404 15/01/1447 2025 Jul 11

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3334572
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2099 تعداد مشاهده : 1242 تاریخ اضافه : 2012-01-30

 

حديث لوح جابر

ما در فصول قبل از كتاب بحار الانوار مجلسي روايات مهمي را كه در اثبات مهدويت به آن استشهاد مي‌كنند، آورديم و آن‌ها را نقد نموديم. اكنون لازم ديديم، احاديث مهمة ديگري را كه شيعه به آن در اثبات امامت ومن جمله امام زمان به آن استشهاد مي‌كند، و مجلسي در جلد سيزدهم بحار الانوار نياورده ‌است بياوريم، و چون اين احاديث تقريبا همگي شبيه به هم است، به نقد يكي از آن‌ها كه بين شيعه بسيار مهم است، اكتفاء مي‌نمائيم، و سپس نقد و بررسي و دلايل بطلان اين حديث را بيان خواهيم كرد، كه دلايل بطلان اين حديث احاديث ديگر از اين قبيل را نيز رد مي‌كند.

اينك به اين حديث معروف كه به حديث لوح جابر معروف است، مي‌پردازيم: در كتاب «اكمال الدين» صدوق و نيز در كتاب «عيون اخبار الرضا»، اين حديث با اين سند آمده:

«حَدَّثنا محمَّدُ بنُ إبراهيمَ بنِ اسحقَ الطَّالَقَانِيُّ عَنِ الحَسَنِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ القَطَّانِ عَنْ عُبَيْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ السُّلَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحِيمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ العَبَّاسِ بْنِ أَبِي عَمْرٍو عَنْ صَدَقَةَ بْنِ أَبِي مُوسَى عَنْ أَبِي نَضْرَةَ قَالَ:

لَمَّا احْتُضِرَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ البَاقِرُ u عِنْدَ الوَفَاةِ دَعَا بِابْنِهِ الصَّادِقِ u لِيَعْهَدَ إِلَيْهِ عَهْداً فَقَالَ لَهُ أَخُوهُ زَيْدُ بْنُ عَلِيٍّ: لَوِ امْتَثَلْتَ فِيَّ بِمِثَالِ الحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ لَرَجَوْتُ أَنْ لَا تَكُونَ أَتَيْتَ مُنْكَراً. فَقَالَ لَهُ: يَا أَبَا الحُسَيْنِ! إِنَّ الأَمَانَاتِ لَيْسَتْ بِالْمِثَالِ وَلَا العُهُودُ بِالرُّسُومِ وَ إِنَّمَا هِيَ أُمُورٌ سَابِقَةٌ عَنْ حُجَجِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ثُمَّ دَعَا بِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ فَقَالَ لَهُ: يَا جَابِرُ! حَدِّثْنَا بِمَا عَايَنْتَ مِنَ الصَّحِيفَةِ. فَقَالَ لَهُ جَابِرٌ: نَعَمْ يَا بَا جَعْفَرٍ! دَخَلْتُ إِلَى مَوْلَاتِي‏ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم لِأُهَنِّئَهَا بِمَوْلِدِ الحَسَنِ u فَإِذَا بِيَدِهَا صَحِيفَةٌ بَيْضَاءُ مِنْ دُرَّةٍ فَقُلْتُ: يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ! مَا هَذِهِ الصَّحِيفَةُ الَّتِي أَرَاهَا مَعَكَ؟ قَالَتْ: فِيهَا أَسْمَاءُ الأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِي. قُلْتُ: لَهَا نَاوِلِينِي لِأَنْظُرَ فِيهَا؟ قَالَتْ: يَا جَابِرُ لَوْ لَا النَّهْيُ لَكُنْتُ أَفْعَلُ لَكِنَّهُ قَدْ نَهَى أَنْ يَمَسَّهَا إِلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ أَهْلُ بَيْتِ نَبِيٍّ وَ لَكِنَّهُ مَأْذُونٌ لَكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى بَاطِنِهَا مِنْ ظَاهِرِهَا! قَالَ جَابِرٌ: فَقَرَأْتُ فَإِذَا أَبُو القَاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ المُصْطَفَى أُمُّهُ آمِنَةُ أَبُو الحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ المُرْتَضَى أُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافٍ أَبُو مُحَمَّدٍ الحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ البَرُّ أَبُو عَبْدِ اللهِ الحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ التَّقِيُّ أُمُّهُمَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ العَدْلُ أُمُّهُ شَهْرَبَانُوَيْهِ بِنْتُ يَزْدَجَرْدَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ البَاقِرُ أُمُّهُ أُمُّ عَبْدِ اللهِ بِنْتُ الحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَبُو عَبْدِ اللهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ أُمُّهُ أُمُّ فَرْوَةَ بِنْتُ القَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ أَبُو إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ أُمُّهُ جَارِيَةٌ اسْمُهَا حَمِيدَةُ أَبُو الحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا أُمُّهُ جَارِيَةٌ وَ اسْمُهَا نَجْمَةُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّكِيُّ أُمُّهُ جَارِيَةٌ اسْمُهَا خَيْزُرَانُ أَبُو الحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الأَمِينُ أُمُّهُ جَارِيَةٌ اسْمُهَا سَوْسَنُ أَبُو مُحَمَّدٍ الحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الرَّقِيقُ أُمُّهُ جَارِيَةٌ اسْمُهَا سَمَانَةُ وَ تُكَنَّى أُمَّ الحَسَنِ أَبُو القَاسِمِ مُحَمَّدُ بْنُ الحَسَنِ هُوَ حُجَّةُ اللهِ القَائِمُ أُمُّهُ جَارِيَةٌ اسْمُهَا نَرْجِسُ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ».

مضمون اين حديث، اين است كه «چون حضرت باقر محتضر شد در هنگام فوت خود پسرش صادق را خواست و عهد امامت را به او سپرد، برادرش زيد بن علي بن الحسين به او گفت، اگر همانگونه كه امام حسن امامت را به برادرش حسين بن علي واگذار كرد، تو نيز چنين مي‌كردي، گمان مي‌كنم در اين صورت كار بدي نكرده بودي (يعني: زيد مي‌خواست كه امامت را حضرت باقر به او واگذارد)، حضرت باقر به او فرموده: اي ابو الحسين امانات چون بخشش مال و اموال نيست كه هر كس به هر كس بخواهد بدهد، و عهود الهي چون رسوم نيست كه هر كس هر چه بخواهد بكند، اين‌ها اموري است با سابقه از طرف حجتهاي خدا، آنگاه براي اتباع و اسكات زيد، جابر بن عبد الله را خواست، و فرمود: اي جابر آنچه را در صحيفة ديده‌اي، براي ما حديث كن، جابر عرض كرد: آري اي ابو جعفر، من وارد شدم بر خانم بزرگوار خود فاطمه عليها سلام تا او را به ولادت حسن تهنيت و مباركباد گويم، ناگاه صحيفه‌اي در دست آن حضرت ديدم از در سفيد، گفتم: اي بي‌بي زنهاي جهان اين صحيفه كه با شما مي‌بينم، چيست؟ فرمود: در آن اسماء امامان از فرزندان من است، عرض كردم آن را به من بدهيد تا ببينم، فرمود: اي جابر اگر نهي نبود اين كار را مي‌كردم، ليكن نهي است از اينكه كسي آن را بدست گيرد، مگر كسي كه پيغمبر يا وصي پيغمبر يا از خاندان پيغمبر باشد ليكن تو مأذوني كه از ظاهر آن به باطنش نظر كني، جابر گفت: من خواندم آن را كه چنين نوشته بود: محمد مصطفي كه مادرش آمنه‌است و همچنين نام دوازده امام با مادران آنان تا آخر، كه در آن لوح نوشته شده بود.....».

أما جواب:

در اين حديث مي‌بينيم كه زيد بن علي بن الحسين از امام محمد باقر مي‌خواسته كه امامت را به او واگذارد در صورتيكه چنانكه در قبل گفته شد زيد بن علي از مؤمنين بوده كه شيعه او را قبول دارد، و زيد برادر امام محمد باقر بوده، اگر قرار بود واقعاً لوحي وجود داشته باشد كه در آن نام دوازده امام است، چرا زيد مي‌خواهد كه امامت به او واگذار شود؟ ديگر اينكه چرا اين لوح نزد امام باقر نبوده و زيد از آن خبري نداشته؟

ديگر اينكه چرا فقط جابر بن عبد الله انصاري او را ديده، و دلائل بسيار ديگر، من جمله نام مادران ائمه را اشتباه گفته، مثلا لوحي كه از همين جابر است كه در كتاب اثبات الوصيه آمده نام مادر حضرت علي بن الحسين را جهانشاه گفته در حاليكه در اينجا شهربانو ذكر شده، و در آنجا همين جابر نام مادر حضرت رضا را تكتم گفته، ولي در اينجا نجمه‌است. و همچنين اسماء ديگران، عيب ديگر اين حديث اين است كه فاطمه عليها سلام فرموده: در اين لوح، نام امامان از فرزندان من است، و حال اينكه نام پيغمبر و علي در آن است، و آن حضرت مادر اين‌ها نيست.

ديگر اينكه از هيچيك از روات اين حديث از سعيد بن محمد بن نصر القطان تا ابو نصره، نامي در كتب رجال نيست. صدوق اين راويان را از كجا آورده و از كه گرفته؟ و اين روايت را از كجا آورده؟ اما در حاشية كتاب اكمال الدين نوشته، ابو بصره، اگر ابو بصره باشد، محمد بن قيس اسدي است و محمد بن قيس اسدي كسي است كه شهيد ثاني او را در كتاب الدراية «ضعيف» شمرده وفرموده: «كلما كان فيه محمد بن قيس عن أبي جعفر فهو مردود». أما يقيناً او محمد بن قيس نيست، و اگر او باشد از قول او چنين دروغي را بافته‌اند. و نيز در حاشية همين كتاب گفته‌است: اگر ابو بصره باشد، اسم او حميل بضم حاء و بهر صورت «مجهول» است، و اصلاً خود حديث بقدري رسوا است كه ما هيچگونه احتياجي به صحت و سقم حديث از جهت رجال آن نداريم.

ديگر اينكه وفات امام باقر بر طبق تمام تواريخ از سال 114 تا 118 ذكر شده، براي تحقيق بيشتر به كتب ذيل مراجعه شود: المقالات و الفرق سعد بن عبد الله الاشعري/ ص 72. فرق الشيعة حسن بن موسي نوبختي/ ص 82. در اين دو كتاب وفات آن حضرت سال 117 مي‌باشد، وفيات الاعيان ابن خلكان/ ص 23، و بحار الانوار ج 12/ ص 44 چاپ تبريز، تاريخ يعقوبي/ ص 52. منتهي الآمال چاپ علمي، تتمة المنتهي/ ص 86، الاصابه/ ج1/ ص 215.

اما وفات جابر بن عبد الله انصاري ـ از سال 73 هجري تا 77 است. رجوع شود به كتب ذيل: تهذيب/ ج 9/ ص 77 چاپ نجف ج 1/ ص 215، الاستيعاب/ ج1/ ص 213، اسد الغابه/ ج1/ ص 258. تتمة المنتهي/ ص 69.

پس فاصلة بين وفات حضرت باقر و جابر بن عبد الله حد متوسط چهل سال است و كمتر نيست، كسي به اين حديث ساز نگفته كه هنگاميكه حضرت ابو جعفر محمد باقر محتضر بود، جابر كجا بود كه تو از قول او حديث لوح را آوردي؟ و اثبات امامت اثني عشر با نام ونشان مادر كردي؟ جابر كه چهل سال قبل از احتضار حضرت باقر از دنيا رفته، چگونه آمد و زيد بن علي را به امامت حضرت صادق قانع كرد؟

اما دليل روشن‌تري كه اين حديث و احاديث مشابهي را كه تعدادشان انگشت شمار است و در آن نام امامان آمده دروغ بودنشان را آشكار مي‌كند، اينست كه چنانچه در تاريخ آمده و شيعة اماميه و اهل سنت نيز قبول دارند، امام صادق، اسماعيل پسرش را جانشين خودش نمود، و بسياري از شيعيان در بارة اسماعيل نص صريح از او شنيده بودند و معتقد گشتند كه پس از آن حضرت جانشين وي اسماعيل خواهد بود، ولي اسماعيل قبل از امام صادق از دنيا رفت. بايد گفت اگر لوحي وجود داشت و نام دوازده امام شيعه، در آن بود، هرگز امام صادق، اسماعيل را جانشين خود نمي‌كرد. و مشابه چنين جانشيني، داستان فوت محمد بن علي بن محمد الجواد معروف به سيد محمد است كه وي از طرف امام علي النقي به جانشيني انتخاب شد و در زمان امام علي النقي فوت شد، بايد گفت اگر لوحي وجود داشت و نام دوازده امام شيعه در آن بود كه امام علي النقي سيد محمد را جانشين خودش نمي‌كرد.

ديگر اينكه قيام سادات علوي، نيز دليل بر اينست كه نصوص امامتي وجود نداشته، مثلاً بيعت اهل كوفه با زيد بن علي بن الحسين و خروج آن جناب بدين نام و عنوان از مسلمات تاريخ است، و عقيدة آن جناب اين بوده كه امام از فرزندان علي و فاطمه، آن كسي است كه براي امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از دين به امر جهاد پرداخته و با شمشير قيام كند، و اين از واضحترين حجت آن حضرت است كه آن حضرت اصلاً منكر نص امامت در خاندان نبوت بوده‌است.

ديگر اينكه از قضاياي مسلمة تاريخ، امامت محمد بن عبد الله بن الحسن بن الحسن المجتبي معروف به نفس زكيه كه از بزرگان خاندان نبوت است، و بيعت مردم مخصوصاً بني هاشم با آن حضرت تا جائيكه خود حضرت صادق كه اكثر اين احاديث نصيه منسوب به آن حضرت است، به بيعت با او دعوت شد.

ديگر اينكه اگر حديثي وجود داشت كه از جانب خدا نام دوازده امام تعيين شده، بايد حضرت علي يا امام حسن به چنين احاديثي براي امامت خود استناد كنند، يا از ياران آن‌ها حد اقل پنج نفر باشند كه باخبر باشند، ولي مي‌بينيم نه آن‌ها به چنين احاديثي استناد كرده و نه ياران آن حضرات از آن‌ها خبر داشتند، و چنانكه گفته‌اند امام صادق پسرش اسماعيل را جانشين خود كرد و اسماعيل قبل از او فوت شد، و يا امام علي النقي، پسرش سيد محمد را جانشين خود كرد، و سيد محمد قبل از او از دنيا رفت.


مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لاَ تَزَالُ أُمَّتِي عَلَى الْفِطْرَةِ مَا لَمْ يُؤَخرُوا الْمَغْرِبَ إِلَى اشْتِبَاكِ النُّجُومِ».

امت من همچنان بر فطرت پاک اسلام باقی می‌مانند اگر نماز مغرب را تا هنگام ظاهرشدن کامل ستارگان به تأخیر نیندازند.
 
ابوداود؛ السنن، 1/169 و ابن ماجه، 1/225، احمد: المسند، 4/147 و 5/422.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010