سوفیان تا قبل از مشرف شدن به دین اسلام، موریس الکساندر جنت نام داشت. او اکثر فرقه های مسیحیت را مورد بررسی قرار داده بود ولی هیچ کدام از آنها به نظر واقعی نمی آمد.هنگامی که به عنوان مددکار اجتماعی در لندن کار می کرد، با دختری مسلمان آشنا شد که در آینده همسر وی شد. او از بدو تولد مسلمان بوده ولی زیاد به دین خود پایبند نبود. با این حال هنوز به اندازه ی کافی عقیده داشت که همسر آینده اش باید قبل از ازدواج به دین اسلام مشرف شود. بعد از سال ها زندگی که فقط اسم یک مسلمان را یدک می کشید و چیزی از نماز و روزه و حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نمی دانست، وارد دایره ی مطالعات اسلامی شد با این ایده که مقداری از علوم اسلامی را به پسرش منتقل نماید.
با گوش دادن به تعالیم ساده و واضح و بدون ریای دین اسلام، شیفته ی آن گشت. او شروع به عمل نمودن به دستورات اسلامی نمود و سپس ازدواج کرد. زندگی آنها از ضعف ایمان به عبادت خالصانه ی خداوند بی همتا تغییر شکل داد. سوفیان چندین کنفرانس هفتگی و نمایشگاه اسلامی را سازماندهی نمود و اکنون عضوی از انجمن جامعه ی اسلامی بریتانیا می باشد.
او می گوید: "قبل از اینکه با اسلام آشنا شوم ایمانم نسبت به خدا بسیار قوی بود، اما نمی توانستم در هیچ کلیسایی عبارتی بیابم که به وسیله ی آن ابراز عقیده نمایم. همیشه به نظرم می رسید که یک نوع ریا و خودبینی در بین کسانی که به کلیسا می رفتند وجود دارد که با سرشت زیبایی که در عیسی مسیح می دیدم در تضاد بود. برایم قابل درک نبود که چرا باید برای رابطه برقرار کردن با خدا باید به عیسی مسیح و یا کشیش کلیسا و غیره توسل جست".
"همیشه سعی می کردم آنطور زندگی کنم که شایسته ی یک مسیحی است، مواظبت از خانواده، سخت کار کردن، درستکار بودن و با کسی ریا و دروغ نداشته باشم. تا اینکه در سال 1977، با همسر آینده ام آشنا شدم، زمانی که من در لندن زندگی می کردم او در آنجا دانشجو بود. او راجع به عقیده ی اسلامی برایم توضیح می داد و اینکه در دین اسلام تنها خداوند یکتا لایق پرستش می باشد و پیامبر صلی الله علیه وسلم پیام حقیقت "پرستش خدای یگانه" را خیلی ساده بیان داشته و انسان به خاطر عبادت پروردگار به دنیا آمده است. همچنین بیان داشت که در اسلام فرقی میان کار کردن و نماز خواندن وجود ندارد، چرا که هر امری اگر مطابق با خواسته و میل خداوند باشد عبادت محسوب می شود".
سرانجام در سال 1977، با نهایت خرسندی دین اسلام را پذیرفته و با هم ازدواج نمودیم. تا سال 1987، شیوه ی زندگیم تغییر چندانی نکرد فقط شهادتین را اعلام کرده و مسلمان شده بودم. هنگامی که پسرم به دنیا آمدم، تصمیم گرفتم تا به مرحله ی رفتن به مدرسه نرسیده بتوانم از لحاظ مذهبی او را پر بار کنم بنابراین شروع به مطالعه ی جدی درباره ی اسلام نمودم. آن موقع او سه ساله بود. وقتی که مطالعه را آغاز کردم تازه فهمیدم هنوز نتوانسته ام آنطور که شایسته ی پروردگار است او را بپرستم. از همان لحظه به بعد دانستم که چنانچه اگر بخواهم خودم را عضو واقعی از جامعه ی مسلمانان بدانم باید نماز بخوانم، روزه بگیرم و زکات بپردازم.
خدا را شکر، عبادت واقعی را آغاز نمودم. از آن پس سعی می کردم تا از فرصت های پیش آمده استفاده کرده و پیام اسلام را به غیر مسلمانان بفهمانم. برایشان مثال بیاوریم که ما بهترین ملت در میان ملل جهان هستیم و باید به نحو احسن رفتار کنیم. به وسیله ی صداقت، راستگویی و رفتارهای مبادی آداب که در فکر تمام مسلمانان دنیا جای دارد دین اسلام از همان آغاز گسترش پیدا کرد. تعالیم اسلامی به ما نشان می دهد که هر چیزی از تعادل برخوردار است و باید به حفظ این تعادل و پیش برد اهداف اخلاقی در جامعه کمک نماییم.
پایان
ترجمه مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|